اقبال اقبالی
مدافعان رفراندوم در ایران زیر سلطه اسلامگرایان، همچنان در گوشه و کنار از این توهم پر تناقض برگزاری رفراندومی که باید آزاد و دمکراتیک باشد، سخن می گویند و به اساسی ترین ایرادهای ان پاسخ نمی دهند.
از سخنان برخی از سخنگویان این طرح چنین بر می آید که مفهوم زمان در اقناع (سر عقل آرودن) حکومت اسلامی برای تن دادن به رفراندم جایگاهی ندارد. بخشی از انها چند دهه جامعه ایرانی را با وعده اصلاحات سرگرم کردند و اکنون برآنند تا با ظاهر چپ، چند دهه دیگر مردم را در انتظار عاقل شدن حکومتگران نگهدارند.
واقعیت این است که اگر رفراندوم زیر سلطه حکومت اسلامی و در شرایط فقدان آزادی احزاب، نیروهای سیاسی آزادیخواه، لائیک دمکرات، سوسیال، کارگری، ملی و چپ که زبان جامعه ایرانی هستند، برگزار گردد، مکانیزم های دخالت آزادنه، دمکراتیک و آگاهانه مردم در سرنوشت خود نادیده گرفته میشود.
در شرایط کنونی، نیروهائی که از بیشرین امکانات داخلی و خارجی برخوردار هستند، مدافعان دو نظام فرتوت شیخ و شاه هستند. در جبهه مدافعان حکومت اسلامی، طیف وسیعی آماده اند تا با شعارهای پوپولیستی اسلامی- ایرانی، جامعه ایرانی را از سیاست درهم شکستن سلطه اسلام سیاسی برحذر دارند.
آنها می خواهند جنبش براندازی حکومت اسلامی را با مهندسی افکار عمومی از طریق رسانه ها و مدیریت پروژه هائی نظیر رفراندم، متوقف کنند(سیاست روحانی و احمدی نژاد).
اگر اقدام توهم برانگیز امضاء کنندگان بیانیه 15 نفره، ناظر بر پنچر کردن ماشین درهم شکننده حکومت اسلامی نیست، لااقل با پذیرش مهندسی رفراندوم توسط نظام (در فقدان آزادی های احزاب سیاسی، نهادهای اجتماعی و عدم تسخیر خیابان توسط مردم)، جامعه ایرانی را به دنبال سراب توهم سر عقل آمدن حکومتیان خواهند کشاند و این سیاستی در خدمت خرید زمان برای نظام ،تداوم حیات آن و سرگرمی مردم است.
دامن زنندگان به توهم رفراندم در حکومت اسلامی، خود فاقد امکان اجرائی حتا نظارت بر آن هستند. آنها هرچند از نظارت سازمان ملل و .. سخن می گویند، ولی در کردار ، مردم را به پذیرش مرجعیت نظام اسلامی دعوت می کنند.
نیروی سیاسی مردمی و جدی، خود را از بستر زمان جدا نکرده، نقش مافیاهای قدرت و امکانات آنها را نادیده نگرفته و جایگاه خود را بدرستی تعریف کرده و هوشیار است که؛ در عصر ارتباطات و امپراتوری های رسانه ای، استبداد، سانسور و کانالیزاسیون هدفمند اطلاعات در خدمت شکل دهی به افکار عمومی جهت تامین منافع صاحبان قدرت و ثروت انجام می گیرد.
انحصار رسانه های کلان ایرانی در وضعیت کنونی در دست کسانی ست که بر سرمایه ملی ایرانی مسلط بوده ویا هستند. بیشترین رسانه های فارسی زبان زیر سلطه امپراطوری های رسانه ای شیخ و متحدین احیاء گران سلطنت هستند. در جامعه فاقد سنت های دمکراتیک و مستعد پوپولیسم، این رسانه ها می توانند ابزار عروج پوپولیست ها گردند و با مدیریت پوپولیستی “رفراندوم “، مانع استقرار آزادی، داد، دمکراسی، لائیسیته، در کشور شوند و نگذارند اراده جامعه ایرانی در جمهوری پارلمانی لائیک دمکراتیک و دادمحور مردم تبلور یابد.
