با درود و سلام، خدمت شما
زورق ادبیات از این گلریزان برای کمک بهروز عرب زاده (وفا) حمایت خواهد کرد، بهروز عرب زاده، مهمان پیشین برنامه ی زورق ادبیات، شاعر، مترجم، نویسنده روزنامه نگار در معرض تهدید جانی در پناهندگی ترکیه حکم ترک خاک دریافت کرده است. او در شرایط فقر شدید، بیکاری به دلیل عدم داشتن مجوز پناهندگی ، همراه با چند بیماری جسمی (پنیک اتک) و بیماری روحی است.
در کشور های پیشرفته برای نویسندگان در خطر، نهادهای حمایتی هست و بورسیه های مخصوص، اما در کشور بلا زده ی ما ایران، چنین نهادی برای حمایت از نویسندگان در خطر وجود ندارد. از این کمبود نهاد مدنی را باید با وجدان بیدار برخی از اهالی قلم جبران نمود.
سازمان دهی این گلریزان را مسعود امینی (م. روانشید) نویسنده و شاعر و روزنامه نگار در سوئد بر عهده گرفته است و از این رو باید با ایشان تماس گرفت تا ایشان شماره حساب در اروپا و یا در ایران را اعلام کنند. به دلیل مسائل ایمنی و امنیتی امکان اعلام عمومی شماره حساب در شبکه های اجتماعی نیست.
Masoud Amini EMAIL
m_ravanshid@yahoo.com
Masoud Amini | Facebook
https://www.facebook.com/m.ravanshid
زورق ادبیات در آب های دور به سهم کوچک خود از نظر مالی در این کمپین شرکت کرده است، و زورق بان زورق ادبیات مبلغ کوچکی را از فرانسه اهدا کرده است، امروز هم یک پوستر اطلاع رسانی منتشر شد، که هر دو فایل در پیوست است، این پیام ابتدا در راستای اطلاع رسانی و همچنین در راستای درخواست از شما به عنوان یکی از اهالی قلم و یکی از ایرانیان میهن دوست که برای اهالی قلم ارزش قائل است ارسال شده است.
با نقل قولی از قلم م. روانشید برای این کمپین کمک رسانی به نویسنده ی در خطر:
«من نمیتوانم، اما ما میتوانیم تنها با ۱۰ یورو جانِ یک هنرمند را نجات بدهیم»
زورق ادبیات از شما خواهشمند است که دست یاری برای کمک به این نویسنده ی در خطر دراز کنید و دعوت خیر خواهانه ی زورق برای کمک به این نویسنده در خطر جانی که در فقر شدید همراه با چند بیماری جسمانی است را اجابت کنید.
با تشکر و سپاس
شعر آی آدمها از نیما یوشیج
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یکنفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد میکند بیهود جان قربان!
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب میخواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته میکوبد