در روز دوم اگوست ۲۰۱۴، مراسم بزرگداشت دکتر سعید فاطمی به همت همسرش خانم دکتر مینو ورزگر- فاطمی و دخترانش، خانم دکتر دلارام فاطمی و خانم دکتر آرزو فاطمی و دامادش، آقای علی باقری و با شرکت دوستداران دکتر فاطمی در شهر آتلانتا برگزار شد. دکتر سعید فاطمی، استاد دانشگاه، ادیب ممتاز، روزنامه نگار شهیر، خواهر زاده دکتر حسین فاطمی و از زمره یاران جوان و معتمد دکتر مصدق، نخست وزیر فقید ایران است. او آخرین بازمانده از همکاران دولت وقت است که در روز تاریخی ۲۸ مرداد با دکتر مصدق در منزلش دیدار کردند.
متن سخنان دکتر حمید اکبری و دکتر مینو ورزگر همسر آقای فاطمی را که در این مراسم ایراد شد، در این شماره شهروند می خوانید.
***
حمید اکبری: دکتر سعید فاطمی؛ بزرگ مردی به بلندای تاریخ معاصر ایران
با اینکه با نام و آوازه دکتر سعید فاطمی به عنوان یک چهره برجسته اجتماعی و سیاسی و ادبی از سال های دور آشنا بودم، بر اثر آشنایی نزدیک با ایشان و خانواده شان در عرض یازده سال گذشته، به نیکی به میزان و ژرفای دلبستگی سترگ دکتر سعید فاطمی به دکتر محمد مصدق، رهبر ملی ایرانیان پی برده ام. هویت ممتاز دکتر فاطمی در پیوستگی خلل ناپذیر او با نام، یاد و میراث رهبر سیاسی و معنوی اش دکتر مصدق و البته در یگانگی همیشگی و ابدی میان رهبر ملی ایران و دایی اش، دکتر حسین فاطمی وزیر ملی امور خارجه ایران، ژرفا و معنا می یابد.
این هویت دکتر فاطمی از آنجا بر می خیزد که در مقام یک روزنامه نگار حرفه ای و با شرف، درکنار دایی بزرگوارش، شهید همیشه جاوید ایران، دکتر حسین فاطمی، و یارانشان، روزنامه باختر امروز را از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ مبدل به آینه ی روشن میهن دوستی و پشتیبانی از اهداف ملی دکتر مصدق در خدمت منافع ملت ایران در آوردند. دکتر سعید فاطمی از بازگویی آنچه وجدان بیدارش حکم م، آخرین بازمانده از هیئت دولت دکتر محمد مصدقی کرد سر باز نزد و از هیچ فرجامی جز از شرمندگی در برابر خداوند نهراسید.
و همین نهراسیدن برای بازگویی منافع مردم و ملت است که از ۷۰ سال پیش جزو ویژگی های دکتر فاطمی باقی مانده است. او که نهال شهامت اجتماعی را در خود داشت، آن را با آغاز دهه بیست در مکتب مبارزات دکتر مصدق و دایی بزرگوارش دکتر حسین فاطمی، آبیاری کرد و مبدل به درختی تنومند کرد که همچنان چون سرو بلند بالاست. شهامتی که او بارها با قامت بلندش در تظاهرات ملی در مقابل مجلس شورای ملی ایران که یادگار مشروطه خواهان و آن نهضت بزرگ برای سروری مردم و منافع مردم در یک چهارچوب دموکراتیک بود، پرچمدار آن بود. همان قامتی که دکتر مصدق ـ نماد مشروطه ایران ـ را نیز در مقابل مجلس بر دوش خود داشت.
در دولت مصدق بود که از معتمدان جوان نخست وزیر ایران شد. دکتر مصدق به گوهر این مرد جوان ملی که در کنار برخورداری از کمال و دانش، دارای نهایت شهامت و پاکیزگی اخلاقی و اجتماعی بود، پی برد. از آنروی بود که در یکی از خطیرترین ماموریت های دوران نخست وزیری خود، یعنی دفاع از حق ملی کردن صنعت نفت در دادگاه بین المللی لاهه، او را به عنوان یکی از معتمدان خود و حافظان مدارک مربوط به ملی شدن صنعت نفت در کنار خود داشت. و در همان دولت ملی بود که باز هم در موارد گوناگون به عنوان معتمد دکتر مصدق مجری اموری بود که از جانب رهبر ملی ایران بر عهده او گذارده می شد.
و آنگاه به اوج شخصیت دکتر سعید فاطمی در آخرین دیدارش با رهبر ملی ایران در روز سرنوشت ساز بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ که نزدیک به شصت و یکمین سالگرد آن در این مرداد ماه هستیم، می رسیم. ملاقات آخر با رهبر ملی ایران به اتفاق دایی اش در خانه شماره ۱۰۹ در خیابان کاخ تهران. آنجا بود که دایی و پسر خواهر با اینکه نگران اوضاع مملکت و سرنوشتی بودند که در صورت پیروزی کودتاگران نصیب یاران دکتر مصدق خواهد شد، همچنان بر پیمان خود با رهبر ملی ایران استوار ماندند و در وداع آخر با وی تجدید عهد کردند.
همان آخرین دیدار با دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد ـ که شاید تاریخی ترین و سرنوشت سازترین روز تاریخ ایران معاصر به شمار بیاید ـ است که از دکتر سعید فاطمی، به عنوان یک مصدقی بزرگ، شخصیتی به بلندای تاریخ معاصر ایران می سازد. در آنروز دکتر سعید فاطمی از همان خانه ای که او هم در روزهای شکوه و پیروزی نهضت ملی ایران و هم در روز زوالش در آنجا حاضر بود، بیرون آمد تا هرگز نگذارد که آتش و آمال آن نهضت شورانگیز خاموش شود. و از آنروز تا امروز همانگونه که دکتر مصدق درباره ی دایی اش گفت، از او نیز هیچ ترک اولی دیده نشده است.
این بر آرمان و پیمان ایستادگی او بود که موجب ده سال زندانی شدن و زجر کشیدن و دوری از خانه و خانواده گشت و توام با تحمل درد و رنج ناشی از دشنه آجین شدن مادرش و دایی اش و اعدام ناجوانمردانه دایی اش، دکتر حسین فاطمی ـ وزیر امور خارجه ایران ـ و سرانجام مرگ دکتر مصدق در غربت زندان خانگی اش بود. پس از آزادی از زندان، او با مشکلات فراوانی از جمله ممنوعیت تدریس در دانشگاه روبرو بود. در این زمینه من در سال ۲۰۰۳ در شیکاگو شاهد صحنه ای بودم که بر درک من از گوهر مصدقی بودن دکتر فاطمی افزوده است. آن روز که آذر و من در خدمت دکتر فاطمی و خانواده بودیم، زنده یاد آقای دکتر مهدی فروغ، از ادیبان نامور ایران و بنیانگذار و رییس دانشکده هنرهای دراماتیک، نیز در منزل ما بودند. دکتر فاطمی، این مرد بزرگوار، در مقابل دکتر فروغ به پا خاست و در حالی که بغض و اشک صداقت صدا و صورتش را در بر گرفته بود، از دکتر فروغ به خاطر آنکه علیرغم دستورات از بالا، او را به سمت استادی استخدام کرده بود، برای دقایقی سپاسگزاری کرد. در آنروز به خوبی شاهد آن بودم که دکتر فاطمی در کمال تواضع، نمایانگر یکی دیگر از خصلت های مصدقی بودن، یعنی قدرشناسی است.
بی شک می دانم که شخصیت دکتر فاطمی بسی فراتر از جنبه مصدقی بودن اوست که سخنرانان محترم دیگر آن را بیان کرده اند. می دانیم که دکتر فاطمی استاد ممتاز و برجسته دانشگاه، ادیبی کم نظیر و همسر و پدری نمونه و محبوب هستند و دارای جنبه های عالی دیگر، ولی من بر جنبه مصدقی بودن او تاکید گذاردم چونکه می دانم او چقدر مصدق را دوست می دارد و
می دانم که او برای من و شمار بسیاری از پیروان مصدق، الگوی معتبر و تراز اول مصدقی بودن است.
دکتر سعید فاطمی:
مردی از تبار مشروطه خواهان!
مردی در پیوندی همیشگی با نماد آزادی، استقلال و دموکراسی ایران، دکتر مصدق!
مردی وفادار به اصول اخلاقی!
مردی پایبند شهامت اجتماعی!
مردی به بلندای تاریخ معاصر ایران!