قرار بود که چنین نباشد.
در ابتدای قرن انتظار می رفت گسترش اینترنت، تلوزیون های ماهواره ای و دیگر تکنولوژی های رسانه ای انحصارها و مرزهای سیاسی را فرو ریزد و کنترل آنچه مردم می خوانند و می بینند و می شنوند را برای کسانی که در قدرت هستند غیر ممکن سازد.
در واقع طی این سالها رسانه های دیجیتال با سرعت برق در سراسر جهان گسترش یافته اند، مردمی را که در گذشته اخبار را تنها از رسانه های دولتی دریافت می کردند تحت پوشش قرار داده اند.
با این وجود، بر اساس گزارش سالیانه خانه آزادی طی سیزده سال، تا سال ۲۰۱۶، آزادی مطبوعات در پهنه جهان تا پایین ترین درجات رو به زوال گذاشته است. تنها ۱۳ درصد جمعیت جهان در کشورهایی زندگی می کنند که محیط رسانه ای آنها به عنوان کاملاً آزاد درجه بندی شده اند.
آنچه که افراد خوشبین در احتساب آن ناکام شدند این بود که قدرت هایی که به کنترل اخبار و مباحث سیاسی علاقه مند هستند نمی خواستند زوال غیر قابل اجتناب خود را بپذیرند، بلکه برای یافتن فرصت های تازه جهت افزایش سیطره خویش مبارزه کردند.
طی دهه گذشته یا بیشتر، رژیمهای اقتدار گرا ـ و رژیمهای منتخب غیر لیبرال با جاه طلبیهای اقتدارگرایانه ـ گزارشگری مستقل و نقدهای آنلاین را از راه ابزارهای آشنایی چون ارعاب فیزیکی، سانسور با بهانه های اخلاقی و مذهبی و تعقیب قضایی تحت قوانین خشن در مرد افترا و امنیت ملی مرعوب ساخته اند.
آنها رسانه های منتقد را با بازرسی های مالیاتی دلخواه، جریمه های نظارتی، و کمکش در مورد مجوز، مورد آزار قرار داده اند. از فساد ادرای، کنترل سیاسی در مورد قراردادها و آگهی ها برای تحت تاثیر قرار دادن دارندگان رسانه های خصوصی، حمایت مالی از محصولات مورد علاقه و مهندسی تغییرات مالکیت، بهره برده اند.
آنها از سهولت جدیدی که با آن محصولات رسانه ای می توانند تولید شوند استفاده کردند، استفاده از شبکه های ما هواره ای، بنگاه های خبری آنلاین و رسانه های اجتماعی بی شمار برای تقویت روایت های مورد پسند خویش.
برخی از رهبران اقتدارگرا و پوپولیست ـ مانند ولادمیر پوتین، رجب تیب اردوغان و اوخر هوگو چاوز ـ تا حدودی با ساختن مرامی شخصی گامی فراتر برداشته اند.
در غالب محیط های مدرن رسانه ای، برقرار کردن مرامهای شخصی از طریق تندیس های همه جا حاضر، پوسترهای تبلیغاتی و ستایشهای پرآب و تاب در تلوزیونهای دولتی ممکن نیست، ولی رهبران پرانرژی با مهارتهای لازم و زیرساختارهای حمایت، روشهایی را برای سیطره بر اخبار با استفاده شخصیت و تصویر خویش بنا نهاده اند، با انجام فعالیت ها و اظهاراتی که رسانۀ ملی را تحت تسلط خویش در آورده اند.
حتی تولیدات مستقل و نقادانه ای که به مسائل حاشیه ای می پردازند، انتخاب اندکی در واکنش و بحث در مورد فعالیت رهبران دارند. کاربران رسانه های اجتماعی که احتمالاً رئیس جمهور یا نخست وزیر را مورد هجو قرار دهند در پیامد آن ممکن است مورد تعقیب قضایی قرار گیرند. ولی به نظر می رسد گفتگو همیشه در مورد رهبر است.