حال با توجه به چنین شرایطی که دخالتگری سیاسی جامعه، محدود و کانالیزه میگردد و امکان رای آگاهانه، آزاد و دمکراتیک از مردم سلب می گردد، طرح رفراندم، بازی در میدان دشمنان آزادی، داد و دمکراسی و در خدمت بازی حاکمان با سرنوشت مردم نیست؟
از امپراطوری رسانه ها سخن گفتم و تجربه جامعه ایرانی از نقش بی بی سی و رسانه های خارجی در بقدرت رساندن حکومت اسلامی را بیاد داریم. آری، تجربه را تجربه کردن خطاست و جامعه ایرانی نباید دیگر بار، خارج از ریل انتخابات آگاهانه، هدفمند، آزاد، دمکراتیک، سرنوشت ایران و جامعه ایرانی را تعیین کند.
نسخه های کپی شده از تجارب تحولات اروپای شرقی، با ایران داعش زده قابل قیاس نیستند. اگر قرار است قیاسی انجام گیرد، باید سلطه اسلامگرایان بر ایران را با سلطه فاشیسم در آلمان، اشغال عراق و سوریه توسط داعش، اشغال فرانسه توسط فاشیست های هیتلری، اشغال کویت توسط عراق و .. مقایسه کرد. البته هنگامی ابعاد و کیفیت فاجعه اسلام سیاسی در ایران مشخص می شود که حوزه ها و تاریخ 40 ساله تجاوزات آئینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی فاش گردند.
حال در حکومتی با چنین پرونده سیاه و خونبار، گروهی با ایجاد توهم نسبت به برگزاری رفراندم آزاد و دمکراتیک در حکومت اسلامی، نتنها راه بهشت (آزادی) را هموار نمی کنند، بلکه برخلاف ادعاها، سیاست درجا زدن در دوزخ حکومت اسلامی را پیشاروی مردم گذاشته اند.
در دوران سلطه بربرمنشانه اسلامگرایان بر ایران و ایرانیان، و در پاسخ به چه باید کرد، بمردم مراجعه کنیم و سیاست، روشنگری و سازماندهی را در محلات، ادارات، کارخانه ها، دانشگاهها و جنبش خیابانی را هدف قرار دهیم تا با تغییر توازن قوا بسود قطب جمهوری ایرانی، جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ فرستاده شود.
هنگامی جامعه ایرانی بر حکومت اسلامی برتری یافت، آنگاه می توان از رفراندوم و همه ابزار اعمال دمکراتیک و آگاهانه اراده مردم سخن گفت.
نتیجه گیری می کنم:
1- مطالبه رفراندوم زیر سایه حکومت اسلامی، نشانگر توهم نسبت به ماهیت فاشیستی حکومت اسلامی است.
2- نقش امپراطوری رسانه ای و امکانات و توانائی های مدیریت و سازماندهی افکار عمومی جهت رای سازی (نفی اراده مردم) مورد توجه رفراندومیست ها قرار نگرفته است.
3- سیاست و فرهنگ آماده سازی جامعه ایرانی برای خودحکومتی ملی – لائیک دمکراتیک (حق تعیین سرنوشت ایران و ایرانیان بدست جامعه ایرانی)، مشروط به عقلانیت نظام بربرمنش شده است.
4- تجارب توحش و جنایات 40 ساله حکومت اسلامی نادیده گرفته شده، از سیاست خیانت بار توهم به اصلاح در نظام نیاموخته و اکنون توهم تن دادن نظام به رفراندوم، دامن زده می شود.
5- پروژه رفراندوم توسط خودی ها و غیر خودی ها نظام، پروژه ای برای کمرنگ کردن پروژه براندازی حکومت اسلامی (خیزش دیماه 1396 و شعارهای درخشان؛ استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی) است.