امین بیات
مردمان ایران مدتهاست که از انقلاب اسلامی در هجرت ، در قم و مشهد و حوزه های علمیه قطع امید کرده اند.
درروزهای گرم انقلاب 57 در پاریس بنی صدرماهیت خود را آشکارا نشان داد و دربست در خدمت خمینی و اهداف کنفرانس گوادالوپ همراه تنی چند از قماش همانند خود از جمله قطب زاده قرار داد، و حرفهای خمینی بقول خودش خدعه را پذیرفت و بخورد مردم در ایران داد و هر آنجه در ید قدرتش بود بکار بست تا بقدرت برسد.
مشگل اصلی خمینی نبود بلکه افراد دور و پر او مانند بنی صدر و قطب زاده و امثالهم بودند که از یک آخوند بی سرو پا و شیاد رهبر تراشیدند ، چون قبلا در” کنفرانس گوادالوپ” سران قدرتهای امپریالیستی برنامه را تنظیم کرده بودند و نمیتوانست بنی صدر که در پاریس زندگی میکرد از تصمیم سران کشورهای امپریالیستی بی خبر باشد.
انقلاب ایران با سرنگونی رژیم سلطنتی شاه با حمایت امپریالیستها و بدستور آنها اول ارتش دست پرورده آمریکائی را ساقط و در اختیار خمینی ودارو دسته مرتجعش همچون ارتش افغانستان امروز که با یک فرمان تابع اوامر مشتی آدم کش طالبان شدند، اما آنروز روحانیت شیعه را با چراغ سبز گوادالوپ در معرض یک آزمون دو باره ی تاریخی بعد از حمله اعراب بدوی به ایران، قرار دادند که تئوریسن آن مانند بنی صدر در این رل خود را خوب بازی کردودر واگذاری ارتش و قبول رهبری خمینی بسیار دخیل بوده است که کمک کردند تا روحانیت شیعه توانائی و همیاری با همراهی ودسیسه قدرت رابه خمینی و مشتی بیسواد وعقب مانده وخرمذهب بسپارند تا اهداف دراز مدت امپریالستها تحقق یابد، و وعده دادند که یک نظام قانونمند و مردم سالار آنچنانکه بدروغ در پاریس خمینی بیان کرد و بنی صدر ها پذیرفتند و خود را نسبت به این گفتار شیادانه خمینی مقید و بقولی ایمان آوردند.
اما ددیم که هم خمینی رسوای عام شد و هم افرادی که زیر عبای او را گرفته بودند رسوای خاص و عام شدند و نتواستند به خواستهای مردم ایران که چیزی جز آزادی و استقلال و یک نظام مردم سالار بود جواب بدهند ، از لحاظ تاریخی بمردم خیانت کردند، و پس از سوار شدن بر خر مراد روحانیت باقی ماند و هیچکدام در برابر مردم ایران از عملکرد خائنانه اشان عذر خواهی که نکردند بماند بلکه طلبکار هم شدند،” شورای انقلاب” در سال 57 که مدیریت و نظارت بر رفتار و کردار مردم و نیروهای سیاسی را مخفیانه بعهده داشت، بنی صدر ادعا کرد که با این طرح محرمانه همراه افرادی مانند خود که توسط حزب جمهوری اسلامی طراحی آنهم در فرانسه شده بود بی اطلاع بوده است که این نیز یک دروغ بزرگ بود.
در یک همه پرسی حساب شده در 12 فروردین 58 چهل روز پس از انقلاب رفراندم بر گزار کردند که در آن فقط آورده شده بود “جمهوری اسلامی آری یا نه” که مردمان بی خبر از همه جا و” اپوزیسیون” تشنه قدرت را به پای صندوق قلابی رای کشاندند و بدون اینکه ماهیت پسوند اسلامی را برای مردم آشکارا بیان کنند.
و زمانی طول نکشید که بنی صدر در دوران ریاست جمهوری که بوسیله خمینی به او تفویض شده بود ، دستور حمله به کردستان ایران و کشتار بیرحمانه مردم کرد و همچنین حمله چماقداران به دانشگاه تهران برای اخراج و سرکوب جنبش دانشجوئی را صادر کرد.
پرسیدنی است که چه کسانی در پاریس و روزهای اول انقلاب به آخوند مزدور بیگانگان چون خمینی پایه گذار انقلاب اسلامی که مورد تائید کشور های سرمایه داری از جمله آمریکا بود کمک کردند تا خشت کژی را که گذاشته شده بود را صافکاری کرده و در به انحراف کشاندن مردم از هیچ عملی کوتاهی نکردند و دولتی ستمگر، وحشی و آدم کش ، تروریست را مشروعیت بخشیدند، آیا خمینی که مورد حمایت بی چون و چرای امثال بنی صدر بود ، نوکر و دست نشانده انگلیس و کنفرانس گوادالوپ نبود بنی صدر نمیدانست که انگلیسها یک هندی زاده را مامور خراب کردن و کشاندن ایران و مردم آنرا به قهر عقب ماندگی و واپس گرائی کرده اند.
اما امروز که بنی صدر از این جهان رفته و عده ای از او قهرمان دمکراسی ، مرد میدان جنگ و عضو جبهه ملی خطاب میکنند، سئوال است که چرا ملیون، ملی مذهبی ها ، بازرگانها” آزادیخواهان” قلم بدستان در خدمت تثبیت رژیم جمهوری اسلامی دست پخت خمینی و امثال بنی صدر در آمدند ، اعتقاد این نیروها به مرجعیت تقلید و توجه نکردن به ماهیت اسلام و قانون اساسی حکومت اسلامی، آیا افرادی چون بنی صد و بازرگان در توهم پراکنی میان مردم نسبت به اسلام بزرگترین دشمنی را با مردم ایران به ثمر نرساندند و باعث مرگ هزاران جوان زن و مرد ایرانی ، و مسبب آوارگی میلیونها ایرانی در گوشه و کنار جهان نشدند.
بنی صدر خود را منتصب به جبهه ملی میدانست و مبلغین امروزی او نیز دامن به این مسئله با آب و تاب فراوان میزنند، در دوران حتی پاریس در سال 57 اختلاف مابین “جبهه ملی”، “نهضت آزادی “بین بازرگان و بنی صدر و حتی قطب زاده ، یزدی و همچنین سنجابی و بختیار، هیچگونه وحدتی وجود نداشت، اگر وحدت داشتند و به قدرت فکر نمیکردند وگول خمینی را نمیخوردند خمینی نمیتوانست آنطور موفق و همه را از سر راه خود بر دارد ، بی بهره بودن از دانش حمایت از هم و نداشتن شناخت کافی از جامعه و روحانیت یا آگاهانه خود و مردم ایران را در خدمت افکار پوسیده و خرافی مذهبی و ارتجاعی قرار دادند ، و دامن زدند به آتش زدن جان و مال مردم ایران و خود نیز در این آتش سوختند.
بگفته ی وزارت کشور وقت بنی صدر 75% آراء مردم را برای ریاست جمهوری کسب کرده بود، آیا اگر خمینی نمیخواست و شورای انقلاب او را کاندید نمیکرد 5% هم میآورد؟ تازه کدام انتخابا ت آزاد در ایران بر گزار شد ، تازه خمینی در 30 بهمن 58 بنی صدر را به فرماندهی کل قوا منصوب کرد، و کودتای نوژه حکایت از سر در گمی و هرج و مرج داشت و حمله عراق به ایران با چراغ سبز آمریکا ، و اعدام بیش از 200 افسر ارتش ، تازه بعد از ارتکاب اینهمه جنایت بود که خمینی در 30 خرداد 60 فرماماندهی ارتش را از بنی صدر پس گرفت.
خمینی در تاریخ 18 خرداد همانسال پیامی به بنی صدر داد که در آن آورده شده بود:
” من (خمینی) همواره کوشیده ام شما (بنی صدر) را در مقام ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا که خود من (خمینی) تفویض کرده ام ، حفظ کنم اما خود شما مانع اینکار میشوید.” و فرماندهی کل قوا را از او پس گرفت، این بود که آرزوهای بنی صدر به نا کامی کشید و مجبور شد دست بدامن رجوی برای فراربشود.
