جلال ایجادی
خدمت به اسلام یعنی خیانت به منافع ملی و سازش با محافل خارجی علیه مصالح ملت ایران. طبقه آیت الله ها در زمان پهلوی همیشه یک طبقه زیان آور بود و با توطئه های گوناگون در جستجوی کسب قدرت بوده است. آیت الله ها پیوسته برای خواب کردن جامعه از «عاقبت نیک و معنویت» صحبت نموده ولی بطور مداوم نیرنگ و دروغ و پول پرستی و قدرت پرستی هدف آنها بوده است. بنا بر اسناد آرشیو ملی آمریکا، آیت الله ابوالقاسم کاشانی چند سال بعد از سرنگونی محمد مصدق در کودتای ۲۸ مرداد به دولت آیزنهاور، رئیس جمهوری ایالات متحده نامه ای تظلمخواهانه نوشت و ابراز خرسندی کرد که «ایالات متحده آمریکا الگوی کشورهای امپریالیستی را دنبال نمیکند».(منبع بی بی سی). اسناد همچنین نشان می دهد این روحانی متنفذ حدود سه سال پیش از کودتا، در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران، خواهان کمک مالی سری آمریکا شده بود. بنا بر یک سند آرشیو ملی ایالات متحده ابوالقاسم کاشانی در روز ۱۸ ژوئن سال ۱۹۵۰ میلادی (۲۸ خرداد ۱۳۲۹) طی دیداری با یک دیپلمات آمریکایی (جرالد دوهر) خواهان دریافت کمک سری آمریکا شد. کمکی که معتقد بود «می تواند او را به قویترین نیرو در خاورمیانه در برابر گسترش نفوذ شوروی کمونیستی تبدیل کند.» ابوالقاسم کاشانی به مأمور سفارت گفت که یک برنامه دو مرحله را دنبال میکند. بنابراین سند، او ابتدا میخواست یک «دولت ملی» را در ایران به قدرت برساند و «تقریبا هیچ شکی باقی نگذاشت که آرزو دارد خودش در راس دولت باشد و سپس جهان اسلام را علیه کمونیسم متحد کند». این سند می آورد ابوالقاسم کاشانی گفت که توان آن را دارد که ارتشی یک میلیونی متشکل از افرادی مانند سید حسین امامی تأسیس بکند. کاشانی در عین حال تأکید کرد که “دولت ملی” مد نظرش با سلطنت محمدرضا شاه پهلوی مغایرتی نخواهد داشت «به شرط آن که شاه از مداخله در امور سیاسی کشور خودداری کند». بنا بر یکی از اسناد کودتا که دولت آمریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی آن را منتشر کرد سازمان سیا در فکر تطمیع کاشانی بوده زیرا «حداقل یک مرتبه با سفارت آمریکا در اینجا برای دریافت کمک مالی تماس گرفته است تا از قرار معلوم در برابر آن، از سیاستهای امریکا حمایت بکند». در پی دیدار ۱۸ ژوئن ۱۹۵۰، سفارت آمریکا به واشنگتن گزارش کرد که “توهم خودبزرگ بینی” کاشانی تقریبا به یک (عارضه روانی) سایکوپاتی رسیده است. با این حال، ارزیابی سفارت این بود که اهمیت کاشانی در عرصه سیاسی ایران را نباید دستکم گرفت زیرا وقتی از تبعید به تهران بازگشت بیش از ۴۰ هزار نفر در فرودگاه به استقبالش رفتند. آیت الله خمینی با استقبال میلیونی توده مردم و با حمایت انبوه سیاسیون و اغلب روشنفکران چپ و ملی و غیردینی به ایران رسید و یک آخوند شیعه در ایران در 1357 خورشیدی بقدرت رسید. او کسی است که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی شاه را «نوکرآمریکا» خطاب میکرد. پس از انقلاب خمینی آمریکا دشمن شماره یک قلمداد می نمود. بنا بر اسنادی که به تازگی در آمریکا از حالت طبقه بندی خارج شده است، رهبر انقلاب چند روز پیش از آنکه از نوفل لوشاتو به تهران برگردد – در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹ (هفتم بهمن۱۳۵۷) – به دولت کارتر پیام شخصی محرمانهای میفرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد میکند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کارتر دراز میکند(منبع بی بی سی). آیت الله خمینی به محافل آمریکایی وعده میدهد: «شما خواهید دید که ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم و شما خواهید دید که جمهوری اسلامی که مبتنی بر فلسفه و قوانین اسلامی است چیزی به غیر از (حکومتی) بشردوست نخواهد بود و به آرمان صلح و آرامش تمام بشریت کمک خواهد کرد.»آمریکا در روزهای بحرانی انقلاب بطور عمده از دو کانال با اردوی آیت الله خمینی در تماس مستقیم بود: در تهران از طریق اقایان محمدبهشتی و مهدی بازرگان و در فرانسه از طریق ابراهیم یزدی دستیار آیت الله خمینی که سالها در تگزاس زندگی کرده و از طریق دوستانی چون پروفسور ریچارد کاتم با وزارت امور خارجه آمریکا در تماس بود. در اسناد منتشر شده از ارتباط محرمانهای که واشنگتن با آیت الله خمینی در فرانسه برقرار کرده بود با نام کانال یزدی-زیمرمن یاد شده است. وارن زیمرمن از دیپلماتهای ارشد سفارت آمریکا در فرانسه بود و دست کم پنج بار در نوفل لوشاتو با ابراهیم یزدی دیدار کرد. این دو نفر، صبحها در یک مهمانخانه کوچک که حدود یک کیلومتر از ویلای آیت الله خمینی فاصله داشت بیسر و صدا دیدار و تبادل نظر و پیام میکردند. توطئه آخوندها علیه ایران پایان ناپذیر است. آنها به اسلام وفادارند و برای خدمت به ایدئولوژی فاسد و تبهکارانه خود با توطئه گران و استعمار و محافل سیاه همیشه ساخته اند. به اسلام باور نکنید، به آخوندها اعتماد نکنید، به نواندیش دینی اطمینان نداشته باشید.