جلال ایجادی
دروغ چیست؟
دروغ نقض حقیقت است وارنه جلaوه دادن برای فریب و برای ایجاد پریشانی روانی و مانیپولاسیون است. دروغ ضد اخلاق است و اخلاق اتیک در راستای سلامت و همزیستی انسان است. اخلاق به همریستی و پیوند میان انسانها کمک میرساند حال آنکه دروغ اساس زندگی مشترک انسانی و همدلی آدمی را منهدم میسازد. اخلاق اجتماعی و حقوق متکی بر حقوق بشر دروغ را امری منفی و خطرناک تلقی نموده و از سیاسیون و حاکمان و مدیران و مسئولان می طلبد تا تابع قانونی باشند که حقیقت خواه است.
در جامعه دروغ چندگانه است. افراد گاه به «دروغ شادی آور» روی می آورند تا شوخی نموده و به خودشیرنی دوستانه بپردازند. در زمانی دیگر افراد برای خدمت به دیگری دروغ می گویند و بعنوان نمونه به ستایش فردی می پردازند که شایستگی کاری را ندارد؛ این دروغگوئی پنهان کاری می کند ولی دارای عنصر دشمنانه نیست. گونه دیگری از دروغ وجود دارد که زیانبار بوده و با قصد ضربه زدن به دیگری انجام میگیرد. این دروغ بدگمانانه و بدخواهانه است و با قصد به گمراه کشاندن جامعه است و با منافع و اهداف پنهانی همراه است.
آیا دروغ در طبیعت انسان است؟ از نظر جامعه شناسی برای روانشناس کانادایی «اوبر وان ژیسگم» از دانشگاه مونترال، دروغ را در پنج مورد دسته بندی میشود:
دروغ معصومانه کودک. کودک دروغ میگوید و این امر با لذت یا با ترس کودکانه همراه است.
دروغ توام با لذت. فرد یک واقعیت ناخوشایند و غیرقابل قبول را با ارائه دروغ رد و انکار میکند.
دروغ آلتروئیست جانبدار. فرد با خوش بینی و با نوعی منعفت خواهی به دوستداران و گروه طرفدار خود دروغ میگوید. این رفتار دروغین به مانیپولاسیون تمایل دارد تا طرفداران شیفته شوند. جریان های پوپولیستی و ایدئولوژیکی و مذهبی تولیدکننده این گونه دروغ ها هستند.
دروغ سودجویانه. این گونه دروغ برای کسب امتیاز، برای حفظ عشق و امتیاز خود و یا برای اجتناب از تنبیه و مجازات گفته می شود. کسی که در برابر دادگاه دروغ میگوید چه بسا برای نجات خود از مجازات است.
دروغ خصمانه. این دروغگوئی با تنفر و کینه توام است، قصد زیان رسانی دارد، برای پنهان نمودن یک امر زشت بیان می شود و با هدفی خطرناک برای جامعه همراه است. قدرت های سیاسی و قدرت های مافیایی و قدرت سازمانی ایدئولوژیکی، این گونه دروغگوئی را بکار گرفته و رایج می سازند.
حال باید توجه داشت که دروغ توسط شرایط یعنی محیط و فرهنگ و تربیت خانوادگی و اجتماعی آبیاری میشود. نبود اعتماد، وجود ترس، حسادت، خودپرستی اگوئیستی، تمایل به تحقیر، هدف عوامفریبی، زیاده خواهی، سواستفاده جنسی، سواستفاده از دیگران، تخریب دیگری، منافع فردی و غیره، دروغ را تقویت میکند. دروغ در شرایط اجتماعی فاسد، در بستر رشد بی فرهنگی، در شرایط استبداد و در زمان نبود آزادی و دمکراسی و نیز نبود رسانه های آزاد، بیشتر میشود. در جامعه ای که عدم صداقت اخلاقی و نبود درستکاری انسانها پررنگ است دروغ هم نیرومندتر میگردد. فساد عمومیت یافته و چاپلوسی عمومی، دروغ پردازی را به پدیده عادی تبدیل می کند و دیگر انسانها در دروغگوئی «عذاب وجدان» ندارند و همه همانند یکدیگر می شوند.
دروغ در شرایط یک دولت و نظام اداری و سیاسی و فساد سیاسی و اداری توسط افراد ضخیم تر و متعفن تر میشود و حاکم و مسئول قدرتمند به خود اجازه میدهد دروغ بزرگتر و متهورانه تر پخش کند. ماشین جعل و دروغ هیتلر و استالین و مائو و خمینی و خامنه ای ابعاد ملی و جهانی داشته و این نظام دروغ برای مشروعیت بخشیدن به یک حکومت سیاسی است. همه دولت ها تمایل به دروغ دارند زیرا مسئله حفظ قدرت و تحکیم قدرت مطرح است و روشن است که حکومت های دینی و ایدئولوژیکی و استبدادی مهمترین منبع انتشار دروغ می باشند. قدرت سیاسی دروغپرداز با توجه به دستگاههای تبلیغاتی و رسانه های دولتی و بودجه کلان و تسلط بر تکنیک های روانشناسانه، تمام جامعه را به سقوط اخلاقی جهت می دهد. دروغ خصمانه و وارونه پردازی فقط برای فریب جامعه و استمرار زشتی هاست. چگونه دروغگوئی یک حکومت را دسته بندی کنیم؟ دروغ ها را می توان به گروهبندی های زیر تقسیم نمود: دروغ اجتماعی، دروغ سیاسی و دیپلوماتیک، دروغ اقتصادی و مالی و بازرگانی، دروغ پروپاگاند مطبوعاتی و بالاخره دروغ دینی حکومتی. در ایران قدرت سیاسی و ایدئولوژی قرآنی شیعی با دروغ ساختار یافته اند. قدرت سیاسی به لحاظ منافع طبقه حاکمه متشکل از آخوندها و نظامیان و تکنوکراتها دروغ می گوید و چون دارای ایدئولوژی اسلامی در اینجا به یکی این گونه دروغ ها یعنی دروغ دینی می پردازم.
دروغ دینی در اسلام و شیعه گری
در اسلام نظر یگانه ای در باره دروغ وجود ندارد. در بینش اسلامی ادعا می شود که دروغ زشت است ولی در همان زمان دروغ مورد تائید می باشد. در اسلام دروغ گناه است و الله به دیگران میگوید کفار گناهکارانند. در اسلام دروغ منفی تلقی می شود و راست گویى و مبارزه با کذب و دروغ از اهمیت در «تعلیمات اسلامی» برخوردار است به گونه ای که «دروغ پلید تر از شراب»، تعبیر شده است.
اما با این وجود هر گاه «عدم ارتکاب دروغ» موجب زیان شدیدتری از «قبح دروغ» شود مانند حمله به «کیان اسلام»، تضعیف اسلام، اختلاف و دشمنی بین مؤمنین و غیره، بله در چنین موقعی دروغ گفتن جایز می شود. افزون بر آن در قرآن تقیه وجود دارد و تقیه یک ارزش است. تقیه بمثابه پنهانکاری در باره دین و نیز در باره استراتژی برای کسب قدرت است. تقیه، رازپوشی است و همچنین تقیه، پنهان کردن مذهب خود و احتیاط در مقابل کسی که مذهب دیگری دارد می باشد. بعضی فقها گفتهاند «تقیه به خاطر مصلحت آنست که چیزی را به زبان آوردن که در دل، غیر آن باشد». در امر تقیه مؤمنین مجازند وقتی که در معرض تهدید باشند و اسلام در خطر باشد.
قرآن در مورد «مؤمن آل فرعون» که ایمان خود را مخفی می کرد و در دستگاه فرعون نفوذ داشت می گوید: «قال رجلٌ مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه». پنهان نگهداشتن ایمان بمنظور فریب دیگری بحساب می آید. قرآن در سرگذشت ابراهیم که گفته است «بیمارم»، نشان داد که در نبود مردمِ بت پرست، ابراهیم بت ها را باید می شکست. در سوره آل عمران آیه 28 می آید افراد با ایمان نباید دوستانی از کافران به جای مؤمنان انتخاب کنند، مگر این که در آن ها تقیه کنند. از نظر قرآن از آنجا که کافران زیان آور هستند طرح دوستی با آنان با تقیه اشکالی ندارد. سوره عمران پایه دروغپردازی را بنیاد می نهد و گفتمان دروغ را در فقه و احکام دینی و روان «مومن» رایج میسازد.
