اکنون ماههاست که ابواب جمعی دستگاه رهبری و بیت او و دیگر طیف های جناح راست وراست افراطی به یورش گسترده و گستاخانهای برای مقابله با دولت روحانی و نیز سرکوب اصلاحطلبان و فلج ساختن دولت مشغولند
تعرض نهادهای زیر کنترل رهبری به دولت و زورگوئی آشکار در تبدیل دولت روحانی به یک “آبدارچی” تا حد سانسور سخنرانی وی از سیمای جمهوری اسلامی هرگز بدین گونه آشکار و بیپروا نبوده است. قوه قضائیه که طبق قانون اساسی، رسالت پاسداری از حرمت و عزت و امنیت شهروندان بر عهده اوست ، در عمل به گونه ابزار در دست این جناح راست افراطی برای سرکوب و قلع و قمع مطبوعات و اهل قلم و آزادیخواهان قرارگرفته است.
پس از موفقیت روحانی و ظریف در به ثمر رساندن “برجام” که خطر جنگ علیه ایران را از بین برد، درست برخلاف انتظارات مردم و دولت در اجرای “برجام داخلی”، ارادهای برنامه ریزی شده در کار است که با استفاده از همه امکانات و ابزارها ی ممکن، در بیاعتنائی به افکار عمومی ، جمهوریت نظام را کمرنگ تر و ناکار آمد تر کند.
بالا گرفتن تنش ها میان ایران و عربستان، با پیام ستیزه جویانه خامنه ای، گسترش استبداد اقتصادی و ادامه تحریکات سیاسی علیه امریکا در حالی که پس از توافق برجام که هنوز تحریم ها به طورکامل برداشته نشده است، همه از بالای سر دولت، از سوی بیت خامنه ای، رهبری می شود. اگر عادی سازی کشور داری و متعارف و قابل تعریف ساختن امور مهمترین پروژه دولت اعتدال بوده است، در عمل وضع عمومی کشور در سمت عکس آن سیر کرده است.
هدف نهائی تنگتر کردن حلقه محاصره دولت، خانه نشین کردن اصلاحطلبان درون نظام و یک دوره ای کردن ریاست جمهوری روحانی و زمینه سازی برای تعیین کسی مثل رئیسی برای جانشینی خامنه ای است.
لذا می توان حدس زد که کارشکنیها و سنگاندازیها پیش از انتخابات با شدّت بیشتر ادامه بیابد. استراتژی دستگاه رهبری و بیت او بر این پایه استوار بوده است که با بگیر و ببندها واقداماتِ ایذائی وتحریک آمیزِ گونتگون، وعاجزکردن وناتوان نشان دادن دولت روحانی، درگام اوّل شخص او را مأیوس و ناامید کند و از نامزد شدن منصرف سازد.
این همان روشی است که به شکست خاتمی منجر شد. اما این بار با سازماندهی و زورگویی آشکارتر و نیز اعمال خفقان بیشتر علیه آزادیخواهان و مطبوعات که در دوران خاتمی به شکوفایی و رکورد تاریخی رسیده بود. خاتمی را شکست دادند به این دلیل که برخی از هواخواهانش و نیز بخشی از افکار عمومی از او برگشتند. اما علت اصلی زورگویی خشن همان نیروهایی است که امروز نقشه یک دوره ای کردن روحانی و ساختن یک ولایت فقیه جدید از سوی خبرگان را دنبال می کنند. راهی که اگر شرایط ایران و افکار عمومی اجازه می داد، تبدیل ایران به کره شمالی است، نه کره جنوبی که مورد نظر دولت روحانی است.
باید اذعان کرد که در زمینه ایجاد یأس و دلسردی در میان مردم و نیروهای سیاسی، نقشه بیت رهبری و اقتدارگرایان موفقیتآمیز بوده است. این وضع تا اندازه زیادی حاصل اقدامات تخریبی و مشکلآفرینیها و کارشکنیهای جناح راست و به میزان کمتری ناشی از رفتار و عملکرد و یا بیعملی و تمکین دولت روحانی و اصلاحطلبان در برابر یورش جناح راست به حقوق ملت بوده است.
دولت روحانی گرچه در زمینی بازی می کند که قوانین بد، ساختار بسته و داوران جانبدار از خصوصیات آن است، اما بجای آنکه همواره منتظر پاس بماند، باید با موضع گیریها و رویکردی شفاف ولی هوشمندانه، توپ را به چنگ آورد و ابتکار عمل را از اتاق فکر راست افراطی خارج کند.
بعنوان نمونه اکنون که با انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری نقش مصطفی پورمحمدی در این جنایت به گونه ای مستند و انکارناپذیر به اثبات رسیده است، روحانی به استفاده از اختیارات قونی ریس جمهور می تواند او را از دولت برکنار کند. از اینراه روح تازه ای در جنبش اصلاح طلبانه دمیده می شود و در افکار عمومی اعتماد تازه ای ساخته می شود.
بدون چنین رویکردی قد و قواره سیاسی این دولت از نگاه شهروندان هر روز نحیف تر و کوچکتر می شود. همانطور که بیت رهبری و اقتدارگرایان از تجارب دوران خاتمی برای از کار انداختن دولت روحانی سود می برند، عکس آن نیز معتبر است.
بدین معنی که تا هنگامی که دولت در رفتار خود روش چالش مندانه سازنده ای در مهار کردن نهادهای فراقانونی و افراطی در پیش نگیرد، و در عمل به تغییر توازن نیروها در ارگانهای تصمیم ساز کشور دست نیازد، هیچ شانسی برای بازنگری خامنه ای وجود نخواهد داشت. گذار به یک حاکمیت یگانه بجای دوگانگی در حاکمیت، و متعارف کردن حیات عمومی کشور ، نیازمند جلب افکار عمومی از راه چالش های سیاسی است. ابرازمخالفت با اعمال قدرت فراقانونی از سوی خامنه ای وتلاش برای اصلاح وتغییر این وضع، و محدود کردن بخش های سرکوبگرواستبدادی حاکمیت برمحورِ بیت رهبری، مهمترین درسی است که روحانی باید از ناکامی دوران هشت ساله خاتمی بگیرد. دولت روحانی باید بداند که هیچگاه و در هیچ دوره ای ازتاریخ ایران، اقشار گوناگون مردم و نیروهای سیاسیِ آن، این چنین خواستار آزادی با مفهوم واقعیِ آن؛ که احترام به آزادی دگراندیش، گوهر آنست، نبوده اند. همچنین هیچگاه و در هیچ دوره ای، نیروهایِ سیاسی ایران تا این حد، هوادار و باورمند به رویکرد سیاسیِ اصلاح طلبی برای ایجاد تغییر و تحول در جامعه و حتّی اصلاح و تغییرات در قانون اساسی در راستای تقویّت جمهوریّت نبوده اند.