ناصر کاخساز
راهِ مصدق همان در راه یودن است.
راهِ مصدق به پایانی برخورد نمی کند، به بهشتی ختم نمی شود، بسویِ غایتی حرکت نمی کند. عدالت حقوقی چیزی نیست که به آن برسی و تمام بشود. ویلی برانت یک راه بود و یک خط مستقیم فکری نبود.گاندی هم همینطور. بلحاظ کاراکتر، یک راهِ بودائی ـ کنفو سیوسی است. منتها از گونهِ پسا اعتقادی وپسامتافیزیکی اش در موقعیت ویژهِ ایران.
آیت الله خمینی عنصر طلائی ایمان را با خود به گور برد. راهِ گاندی در آفریقای جنوبی راهِ ماندلائی خوانده می شود. مصدق یک علامت راهنمائی در مسیری بی انتها و در جاده ای است که به هیچ تمامیتی ختم نمی شود. راهِ پلورالیسم، راهی است تقدس زدایانه، البته به زبانِ فرهنگِ آب و خاک در ایرانی که سرشت جهانی دارد. پلورالیسم، یک فرهنگ و پویش اونیورسال است. جنبش ملی ما یک جنبش فرا ناسیونالیستی است. به چه دلیل؟ چون فرا اعتقادی است.مشکل ایران و ریشه بحران بزرگ احتماعی ما در سلطهِ اعتقادها و نیردِ آنها با یکدیگر است . به این موقعیت اعتقاد گرایانهِ توپخانه ای تنهاه با یک اندیشه یِ همیشه در راه، در یک نظام حقوقی پسا اعتفادی که دائما خودش را می سازد و ماحصل سازش میان همه اعتقاد هاست می توان پایان داد.
راه مصدق چیست؟