در روایات شیعه بر اهمیت تقیه بسیار تاکید شده و آمده است: «التقیه دینی و دین آبائی» یا :«لا دین لمَن لا تقیهَ له». اگر قدرت و دولت «حقه مطلقه اسلامیه» باشد، بطور مسلم وظیفه مسلمین تقوای مطلق است، و چنانچه دولت «ستمکاران» است چارهای به جز تقیه نیست، چنان که در خبر است «التقیه واجبه لا یجوز ترکها إلی أن یخرج القائم»، «تقیه واجب است و نباید ترکش کرد تا قیام قائم.». امام باقر شیعه میگوید: «تقیه برای این مشروع شده که نیروها به هدر نرود و خون ها محفوظ بماند.». منظور اینستکه مومنان باید حفظ شوند. تقیه واجب در موردی است که در آن ترک تقیه باعث ضرر جانی، بدنی، مالی، عرضی یا مانند اینها بشود یا ضرری به اسلام برسد. سوره ال عمران حکم می کند تقیه کنید و الله شما را از مجازات خودش برحذر میدارد. در واقع تقیه یک نیرنگ و تاکتیک برای منافع امت است. البته در یک اجتماعی تقیه به تمامی افراد جامعه انتقال یافته و نوعی دروغگوئی عمومی را در پی دارد.
امام صادق درباره پروانه دروغ برای اصلاح بین مومنان گفته است: «ان الله احب الکذب فی الاصلاح… و ابغض الکذب فی غیر الاصلاح»، خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد.(میزان الحکمه، عنوان 3466 ). صلاح مومنان است که به دیگران دروغ بگویند و این دروغگویی مورد حمایت و توجه الله است. روشن است که بنیاد جامعه ای که شیعه میخواهد بر پایه عدم اعتماد به غیرخودی ها و حفظ وحدت خودی هاست و این خودی ها از طرفداران نزدیک رسول الله تا مومنان قابل انکشاف است. دروغ مومنان صفت مورد پسندیده است و الله آنرا دوست دارد. از نظر اسلام منافع انسان و حقوق انسانها مطرح نیست بلکه فقط منافع امت اسلامی مطرح است. به این خاطر گاه حتی راست گفتن بدتر از دروغ گفتن است، زیرا «شری» را موجب میشود که نمیتوان از ضرر آن در امان ماند. روایت از امام رضا میگوید: در حالتی که شخصی در حق برادر مسلمانش سخن راستی میگوید که با این گفتار، او را گرفتار میکند، پس نزد خدا از دروغگویان است و همانا شخصی در حق برادر مسلمانش دروغی میگوید که با آن دروغ، از او دفع ضرر میکند، پس نزد خدا از راستگویان است. (وسایل شیعه، ج12، ص 255، 16239). بمعنای ساده تر برای حمایت از مومن هر دروغی لازم و واجب است زیرا امر منافع امت به هر ترتیبی در برابر ملت ها و گروهبندی های دیگر باید ارجحیت داشته باشد و تعیین کننده است.
پیامبر اسلام به علی دامادش وصیت می کند: «انالله احب الکذب فیالصلاح و ابغض الصدق فیالفساد؛ همانا خداوند دروغ به مصلحت و خیر را دوست دارد و از راستی که فساد در پی داشته باشد، متنفر است» (حر عاملی، وسائلالشیعه، ج12، ص 252، ح 16229). به گفته ای دیگر الله مصلحت و خیر امت را در دروغگوئی او میداند. چرا در راستی فساد است؟ اگر حقیقت گوئی منجر به افشای دروغ دینی گردد، اگر حقیقت گوئی تقلب و خرافه و جعل دینی را برملا سازد، بنابراین حقیقت گوئی به سستی و ویرانی احکام اعتقادی می انجامد و این لحظه، لحظه فساد است. پیامبر اسلام از فروریزی دین و امت اش می هراسد بنابراین دروغ میتواند از این فروریزی جلوگیری نماید. در چنین شرایطی در اسلام دروغگوئی بر راستگوئی برتری دارد. از نظر اسلام مخالفان همه دروغگویند و بنابراین در یک مقیاس گسترده به جهان باید دروغ گفت. اگر جمهوری اسلامی به ملت و جهان دروغ میگوید، اگر این حکومت دینی در ایران و جهان توطئه گر و پنهانکار است، این امر منطبق بر احکام الهی است.
دروغ دینی برابر دروغ های دیگر نیست زیرا در هنگامی که دروغ به یک امر مقدس تبدیل شده و همچون یک اراده الهی جلوه میکند، بر روان و احساس توده ها بطرز ژرف می نشیند. معراج محمد به هفت آسمان، پرواز جبرائیل، ظهورامام زمان، طهارت امامان و غیره همه افسانه سازی و جعل است، ولی به اسطوره مقدس قطعی تبدیل شده است. ذهنی که خرافه گرا و اسطوره گرا می باشد هر دروغ دینی را حکم قطعی تلقی میکند و بدین ترتیب همه برده دروغ میگردند. شیعه گری و همه روایات جعلی آن انبوهی از زشتی و دروغ است که در طول تاریخ انباشت شده و موجب ناتوانی فکر نزد انسان شده است. وابستگی روانی به شیعه گری ازخودبیگانگی هویتی را دامن زده و تقدس دروغ امر ساختاری در ناخودآگاه آدمی گشته است.