به یک معنی، مرام شخصی [رهبر]، گرایش رسانه دیجیتال به جامعه متکثر را به شنوندگان و جمعیت های سیاسی محتاط بدل ساخته و خنثی می کند. نام و تصویر رهبر به زبان مشترک کشور تبدیل می شود.
رهبران سیاسی اغلب ادعا می کنند که از جانب “مردم” سخت می گویند، توده ای متحد که فرض شده است هسته اصلی ملت را نمایندگی می کند. آنها به عنوان قهرمانان منافع مردم مطرح می شوند ولی به تدریج منافع شخصی خود را افزایش می دهند. شهروندانی که با رهبران مخالفت می کنند به عنوان بیگانگان نسبت به ملت، عوامل خائن قدرتهای خارجی یا پیروان ارزشهای منحط بیگانه تصور می شوند. این رسانه است که خواسته یا ناخواسته در نهایت این اتحاد ادراکی را بین رهبر و عامه مردم تحکیم می بخشد.
البته تکثیر رسانه های دیجیتال همچنین راه های چشمگیر برون رفتی را فراهم می آورند. در دوره های گذشته ناراضیان برای پرهیز از سازشکاری تمامیت خواهانه می بایست از خلال سیمهای خاردار یا از فراز دیوارها به طور خطرناکی فرار می کرند. امروز، آنها می توانند به سادگی خود را از خبرهای مورد دغدغه رهبران دور ساخته و به مشغولیت ها و سرگرمی ها پناه ببرند، حتی در کشورهایی که سانسور آنلاین محتواهای سیاسی مطرح هستند. بنابراین تا زمانی که در زمینه اقتصادی مشارکت داشته باشند، حکمرانان اقتدارگرا احتمالاً از دیدن اینکه شهروندان ناراضی خود را از محیطهای اجتماعی دور ساخته اند خوشحال خواهند بود.
قدرت های ضد دموکراتیک دنیا آشکارا با محیط زیست رسانه ای جدید انطباق یافته اند. در حالیکه دموکراسی ها به کشمکش ادامه می هند.
در واقع انحصارگرانی که بیش از همه از انقلاب دیجیتال متضرر شده اند رادیو تلوزیونها و مطبوعاتی هستند که زمانی بر صنعت خبرسازی در دولت های دموکراتیک سیطره داشتند، در روزهای اوج، در مقابل رقابت محدود، محصولات خبری خود را برای عموم مردم تهیه می کردند و در نتیجه سیاستی از مدارا، عینیت و انصاف را در پیش می گرفتند که مورد تمایل گسترده ترین مخاطبان ممکن بود.
امروزه، شنوندگان و روشهای کار و کسب آنها به وسیله رشد قارچ گونه محصولات جدیدی درهم کوبیده شده است که به طور فزاینده ای با جمعیتی خاص با تمایلاتی ویژه سخن می گویند. این پرسش مطرح می شود که آیا یک دموکراسی می تواند سالم باقی بماند وقتی انتخاب کنندگان آن به فرهنگهای سیاسی متمایز و گاه خشنی تقیسم شده اند که به وسیله رسانه هایی که استفاده می کنند از هم جدا می شوند.
اگر چیزی دموکراسی را به یافتن راه حلی متمایل کند، این حقیقت خواهد بود که اکنون تحت تهاجم دیجیتال – به صورت تبلیغات، اطلاعات غلط و جاسوسی سایبری ـ از سوی قدرت های اقتدارگرا مانند روسیه پوتین قرار دارند. شهروندان دموکراتیک شاید به طور فزاینده ای دیدگاه های سیاسی را قطب بندی کرده اند ولی آنها منافع مشترکی در حمایت از آزادی سخت به دست آمده خویش در برابر تهدیدات خارجی واقعی دارند.
نویسنده تایلر رویلنس کارمند ویرایشگر ارشد در خانه آزادی – برگردان به فارسی پایا راستگونیا
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو