خلیل ملکی و دکتر ‏محمدعلی‌خنجی (بخش چهارم)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

محسن قائم‌مقام

در دفاع از سیاست‌ها، استراتژی و تاکتیک‌های ‏مبارزاتی دکتر مصدق

آقای دکتر کاتوزیان در نقل موضوعات، تا قهرمان داستان شدن‎ ‎

آقای دکتر کاتوزیان در مورد مطالبی که اتفاق افتاده اغلب خود را در ‏آن‎ ‎جریان‎ ‎‏”تصادفی”‏‎ ‎حاضر می‌داند. و اگر زمان گذشته از سن ایشان ‏باشد پدر خود را حاضر می‌خواند. یا‎ ‎نقل قول‌های خلاف واقع‌گوئی را ‏از اشخاصی که می‌خواهد می‌نویسد، و درآخر مطالب، بر خلاف واقع ‏از شخص معتبری نقل می‌کند که از او شنیده است تا تأئیدی بر نقل ‏قول‌های غیرواقعی خود باشد. فی‌المثل در شرحی که از گفته‌های ‏ناجوری از دکتر خنجی، که سراسر آن را به دکتر خنجی بسته است ‏را در میان جمعی که همه را نام می‌برد می‌نویسد و اضافه می‌کند که ‏خود دکتر کاتوزیان حاضر نبوده‌اند ولی یک نفر را نام می‌برند که ‏ایشان برایش تعریف کرده است. که پاک خلاف واقع است. ایشان یک ‏سال در سال اول پزشکی در دانشگاه تهران دانشجو بودند، می‌شود در ‏هجده سالگی و بعد از آن برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتند. در این ‏کتاب ایشان با تمام رهبران صحبت داشته‌اند. مشاور دکتر سنجابی ‏بوده‌اند و…، از این قبیل ادعاهای غیر واقعی و خالی از حقیقت.

درنقل موضوع زیر این خلاف واقع‌گوئی‌های‌تاریخی ایشان را با ذکر ‏شاهد‌های مورد احترام همه می‌خواهم نشان دهم: چند سالی پیش که ‏آقای کاتوزیان در نیویورک حضور داشتند، تصادفاً هر دوی ما در ‏منزل آقای دکتر احمد اشرف از دانشگاه کلمبیا دعوت داشتیم. آقای ‏دکتر رضا افشاری استاد تاریخ هم حضور داشتند. آقای کاتوزیان ‏ضمن تعریف خاطرات خود از تحصن اعتراضی دانشجویان در ‏دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، گفتند، در آخر کار دکتر ‏بختیار مسؤول سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به جمع متحصنین ‏آمد و از دانشجویان خواست که در آن نیمه شب به خانه‌های‌شان ‏بروند. ماجرای بزرگی بود که در مقاله مستقلی باید به آن پرداخت. ‏تنها این‌جا تا نوشتن مقاله مستقل باید اضافه کنم که بعدها حاج قاسم ‏لباسجی از فعالین جبهه ملی و حزب ایران در امریکا به ما گفت، که ‏دکتر بختیار با این دستور به دانشجویان در آن نیمه‌شب تاریخی ‏مخالف بوده و لذا دستور هیأت اجرائی را اجرا می‌نموده است.

به ‏هرحال آقای کاتوزیان گفتند که ایشان (آقای کاتوزیان) درآن نیمه شب ‏از میان میله‌های دانشگاه خارج شده و خبر را به دکتر سنجابی در ‏منزل ایشان در دروازه شمیران رسانده است. در حالی که روز بعد ‏معلوم شد که آقای دکتر هوشنگ سیّاح‌پور، در آن زمان دانشجوی ‏پزشکی همراه آقای سرپولکی از دانشکده حقوق باز همراه آقای پرویز ‏سنجابی، پسر دکتر سنجابی، در آن زمان دانشجوی دانشکده پزشکی و ‏عضو جبهه ملی، از میان نرده‌های دانشگاه با سختی خارج می‌شوند و ‏در آن شب، خبر اعتصاب دانشجویان را به دکتر سنجابی رسانده‌اند. ‏لازم به تذکر است که هر دوی این اشخاص از دوستان عضو جامعه ‏سوسیالیست‌های نهضت ملی آقای دکتر کاتوزیان بودند و می‌باشند! ‏و آقای خلیل ملکی در زمانی در اعلامیه‌ای به مضروب کردن آقای ‏هوشنگ سیاح‌پور توسط مأمورین انتظامی در تظاهرات اعتراض ‏نموده بود. و‎ ‎انتخاب آقای پرویز سنجابی (امروزه دکتر پرویز ‏سنجابی) به‌همراهشان، به دلیل رفتن نابهنگام درآن زمان شب به منزل ‏دکتر سنجابی است.

معلوم نیست آقای کاتوزیان، در این داستان ‏خودش، رفتن ساعت ده و یازده شب و در زدن خانه دکتر سنجابی را ‏چه گونه جواب می‌خواهد بدهد؟! دکتر کاتوزیان هنوز این خلاف واقع‌‏گوئی را که ایشان خبر را رسانده‌اند را تکرار می‌کنند. و آن را کتبی ‏هم در برخی سایت‌ها به عنوان خاطره‌ای بزرگ نوشته و انتشار ‏داده‌اند. سه شاهد واقعیت را آن طور که بوده تعریف می‌کنند و هنوز ‏زنده برای شهادت هستند. برای کسی که دنبال تاریخ‌نگاری هست این ‏بدترین اخلاق است که وقایع تاریخی را غیرواقعی بنویسد، در اینجا ‏خود را قهرمان این داستان که انجام نداده نشان دهد!

در این مقطع باید ‏اضافه نمایم که من با آقای کاتوزیان آشنا بودم و چون خودم از ‏علاقمندان آقای خلیل ملکی بودم و در برنامه‌های عمومی جامعه ‏سوسیالیست‌ها مرتب شرکت می‌کردم بیشتر با ایشان آشنا گردیدیم. من ‏ایشان را از طرف کمیته دفاع از حقوق دمکراتیک مردم ایران که در ‏چند شهر امریکا از جمله نیویورک فعال بودند برای سخنرانی از ‏انگلیس به امریکا دعوت کردم. و مثل همیشه من مخارج آن را ‏پرداخت نمودم، ایشان در امریکا مهمان من بودند. یادآوری ‏موضوعات مالی با وجود کراهت امر، تنها برای این است که نشان ‏دهم من غرضی با ایشان ندارم.

کمک مالی به خلیل ملکی و حزب

آقای کاتوزیان ادعا دارد که دکتر خنجی و دکتر مسعود حجازی شایع ‏کرده‌اند که ملکی از نایب‌التولیه مرقد حضرت معصومه (ع) در قم به ‏نفع صندوق حزب کمک مالی قبول کرده است (صفحه ۱۱۱ کتاب ‏خاطرات). دنباله را از کتاب خاطرات مسعود حجازی می‌آورم: “…. ‏بعداً مؤلف کتاب این امر را واقعیت دانسته و قبول کرده و در مقام ‏توجیه آن بر آمده و مطالبی را از گذشته در باره گزارش ملکی به ‏کمیته مرکزی حزب و تصویب آن بیان کرده (صفحه ۱۱۲) که هیچ ‏یک صحت ندارد. نه تنها ما چنین مطلبی را بیان نکرده بودیم بلکه ‏دکتر خنجی تا هنگام فوت و من تا تاریخ انتشار آن کتاب در سال ‏‏۱۳۶۰ از چنین امری اطلاعی نداشتم. من برای اولین بار پس از ‏خواندن این کتاب از وجود چنین کمک مالی به خلیل ملکی مطلع شدم. ‏بدین ترتیب می‌توان گفت اولین افشاگر این کمک مالی مؤلف کتاب ‏مذکور( دکتر همایون کاتوزیان) بوده است.”‏

دکتر حجازی در کتاب خاطرات خود در ابتدای این مطالب شرح ‏مفصلی در مورد کمک مالی به انتشارات حزب را می‌دهد. در این ‏شرح دکتر حجازی می‌گوید که روزی به دعوت ملکی به منزل ایشان ‏رفتم و در آنجا علاوه بر ایشان مهندس قندهاریان، مهندس وفائی و ‏امیرقلی هم حضور داشتند. در آنجا خلیل ملکی به ایشان تعریف ‏می‌کند که مدتی قبل از جدا شدن از دکتر بقائی یکی از فعالان ‏مطبوعاتی، آقای علی جلالی نویسنده و سردبیر مجله اطلاعات هفتگی ‏با ایشان تماس می‌گیرد و می‌گوید که عده‌ای از بازرگانان که علاقمند ‏به نحوه مبارزات شما با حزب توده هستند علاقه دارند که این مبارزه ‏ادامه یابد و معتقد به تقویت ما هستند و هیچ‌گونه شرط و یا ‏درخواستی در برابر این کمک را مطرح نمی‌کنند. و کمک ایشان ‏صرفاً برای هزینه‌های روزنامه و توسعه انتشارات است. و نگران ‏توقف انتشاراتی ما هستند.

در این دیدار آقای جلالی هم وارد منزل ‏آقای ملکی می‌شود و ملکی صحبت‌های بالا را در جلوی او تکرار ‏می‌کند و روی بلاشرط بودن این کمک‌ها تأکید می‌نماید. حجازی ‏می‌گوید چند ماه بعد از این یک بار ملکی به او می‌گوید آن‌ها چند بار ‏مراجعه کرده و هر بار دو یا سه هزار تومان کمک مالی به ملکی ‏داده‌اند که تمامی آن را در نشریات حزب به مصرف رسانده‌اند. ‏حجازی می‌گوید به جز افراد حاضر در آن جلسه کس دیگری در ‏جریان این امر قرار نداشت. دکتر خنجی هم در جلسه حاضر نبود. ‏دکتر حجازی ادامه می‌دهد که حدود یک سال بعد دکترخنجی در برابر ‏اتهامات بعضی افراد موضوع را از او می‌پرسد و او خنجی را در ‏جریان قرار می‌دهد. او از این امر اطلاعی نداشت. و دکتر حجازی ‏ادامه می‌دهد که تمام آن چه که از قول ایشان و دکتر خنجی در این ‏زمینه، چه بعد از 28 مرداد و چه بعد از آن نوشته‌اند که ایشان خلیل ‏ملکی را متهم به گرفتن پول از دربار و غیر آن کرده‌ایم، هیچ کدام ‏صحت ندارد.‏

در این زمینه من، نویسنده مقاله، مطلب دیگری را می‌خواهم بنویسم. ‏در سال ۱۳۳۹ که در دولت امینی با سیاست جدید دولت جان کندی در ‏امریکا آزادی‌های محدودی به جبهه ملی داده شده بود. دانشجویان ‏طرفدار نهضت ملی و دکتر مصدق، سازمان دانشجویان دانشگاه ‏تهران، وابسته به جبهه ملی ایران را تشکیل دادند. درسیر این ‏سازمان‌دهی هر دانشکده‌ای کلاس به کلاس کمیته‌های خود و سپس ‏کمیته دانشکده را از میان آن‌ها تشکیل می‌دادند. برای تشکیل کمیته ‏دانشکده پزشکی دانشجویان مربوطه در منزل من جمع شده بودند.

در ‏این جمع که بسیاری از افرادش هنوز زنده و قابل دسترسی هستند ‏آقای دکتر عباس شیبانی، در آن زمان دانشجوی پزشکی هم حاضر ‏بودند. ایشان از فعالین جبهه ملی بودند بعدها به نهضت آزادی ‏پیوستند، و به خاطر راه انداختن اولین تظاهرات در دانشگاه در دوران ‏شاه بعد از کودتا، در پشتیبانی از مبارزات مردم مصر به رهبری ‏عبدالناصر، در مسأله مالکیت کانال سوئز، یکسال محرومیت از ‏تحصیل به خاطر آن کار را پیداکردند، شیبانی در میان دانشجویان ‏بسیار محبوبیت داشت. عباس شیبانی در آن جلسه سازمان دانشجویان ‏دانشکده پزشکی، اول کار گفت، دو گروه دراین جمع نمی‌توانند داخل ‏شوند. یکی توده‌ای‌ها و یکی طرفداران خلیل ملکی. چون ملکی، ‏رقمی هم گفت حالا یادم نیست، که از دربار پول گرفته. دکتر عباس ‏شیبانی بعدها عضو شورای انقلاب شد و به خاطر نهضت آزادی ‏بودن کنار گذاشته شد.

لذا موضوع پول گرفتن ملکی، که کلاً بی‌اساس بود و جریان مربوط ‏به کمک به نشریات حزب می‌شد و آن را بازرگانان و نه دربار و آن ‏هم به تشکیلات حزب، نه خود ملکی پرداخت شد، برای مقابله با ‏حزب توده بود و تماماً با اطلاع سرشناسان حزب، پرداخت شده بودند. ‏و خنجی و حجازی در انتشار این شایعه نقشی نداشتند. این تنها آقای ‏کاتوزیان بود که آن را کمک به ملکی و آن هم از سوی متولیان مرقد ‏حضرت معصومه معرفی نمود. برای اطلاع ازجزئیات موضوع نگاه ‏کنید به کتاب خاطرات دکتر مسعود حجازی در شرح این موضوع.‏

ملاقات آقای خلیل ملکی با شاه

آقای کاتوزیان موضوع ملاقات ملکی با شاه را تأئید می‌کند و کار ‏صحیحی می‌داند ولی دوباره “دشمنان ملکی” را به شایعه‌سازی و ‏شاخ و برگ‌دهی در انتشار این موضوع متهم ساخته است. دکتر ‏حجازی در کتاب خاطرات خود موضوع ملاقات ملکی با شاه را به ‏تفصیل بیان کرده است و هیچ شایعه‌سازی و وارونه‌نویسی در کار ‏ندارد. حجازی می‌گوید در یکی از جلسات هیأت اجرائیه خلیل ملکی ‏گزارش می‌دهد که جواد گنجه‌ای نماینده متنفذ تبریز در مجلس و مدتی ‏نایب رئیس مجلس، که برادر همسر ملکی بوده به ملکی اطلاع ‏می‌دهد که در یکی از شرفیابی‌هایش با شاه، صحبت ملکی به میان ‏آمده و شاه از فعالیت‌های ملکی و به خصوص علیه حزب توده اظهار ‏علاقه کرده است. گنجه‌ای به ملکی می‌گوید که این اظهار رضایت‌ها ‏پیامی از سوی شاه است که مایل به دیداری با شما است. خلیل ملکی ‏هم این کار را راهی برای بیان مطالب لازم به شاه می‌دانست که شاه ‏را متوجه حقایق امور نماید. و ذهن او را از مخالفت با دکتر مصدق و ‏نهضت ملی دور نماید. خلیل ملکی از هیأت اجرائیه می‌خواهد تا نظر ‏خود را اعلام کنند.

حجازی نام حاضرین در جلسه را نوشته است و می‌گوید همه مدتی سکوت کردند. و پس از چند لحظه حجازی که او ‏هم در جلسه حضور داشته می‌گوید که ضروری است که این ‏موضوع با دکتر مصدق در میان گذاشته شود. و همه این نظر را تأئید ‏می‌کنند. و قرار می‌شود به همین صورت عمل شود. ملکی چندی بعد ‏در جلسه بعدی هیأت اجرائیه گزارش دیدار خود را با شاه می‌دهد. و ‏اظهار می‌دارد که شاه نسبت به عقاید و کارهای ما ‏اظهار علاقه کرده و حتی گفته است اگر شما سوسیالیست هستید من هم ‏سوسیالیست هستم. و ملکی اضافه کرده است که مطالبی راجع به ‏نهضت ملی و کارهائی که باید برای تقویت آن انجام شود را به اطلاع ‏شاه رسانده است.


خلیل ملکی

ملکی در پایان اظهار داشته است که گزارش مذاکره با شاه را به دکتر ‏مصدق هم داده است و دکتر مصدق از این ملاقات اظهار خرسندی ‏نموده است. خلیل ملکی از این که پیش از ملاقات از دکتر مصدق ‏کسب موافقت کرده است مطلبی نگفته است. که موجب ناراحتی ‏حجازی و به قول او چه بسا بعضی دیگر از اعضای هیأت اجرائیه ‏شده است.

حجازی می‌گوید دکتر خنجی در هیات اجرائیه حضور نداشت و از ‏موضوع بی‌اطلاع بوده و زمانی که بعد از ۲۸ مرداد از این دیدار ‏مطلع شد از این دیدار راضی نبود و می‌گفت کار درستی نبوده است، ‏زیرا معمولاً در دیدارهای سیاسی باید طرفین هم وزن باشند تا نتیجه ‏مطلوب حاصل شود. درغیراین صورت طرف قوی ازموقعیت ‏سوء‌استفاده می‌کند و ممکن است طرف ضعیف نتواند آن را جبران ‏کند. دکتر خنجی می‌گفت اگر در جلسه تصمیم‌گیری حضور داشت ‏ملکی را از این دیدار منع می‌کرد. دکتر حجازی بعد از شرح مفصل ‏جریان می‌گوید. غیر از این هرچه از قول من گفته و نوشته‌اند مطلقاً ‏نادرست است. ‏

نوع برخورد آقای کاتوزیان و سایر مَرَدِه آقای خلیل ملکی با دکتر ‏خنجی و دکتر حجازی

آقای کاتوزیان در هر مقطعی اشاره به دکتر خنجی و دکتر مسعود ‏حجازی را بدون توهین‌های کینه‌توزانه نمی‌گذارد. در مقالات ‏سایر دوستان یا مَرَدِه و همفکرانشان هم همین فرم انجام می‌شود. به ‏صورت، افرادی که سازمان را به‌هم زده‌اند. شعار جمهوری در روزنامه ‏نوشته‌اند. که پاک نادرست است و من در جای خود آن‌ها را توضیح ‏دادم. ایشان اینجا و آنجا، لغت “چاقوکش‌های خنجی” را تکرار می‌کنند‏‏. در دانشکده بودم که آقای رسا، درآن زمان دانشجوی سال چهارم ‏پزشکی به من گفت که فلان روز چاقوکش‌های خنجی فلان کردند. ‏سال‌ها می‌گذرد و موضوع در خاطرم نمانده. این در حالی بود که من ‏هم از طرفداران دکتر خنجی بودم و لذا عنوان چاقوکش می‌توانست ‏متوجه من هم بشود.‏

در حالی که این گونه زشت و بی‌پروا دشنام دادن خودش یک نوع ‏‏”چاقوکشی” است که ایشان علیه دکتر خنجی و دکتر حجازی و ‏طرفداران انجام می‌دهند!‏

دکتر کاتوزیان و موارد توهین‌آمیز به شخصیت‌های با ارزش، ‏سیاسی و دانشگاهی

برای نشان دادن نوع برخورد‌های نادرست و برحسب کینه‌جوئی از ‏شخص مورد انتقادش، تا برخورد منصفانه و منطقی در بارۀ شخص ‏مورد نظر، من دو مورد از این گونه برخوردهای کینه‌توزانۀ آقای ‏دکتر کاتوزیان، در کتاب خاطرات ملکی، را به طور نمونه انتخاب ‏نمودم. نمونه اول، بیان تحقیر آمیز ایشان از زنده یاد دکترفریدون ‏کشاورز است: درجائی آقای کاتوزیان می‌گوید او درکنار کامبخش ‏درهیأت اجرائیه بوده است . درحالی که درانتخاباتی که انجام شده آقای ‏خلیل ملکی هم کاندید بوده است که به قول ایشان تنها یک رأی کمتر ‏آورده است. خوب اگر ملکی به جای کشاورز انتخاب می‌شد، این بار ‏ملکی به جای کشاورز در کنار کامبخش می‌نشست!!‏

و اما باید گفت که دکتر فریدون کشاورز در حزب توده در جناح ‏اصلاح‌طلب حزب قرار داشته است. اصلاح‌طلبان در‎ ‎حزب، ‏می‌توانستند تصمیم به بیرون آمدن از حزب را تک تک برای ‏خودشان اختیار نمایند و از حزب بیرون بیایند یا آن طور که انجام ‏گرفت، به سردمداری آقای خلیل ملکی، دسته‌جمعی، انشعاب نمایند و ‏یا آن که در حزب باقی بمانند و بخواهند نقش اصلاح‌گر را در حزب ‏ادامه دهند، و اصلاحات لازم برای حزب را در درون حزب تبلیغ ‏نمایند. دکتر کشاورز از این دسته بود که در حزب باقی ماند.

ایشان ‏در مصاحبه‌های بعدی که نظرش را درمورد ملکی سؤال می‌کنند ‏می‌گوید بهتر‎ ‎بود ملکی درحزب باقی بماند وجلوی فروپاشی حزب ‏گرفته شود. او شدیداً به حزب، به عنوان حزبی که بنیان‌اش طرفداری ‏از منافع مردم و حفظ آن باشد،علاقمند بود. و دنبال آن بود تا حزب را ‏از درون اصلاح نماید. من (نویسنده مقاله) با کاری که ملکی و گروه ‏انشعابی همراه او انجام داد و دسته جمعی از حزب بیرون آمدند موافقم ‏و دراین جا نظر دکتر کشاورز را خواستم نقل نمایم.

دکتر کشاورز ‏بالاخره از حزب بیرون آمد و با انتشار کتاب، “من متهم می‌کنم”، ‏مطالبی را افشا نمود که در آن زمان تنها هیأت اجرائیه از آن اطلاع ‏داشت. اثرش مانند انفجار بمبی در زمان خود بود. او درآن کتاب افشا ‏نمود که خسرو روزبه شخصاً محمد مسعود که دوستش هم بوده است ‏را، درحالی که مسعود داخل ماشین نشسته بوده و با او صحبت ‏می‌کرده را با اسلحه کلت کشته است. دکتر کشاورز در کتابش از ‏وجود کمیته ترور‎ ‎در‎ ‎حزب توده که زیرنظر خسرو روزبه قرار ‏داشت و ترورهای دیگر پرده برداشت.


دکتر فریدون کشاورز(دوم از چپ) در کنار دیگر رهبران بنیانگذار حزب توده ایران

دکتر فریدون کشاورز ‏از علاقمندان نهضت ملی و دکتر مصدق بود. من از نزدیک در ‏سوئیس که زندگی می‌کرد او را ملاقات کردم و سپس او را برای ‏سخنرانی در شهرهای امریکا دعوت نمودم و او پذیرفت و ‏سخنرانی‌های بسیار موفقی به صورت مهمان کمیته دفاع در شهرهای ‏مختلف امریکا اجرا نمود. آقای کاتوزیان هرگز اظهاری از طرفداری ‏دکتر کشاورز از دکتر مصدق و نهضت ملی نمی‌نماید. آقای کاتوزیان ‏از انتخاب آقای دکتر شایگان در وزارت فرهنگ به معاونت دکتر ‏کشاورز به جای انتخاب آقای خلیل ملکی درآن مقام گله‌مند است، و ‏بی‌التفاتی او به دکتر کشاورز از این جا سرچشمه می‌گیرد. دکتر ‏کشاورز همان‎ ‎طور که خود در کتابش می‌گوید نمی‌خواسته همه افراد ‏حزبی را مقام بالا بدهد و دکتر شایگان را که استاد دانشگاه و ‏حقوق‌دان بوده و درزبان فارسی تسلط داشته است را به معاونت ‏خودش در وزارت فرهنگ برمی‌گزیند. در جای دیگری آقای کاتوزیان ‏می‌گوید آقای ملکی با تحصیلاتی که داشت می‌توانست عنوان ‏‏”مهندس” را جلوی اسمش قرار دهد. به نظر آقای کاتوزیان عنوان ‏‏”مهندس” برای کسی که حرکت روشنفکری در ایران را در مسیر ‏صحیحی قرار داد، ارزش‌افزا می‌باشد!!‏

مورد دیگر اهانت آقای کاتوزیان به ساحت و مرتبۀ مهندس ‏عبدالحسین خلیلی استاد و رئیس دانشکده فنی در زمان واقعه ۱۶ آذر ‏‏۱۳۳۲ در دانشگاه و عضو هیأت اجرائی جبهه ملی دوم است. که آقای ‏کاتوزیان می‌گوید “در أوائل ۱۳۴۰ مهندس خلیلی که معلوم نبود به ‏چه حسابی از رهبران جبهه ملی دوم شده – طی ملاقات و گفتگوئی ‏‏(با اشاره سربسته به ملکی) به اینجانب گفت: یکی از علل بزرگ و ‏دلخوری‌ها و اختلافات شخصی موجود، پرگوئی و پرنویسی است.” ‏اولاً ملاقات‌های او با رهبران و شخصیت‌های مهم در تنها سالی که او ‏در دانشگاه تهران دانشجوی سال اول بوده و هنوز به انگلیس نرفته، ‏کلاً مورد سٰؤال است.

من “حکایت” ایشان با دکتر سنجابی درشب ‏تحصن دانشجویان را در بالاتر شرح دادم که واقعآ گویای شخصیت ‏آقای کاتوزیان است. برگردیم به “ملاقات” آقای کاتوزیان با مهندس ‏خلیلی. اصلاً معلوم نیست ایشان که نظرش نسبت به مهندس خلیلی آن ‏قدر بی‌مقدار بوده چرا به ملاقاتش رفته؟! و صحبت با ایشان را هم ‏کامل و درست ننوشته است. از آن دو کلام مذاکره با مهندس خلیلی که ‏در بالا نقل کرده است هیچ چیز را نشان نمی‌دهد که صحبت‌شان بر ‏سر چه موضوعی بوده است؟

به هر حال مطمئناً ایشان چیزی از ‏مهندس خلیلی شنیده و مطلب را به صورت بالا درآورده است و همراه ‏توهین به مهندس خلیلی انتشار داده است. اولاً مهندس خلیلی از ‏محبوب‌ترین استادان دانشکده فنی بود. او در واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ‏رئیس دانشکده فنی بود. من با ایشان در مورد ۱۶ آذر مصاحبه کردم ‏و در “پیام دانشجو”، ارگان سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وابسته ‏به جبهه ملی ایران انتشار یافت. البته دانشجویان آن دوران و منابع ‏دیگر نیز دراین باره بسیار نوشته‌اند.

داستان از این قرار بود که ‏دانشجویان بعد از برقراری حکومت کودتا مقاومت و مخالفت خود را ‏با استبداد و نبود آزادی به صور مختلف نشان می‌دادند. حدود یک ماه ‏از محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی می‌گذشت وحکومت کودتا ‏به خصوص فعالیت دانشجویان دردانشگاه، در امر اعتراضات به این ‏محاکمه را شدیداً زیر نظر داشتند. هرچند دانشجویان هر زمان که ‏فرصتی بدست می‌آوردند اعتراض و مخالفت خود را نشان می‌دادند.

روز ۱۶ آذر که یک روز پیش از ورود نیکسون معاون رئیس ‏جمهور جدید امریکا، آیزنهاور به ایران بود، حکومت کودتا با ‏فرستادن یک دسته از کماندوهای نظامی به دانشگاه، دنبال سرکوب ‏مستقیم نظامی دانشجویان رفت. درآن روز دانشگاه کاملاً ساکت بود، ‏برخلاف ادعای توده‌ای‌ها هیچ تظاهراتی علیه ورود نیکسون صورت ‏نگرفته بود، حتی اعلامیه هم پخش نشده بود. نظامی‌ها در دانشگاه بعد ‏از ۲۸ مرداد حضورپیدا کرده بودند، حتی اگر یک دانشجو هم ‏در صحن دانشگاه، حتی می‌ایستاد و حرکتی نداشت، سربازان به او ‏دستور می‌دادند “متفرق شید!”. ولی ورود کماندوها شکل دیگری از ‏حضور نظامی‌ها در دانشگاه بود.

نظامی‌ها، درآن زمان که همه ‏دانشجویان سر کلاس‌ها بودند و استادان درس می‌دادند، وارد دانشکده ‏فنی شدند. به دستور مهندس خلیلی رئیس دانشکده، ناظم دانشکده زنگ ‏تعطیل کلاس‌ها را زد و دانشجویان از کلاس‌ها بیرون آمدند. در این ‏جا بود که کماندوها دانشجویان را هدف تیراندازی قرار دادند و سه تن ‏از ایشان، مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی ‏کشته شدند. اگر زنگ دانشکده در آن زمان به دستور رئیس دانشکده ‏مهندس خلیلی زده نمی‌شد. سربازان به کلاس‌ها وارد می‌شدند و تعداد ‏کشته‌شدگان و مجروحین بسیار بیشتر بود. مهندس خلیلی با تلفن به ‏فرمانداری خبر می‌دهد. فرمانداری نظامی که از اقدام اظهار ‏بی‌اطلاعی می‌کرده، سرهنگی را برای تحقیق می‌فرستد و مهندس ‏خلیلی موفق می‌شود که با کمک آن سرهنگ دانشجویان را از ‏درب‌های عقب دانشکده به بیرون بفرستد و از خطرتیراندازی مجدد ‏کماندوها در امان بمانند.

خیلی ساده است اگر شما مهندسی را می‌شناسید که زمان او دانشجوی ‏فنی بوده، که بسیار‌ند، از ایشان از مهندس خلیلی به پرسید، همه ‏شخصیت صمیمی و دوست داشتنی مهندس خلیلی را بیاد دارند. و این ‏که در زمانی که کسی نام مصدق و جبهه ملی را نمی‌توانست بیاورد. ‏حتی دعوت‌نامه‌های جبهه ملی در زمان دولت امینی را به جای ‏امضای جبهه ملی آقای باقرکاظمی، رئیس شوری به نام خودش امضا ‏می‌کرد، اگر استادی در دانشگاه تهران خود را جبهه ملی، آن هم ‏عضو شورایعالی آن معرفی می‌کرد، خطری برای خود خریده بود. از ‏آن طرف جبهه ملی دوم برایش بسیار مغتنم بود که یکی از استادان ‏سطح بالا و محبوب دانشکده فنی عضویت سازمان را پذیرفته و به ‏عنوان عضو شورایعالی جبهه ملی فعالیت بنماید. آقای کاتوزیان علیه ‏کسانی است که آن‌ها را دوست سازمان خود یا آقای ملکی نمی‌داند، و ‏انگی برایشان می‌زند، و برچسبی به ایشان می‌چسباند! توهین به چنین ‏شخصیتی از سوی آقای کاتوزیان نهایت کینه‌توزی او به مهندس ‏خلیلی را نشان می‌دهد، که چرا مانند او دربارۀ آقای خلیل ملکی فکر ‏نمی‌کرده است! و مطمئناً داستان ملاقات او با خود را ساخته است.‏

از جمله برخوردش با مهندس حسیبی بسیار زننده است. آقای ملکی ‏زمانی که در ملاقات با آیت‌الله زنجانی، زمانی که دکتر خنجی و دکتر ‏حجازی هم به دعوت آیت‌الله حضور داشتند، و شرحش را نوشتم. ‏صحبت از برنامه ریزی طرح صحبت مخالفت با قرارداد کنسرسیوم ‏در مجلس توسط درخشش به کمک مهندس حسیبی در جمع‌آوری ‏مطالب تکنیکی در باره آن را می‌نماید. در این جا آقای کاتوزیان می‌‏نویسد که دنبال مهندس حسیبی می‌روند. “و او که متواری در حرم ‏حضرت معصومه بود را پیدا می‌کنند.”. توجه کنید برای کسی مثل ‏مهندس حسیبی، که تاریخچۀ مبارزاتی او از هر کس دیگری روشن‌تر ‏است، و او مانند سایرمبارزین برای ادامه مبارزه مثل آقای ملکی خود ‏را بعد از ۲۸ مرداد به دولت کودتا معرفی نکرده است، تا در خفا ‏مبارزه کند را “متواری” معرفی می‌کند!‏

ادامه دارد

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.