خمینی با شیادی تمام زمانیکه پس از استفاده از ملیون، ملی مذهبیها، چبهه ملی ، نهضت آزادی و سازمانهای مجاهدین و چریکها بهره کافی برده بود، به قلع وقمع همه آنها پرداخت و موفق شد “ولایت مطلقه فقیه ” خود را بمردم و کشور تحمیل کند .
پس از مرگ بنی صدر واکنشهای غیر واقعی در مورد او بیان میشود و از او بت ، قهرمان دمکراسی ، بعضی ها ساختند بخشی از “اپوزیسیون”مرده پرست در دوران زنده بودن او از همکاری با او اجتناب کردند، اما حالا از او و عملکردش راضی به قاضی میروند.
اگر بنی صدر مخالف خمینی و عملکرد خائنانه او و مخالف ” ولایت فقیه ” او بود که البته بود ولی مخالف رژیم جمهوری اسلامی درکلیتش نبود، و استمرار جمهوری اسلامی را با اسلام بنی صدری میخواست. اگر بنی صدر خود را در شرایطی قرار میداد در مقابل خمینی که خودش استعفا میکرد و میگفت این رژیم چنین و چنان است یعنی حرفهائیکه در” هجرت” زد قابل فهم بود اما خمینی که از انسانیت بی بهره و فردی دیوانه و هدایت گر اطرافیانش بود و نمایندگان مجلس هم تابع و فرمانبردار اوبسادگی و بسبک وحشیانه ای رئیس جمهورخود را عزل و بر کنار کردند .
بعد از بنی صدر:
داستان انقلاب اسلامی در هجرت اگر ادامه پیدا کند که بنظر من نمیتواند ادامه داشته باشد ادامه توهم پراکنی اسلامی میان ایرانیان است و بس، زیرا جدا از انقلاب اسلامی خمینی و سید علی نیست ، که بجز خیانت و کشتار مردم و بردن وضع اقتصاد مردم به زیرخط فقر و گرسنگی، چه برسد به انقلاب اسلامی در هجرت، چه بهتر که بازماندگان “ انقلاب اسلامی در هجرت ” را منحله اعلان کنند و با نیروهای مترقی بهمکاری ادامه دهند .
ببینید بنی صدر در خارج در این سالها چه کرد جز اینکه تبلیغ این را میکرد که اسلام بنی صدر از اسلام خمینی و سید علی بهتر است ، آیا توانست حتی چند عضو به انقلاب اسلامیش در تبعید بیفزاید، تنها پیامیکه نمایندگانش به اپوزیسیون میدادند اینکه بنی صدر را بعنوان سخنگوی اپوزیسیون بپذیرند که به این خواست بیجا کسی تمایلی نشان نداد.
باعث تعجب و تامل است که زمانیکه فردی سیاسی بهر دلیلی میمیرد ، عده ای احساس همدلی و همسوئی و اتحاد با او با نوشته ها وابراز نظرها ی مثبت بسبک مداحان و قاریان قرآن شروع به توهم پراکنی و جمع آوری امضاء میکنند بیشتر این افراد دست پرورده گان خود چمهوری اسلامی از نوع پرستو و جاسوس که بنامها و شیوه های مختلف بخارج از ایران اعزام شده اند میباشد، ویا در تلویزیونهای وابسته به بیکانه مصاحبه های آنچنانی با افراد شناخته شده بچه آخوند ها ی مفت خور مانند شریعتمداری های فرزند “آیت الله” های انگل اجتماع، سازگارا ها که تنها مسبب جنایات بیشماری شده اند و در بر پائی چمهوری اسلامی دخیل بوده اند در قم و مشهد و تبریز و اصفهان اقدام به دروغپردازیها و انحراف افکارعمومی به ثنا گوئی تهی ازواقعیت میپردازند ، درود بیکران به آن زنان و مردان مترقی که از فهم و ادراک بالائی بر خوردار بودند، و بنام اعضاء سابق کنفدراسیون جهانی در 50 سال بیش تشخیص دادند که بنی صد و قطب زاده و امثالهم را از کنفدراسیون اخراج کنند.
10.10.2021
“““
https://facebook.com/amin.bayat.9