نظام حاکم بر ایران این استبداد سیاه که بنام دین غارت، فساد و ترور میکند، جامعه را به تنگ آورده است. هر روز از ایران خبرهای بد در زمینههای مختلف میرسد. از دید نگارنده مسئول وضعیت حاضر، نظام حاکمی است که در رآس آن آقای حامنه ای قرار دارد و هر آنچه ـ خصوصا در این بیست سال اخیر بر ایران گذشته، ایشان در آن مسئولیت نخست را دارد. بنابراین در مبارزه برای دمکراسی و آزادی باید ایشان را مورد خطاب فرار داد. تجربه «برجام» بخوبی نشان داد که او که خود مذکرات را، به طور پنهانی در کشور عمان، آغاز و خود در همه مدت مذاکره را تصدی میکرد. همانطور که سالهاست به تکرار گفتهام نمیخواست و نمیخواهد “بحرانها” فروکش کنند و از آنجا که به بحران نیاز دارد اکنون به شدت تمام مشغول «دشمنتراشی»، «دشمنبازی» و «بحرانسازی» است. او وابسته به قدرتهای خارجی است و از رابطه با آنها برای اهداف خود استفاده می کند. اما در این میان وظیفه ما بعنوان نیروی مخالف چیست؟ ما که خواستار تغییر این نظام و استفرار یک نظام دمکراتیک هستیم در این بزنگاه چه باید کنیم. در این مقاله تنها به یک مورد که آن را بسیار با اهمیت میدانم، میپردازم و آن پاسخ به دو پرسشی است که در آن قدرتهای بیگانه نقش پیدا می کنند.
۱ ـ آیا برای مبارزه با جمهوری اسلامی می توانیم از قدرتهای خارجی کمک بگیریم؟
برای چندمین بار است که برخی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی دست بسوی قدرتهای خارجی دراز میکنند و درخواست می کنند که آنها را در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی کمک کنند. آخرین نمونه آقای «مصطفی هجری» دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران است که در مصاحبهای که اخیرا با روزنامه اسرائیلی ژروزالم پست کرده مدعی شده “ایران تهدیدی برای منطقه است. دولت ایران با حمایت خود از حزب الله و حماس نشان می دهد که اسرائیل دشمن اصلی ایران است. حزب او و اسرائیل دشمن مشترکی دارند. ایران مقادیر زیادی پول به آنها (حماس و حزب الله) می دهد. من فکر می کنم که اسرائیل باید ایران را بعنوان دشمن اصلی خود بداند و سعی کند که دشمنش را تضعیف کند. بنابراین اسرائیل باید به گروه های مخالف جمهوری اسلامی کمک کند.” i البته نخستبار نیست که آقای هجری دست بسوی قدرتهای خارجی دراز کرده اند. ایشان در سال ۲۰۱۱ از آمریکا و پیمان ناتو نیز تقاضای برقراری منطقه پرواز ممنوعه برفراز کردستان ایران را کرد و گفت پیشمرگهای کردستان در اختیار آنها هستند. اما قبل از این تجربه مخالفان جمهوری اسلامی دیگری دست به سوی قدرتهای خارجی دراز کرده بودند. البته در زیر به تجربه حزب توده و همراهی و وابستگی اش به شوروی و تجربه برخی دیگر از گروههای چپ نمیپردازم زیرا اکنون دیگر اینگونه نظامها وجود ندارند که بخاطر مسانل ایدوئولوژیک طرح جهانی داشته باشند و تنها به چند مورد بسنده می کنم.
بعد از استقرار جمهوری اسلامی دکتر احمد مدنی بهنگام اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران از امریکائیها کمک مالی گرفت. او که نفر دوم شد بعد از مدتی مجبور به ترک کشور شد. اما باید انصاف داشت که در خارج از کشور از خود انتقاد کرد و از مردم ایران پوزش خواست و شاید در این زمینه او تنها مخالفی است که از کار خود در کمک گرفتن از قدرت خارجی پشیمان شده است. این نکته نیز لازم است گفته شود که او در خارج از این پول برای خود استفاده نکرد و آن را خرج کمک به پناهندگان نمود و در اواخر در شرایط سخت مالی نیز بسر می برد. اما همین امر کمک گرفتم به او لطمه زد و به او اجازه نداد نفشی را که می توانست در همراهی با نیروهای ملی دیگر بازی کند ایفا کند.
بعد از ایشان مرحوم دکتر شاپور بختیار به همراهی با صدام حسین پرداخت. نگارنده بخوبی بیاد دارد زمانی که روزنامه فرانسوی فیگارو نوشت که بختیار روز بعد از جنگ به عراق با هواپیما اختصاصی به عراق رفته، بسیاری از اینکار از سوی کسی که خود را ملی میدانست متعجب شدند و باورشان نمی شد.ii اما متاسفانه این همکاری واقعیت داشت او در جمع ۶ بار به عراق رفت. خود ایشان هم در مصاحبه های مختلف مسئله کمک گرفتن از صدام را مطرح کردند. این سخن او که “برای مبارزه با خمینی با شیطان هم همکاری می کنم” چندین بار تکرار شد.iii اما جنگ آن چنان نشد که صدام گمان میکرد و ایران در عرض یک هفته از پا در نیامد. در اینجا باز هم باید تکرار کرد که دکتر بختیار نیز کمکهای مالی را خرج شخصی خود نمی کرد بلکه برای فعالیتهای سیاسی خود و کمک به نظامیان و خانواده هایشان خرج می کرد دکتر بختیار تیز در روزهای آخر در شرایط مالی بدی بسر می برد. همکاری دکتر بختیار با صدام ـ همراهی با شیطان ـ نه تنها کمکی به او نکرد بلکه او را از مسلک مصدقی که مدعی آن بود کاملا دور کرد. تا جاوی که افرادی مانند حسن نزیه و دکتر احمد مدنی و رحمت الله مراغه ای به همین دلیل حاضر به همکاری با او نشدند. رژیم جنایتکار ایران بعدا شخصی که از بختیار حقوق میگرفت را با حقوقی بیشتر خرید و با کمک او دکتر بختیار را بصورت هولناکی به قتل رساند. لازم به گفتن است آقای هاشمی خود به این جنایت از سوی وزارت اطلاعات اعتراف کرده است.iv
زمانی بعد که مسعود رجوی تصمیم به رفتن به عراق گرفت, صدام حسین بخاطر نیروی نظامی ای که مجاهدین داشتند او را فردی قابل تر برای همراهی با سیاستش دانست و از آنزمانکه مجاهدین به عراق رفتند عراق دیگر کمکی به بختیار نکرد. طارق عزیز در مصاحبه ای یعد از دیدار با رجوی پاریس در سال ۱۹۸۵ گفت که رجوی ریس جمهور مناسب برای آینده ایران است. از آنزمان عراق سیاستش را تنها بر کمک به برخی نیروهای کرد منطقه و خصوصا نیروی مسعود رجوی استوار کرد. اما این تجربه نیز با حمله امریکا به عراق شکست خورد. و اکنون رژیم حاکم بر عراق متحد ایران شده است و اینروزها آخرین نیروهای مجاهدین از عراق خارج میشوند و خانم مریم رجوی در اتحاد با عربستان و گروههای جنگطلب محافظهکارهای جدید در آمریکا بسر می برد. اکنون تنها امید سازکان مجاهدین حمله نظامی به ایران است و در این امر هم تلاش می کند. این سازمان اکنون کم اعتبارترین خری خارج از قدرت است. اینها چند تجربه تاریخ معاصر هستند که شکست کمک گرفتن از خارجی در مبارزه را به روشنی نشان میدهند. نمونه های دیگر بسیارند. افرادی بسیاری نیز به ایم امر دست زده اند که نمونه آخرش شهرام امیری بود که قربانی کارهای خود شد و بدست رژیم پلید حاکم اعدام شد.
نگارنده در جلسه ای در اواخر دهه ۶۰ در پاریس از آقای دکتر ممکن که زمانی عضو شورای مقاومت بود و بدنبال مسعود رجوی به عراق رفت، اما ۲ سال بعد بازگشته بود در جلسه ای پرسید چرا اینکار را کردید؟ ایشان در مقابل پاسخ داد یاسر عرفات در جنگ با اسرائیل از کمکهای کشورهای عربی برخوردار است چرا ما برای مبارزه با رژیم ایران کمک نگیریم! برخی دیگر همچون ایشان بر این نظرند که ویتنام در جنگ آزادیبخش با آمریکا از کمکهای شوروی برخوردار بود کوبا و فیدل کاسترو در جنگ با حکومت کوبای طرفدار آمریکا از کمک شوروی برخوردار بود یا دوگل از انگیسیها کمک گرفت. اما همه اینها ـ ویتنام کوبا عرفات دوگل ـ یا کشور بودند و یا کشورشان در جنگ در اشغال بود (برای مثال فرانسه و انگیس متفق یکدیگر بودند و همراه یکدیگر با آلمان وارد جنگ شده بودند و مستقر شدن دوگل در فرانسه بخشی از ادامه مبارزه بود و یا عرفات خود را ریس دولتی می دانست که در جهان برسیمت شناخته شده بود)، که با خارجیها همکاری کردند و کوچکترین ربطی به اینکه یک گروه اپوزیسیون از خارجی کمک بگیرد ندارند. گاهی این پروهها مدعی شده اند اینکار را برای ملت ایران می کنند! یعنی همان دیدگاه ولی فیقه که برای مردم تصمیم می گیرد. شاید بهتر است مثالهای دیگر بزنند که مثلا شیعەهای لبنان در جنگ با سنیهای لبنان و اسرائیل از کمکهای ایران برخوردارند، حوثیهای یمن در جنگ با حکومت یمن و عربستان از کمکهای ایران برخوردارند داعش از کمکهای ترکیە برخوردار است، شیعەهای عراق از کمک ایران برخوردارند، مبارزان کشمیر علیە سلطەی هند از کمکهای پاکستان برخوردارند ، طالبان و القاعدە را پاکستان کمک میکند. اما از اتقاق یکی از دلایل موفق نشدنش نیروهائی مانند حزب الله، مسلمانان کشمیر و حوثیهای یمن و داعش و شیعههای عراق و همان وابسته شدن به قدرتهای خارجی است که دشمنشان از آن استفاده می کند و در نهایت روش آنها منجر به گسترش جنگ و خشونت می شود. در واقع همین دخالتهای خارجی موجب تقویت و تدوام خشونت و جنگها در همه این نقاط شده است. بر اینها می توان تحربه های متعدد گروههای کردهای عراق و ده ها گروه دیگر را در جهان نام برد.
سئوال دوم چنین مطرح می شود:
۲ ـ آیا دشمن ما جمهوری اسلامی است و یا اسرائیل و عربستان و امریکا و یا…؟ به سه گونه متفاوت می توان پاسخ این سئوال را داد. کسانی که موافق کمک گرفتن هستند دشمن را جمهوری اسلامی می دانند. اما آیا دولت اسرائیل حقوق “اقلیت” فلسطینی را رعایت میکند که مثلا آقای هجری بدنبال کمک گرفتن از اسرائیل برای نجات از رژیم ایران است؟ چگونه از دولتی تقاضای کمک میکنید که نفس بودنش بر نقض حقوق انسانی و ملی فلسطینی ها بنا شده است؟ چگونه است که رژیم عربستان با وجود ساختار بسیار عقب مانده اش دوست امریکا و فرانسه و غرب است؟ آیا در عربستان کوچکترین اثری از دمکراسی وجود دارد؟ آیا پاسخی برای این سئوالها دارند؟ البته نه. زیرا قدرتهای خارجی چه امریکا، چه کشورهای اروپائی، چه اسرائیل چه عربستان تنها و تنها بدنبال منافع خود هستند و در این میان در بازه ای زمانه از گروههای استفاده می کنند و اهیمتی چندانی به خواسته های آنان نمی دهند. حال در وضعیت فعلی خاورمیانه، تقاضای کمک آقای هجری از اسرائیل و عربستان نه تنها برای ایران بسیار خطرناک است، نه تنها کمکی به مبارزه برای حقوق مردم کرد ایران نمیکند بلکه برای همه مردم منطقه ـ از جمله کردها ـ فاجعهبار خواهد بود. اینگونه سیاستها ما را ممکن است برای سالهای دراز درگیر برخوردها و جنگهایی کند که تنها فروشندگان اسلحه و مستبدین حاکم سودش را خواهند برد.
اما کسانی هم هستند که معتقدند دشمنان ایران قبل از هر چیز اسرائیل و عربستان و امریکا و نه جمهوری اسلامی میباشد. این افراد که اغلب از اصلاحطلبان هستند گمان می کنند جمهوری اسلامی موجودی مستقل از عربستان و اسرائیل است. براستی اگر عربستان و اسرائیل دست از زورگویی بردارند و صاحب رژیمهای دموکرات و حقوقمند شوند حاکمیت جمهوری اسلامی میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آقای خامنه ای که اعتیاد به داشتن دشمن دارد اگر مسلمانانی که از عربستان تغذیه می شوند بانی خود را از دست بدهند آقای خامنه ای با چه کسانی می خواهد بحران بسازد و به جنگ شیعه سنی بپردازد. رژیم ایران دوست ایران نیست؛ بلکه رژیمی دشمن ایران است. براستی هزینههای بیشماری که این رژیم تنها برای تحکیم خود به ایران وارد کرده است چه اندازه است؟ بنابراین پاسخ سوم این است که ما باید مستقل از رژیم ایران و قدرتهای خارجی باشیم. مسئله ما دشمنی نیست مسوله ما مبارزه برای داشتن رژیم دمکراتیک در ایران است و این مبارزه زمانی موفق می شود که مستقل از رژیم ایران و قدرتهای خارجی صورت گیرد.
جهانی شدن اصل استقلال را تضعیف نکرده است استقلال به معنی ایزوله شدن نیست و مانع همکاری های منطقه ای و جهانی نمی شود. بدون استقلال آزادی ممکن نمیشود. کسی که به قدرت خارجی مراجعه میکند قبل از هر چیز به دو مسئله اعتراف می کند. اول اینکه خود ناتوان و عاجز است و مهمتر اینکه اینکه ملت ایران ـ که خود را حامی آنها می دانند ـ در کلیت و تمامیت خود ملتی ناتوان و عاجز است و توانائی تغییر رژیم تبهکار حاکم بر وطن را ندارد! در اینصورت این پاسخ را میطلبد که اگر ملتی توانا نباشد و گروهای سیاسی مدعی دفاع از حقوق آنها هم توانا نباشند چگونه ممکن است حاکمیت ملی را برقرار کرد؟ در مبارزه برای دمکراسی ـ اگر هم اعتقاد داشته باشیم که ملت توانائی تغییر رژیم را ندارد ـ باید کاری کرد که این توانائی در ملت حاصل شود و خود را صاحب این خانه بداند و غاصبان حقوق او را از خانه بیرون بیاندازد. تغییر و تحول از طریق تغییر ملت آغاز میشود و چشمه مردم باید خود جوشان شود.
امور واقع، بخصوص در منطقه بما میگویند که از زمانیکه مداخله خارجی آن هم از طریق حمایت از سازمانهای مسلح و تسلیح و تجهیز آنها شروع شود دیگر ملت صاحب اختیار نیست و این قدرت خارجی است که از این سازمانها در راستای منافع خود استفاده می کند. تجریه لیبی و عراق و سوریه را در جلوی چشمانمان است، آخر چگونه نمی شود از این فجایع در حال انجام درس نگرفت و اشتباه را تکرار کرد؟
نتیجه اینکه مبارزه موفق و راهگشا مبارزه ای است که هم در استقلال از قدرت تبهکار حاکم و هم مستقل از قدرتهای خارجی شکل بگیرد و انجام شود؛ منابع و توان خود را از ملت و جامعه ملی بگیرد. باز تجربه می گوید که گروهها و اشخاصی که با قدرتهای خارجی همکاری می کنند، بسرعت از جنس رژیم حاکم می شوند، یعنی از جنس رژیمی که قرار بود بر علیه آن مبارزه کرد! ما از ملتی تاریخی که تاریخ آن باید در شروع تمدنها و تمدنهای باستانی پیگرفت هستیم؛ تلاش در راه حقوق انسانی و ملی و شهروندی ساکنان ایران زمین، چیزی نیست جز کوشش در آگاه شدن جامعه ملی به توانایی های خود. تا اینگونه مردم از طریق مسئولیت پذیری معماران سرنوشت خود و وطن شوند. این امر هم تنها شامل مردم ایران نمی شود به همه انسانهای منطقه که در یکی از سیاه ترین دوران معاصر خود بسر می برد مربوط می شود.
i- http://www.kurdistanmedia.com/farsi/idame/24752 مصاحبه آقای شرفی
ii- https://khodnevis.org/article/46760
iii- مصاحبه دکتر شاپور بختیار با روزنامه فرانسوی “کوتیدین دو پاریس” در تاریخ 22 اکتبر 1980 (30 مهر 1359)،
iv- https://www.enghelabe-eslami.com/tamas/21-didgagha/tarikhi/9628-2014-07-09-22-25-33.html