خامنه ای از سوره ابراهیم الهام میگیرد
جان انسان بزرگترین ارزش جهانی است زیرا تمامی آفریده های روی زمین محصول خلاقیت و هوش انسانهاست. همه اندیشمندان و نیروهای مترقی جهان از انسان و مقام او سخن گفته اند و تمام طرح های زیبا برای زندگی برمحور انسان گرایی و احترام به جان و شرافت انسانی بوده است. ولی تبهکاران تاریخ پیوسته بر علیه انسان برخاسته اند و در نزد اسلامگرایان جان آدمی فاقد ارزش است. پیش از انقلاب اسلامی آنها 400 انسان را در سینما آبادان سوزاندند، در دوران حکومت آیت الله ها هزاران نفر را در سالهای شصت اعدام نمودند، روشنفکران و هنرمندان و کنشگران بیشماری را از بین بردند، در جنبش آبان 1500 نفر را در خیابانها کشتند، در سرنگونی عمدی هواپیمای اوکرائینی 176 شهروند ایرانی و کانادایی و افغانی را به آتش انداختند. در تمام این جنایات حکومت دینی اتهام زنی و دروغ پردازی را سیاست خود قرارداد. در کجا و در چه هنگامی این رژیم آمار جنایت خود را منتشر ساخت؟ در کجا و در چه زمانی رژیم به خانواده ها و وکلای قربانیان اجازه بررسی و عدالت خواهی داد؟ آیت الله خامنه ای و تمامی آخوندها و تمامی سرداران سپاه و تمامی تکنوکراتهای دولتی دروغگو هستند زیرا آنها در بطن ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری پرورش یافته اند. همه آنها ایران را به مثابه یک غنیمت جنگی می بینند و برای مردم ایران فقط تسلیم و بردگی را می خواهند. حکومت اسلامی پیرو قرآن و شیعه گری است بنابراین اخلاق این حکومت پنهان کاری و توطئه و دروغ و کشتار است.
دروغ حکومت آخوندی در باره سقوط عمدی هواپیما دروغی در خدمت ماندگاری نظام و منافع اسلام است. خامنه ای بعنوان فرمانده کل قوا در زمان رقابت جوئی نظامی با آمریکا، پرواز هواپیماهای غیر نظامی را بازگذاشت و دو موشک بسوی هواپیمای مسافربری شلیک شد. پس از سرنگونی مسئولان حکومتی دروغ گفتند و خامنه ای سکوت کرد و بالاخره در خطبه خود به نقل سوره ابراهیم پرداخت و در اینجا راز خود را برملا ساخت. در این سوره در آیه 5 از «ایام الله» یاد میشود و خامنه ای بسیج تهیجی طرفداران خود به هنگام تابوت کشی قاسم سلیمانی و نیز شلیک موشک بسوی پایگاه تخلیه شده آمریکا در عراق را «ایام الله» معرفی نمود و سپس اعلام نمود که او موسی زمان است و همه باید «صبور و شکر گذار» او باشند و طبق آیه های سوره «ابراهیم» مخالفان او «بدکاران و گناهکاران» میباشند و بر اساس آیه 47 باید از آنها انتقام گرفت و عذاب شان داد. بنابراین مخالفان و دانشگاهیان و جوانانی که در هواپیما قرار داشتند بمثابه «گردنکشان به زنجیر قهر الله» دچار میشوند و آنهایی که «پیراهن از مس گداخته آتشین» برتن دارند در شعله آتش خواهند سوخت(آیه های 47 و 48 و 49 سوره ابراهیم). در منطق رژیم خامنه ای مخالفان یا «بدکاران» باید به «کیفر» برسند و الله «بسرعت به حساب» آنها میرسد و آنها سزاوار آتش و نابودی میباشند. برای خامنه ای دروغ گفتن بیان اراده الهی است و «ایام الله» دیگری که نباید فراموش شود همین «انتقام» قرآنی است. دیکتاتوری دینی خامنه ای بی نهایت است و ایدئولوژی قرآنی او موتور برانگیزاننده برای جنایت های بعدی است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه