در پی اجرایی شدن برجام و رفع تحریمهای آمریکا، تحولات بسیاری ایران را فراگرفت؛ از تحولات سیاسی تا جو شادی عمومی که دوران تحریم را «هدر رفتن ۸ سال از عمر شهروندان» توصیف میکنند. با این حال، کماکان سوالات بسیاری پابرجاست. دیپلماسی آتی جمهوری اسلامی در چنین شرایطی چه خواهد بود؟ آیا در زد و بندهای سیاسی، وضعیت معیشت مردم تغییر خواهد کرد؟ مهران مصطفوی، تحلیلگر سیاست خارجی ایران، حسین علیزاده، دیپلمات سابق و پیام اخوان، وکیل و فعال حقوق بشر در گفت و گو با ایران وایر دیدگاه هایشان را در میان گذاشته اند.
مهران مصطفوی، تحلیل گر سیاست خارجی: با وجود آنکه مبتکر مذاکرات هستهای آیتالله خامنهای بود و پیش از روی کار آمدن حسن روحانی، این مذاکرات در عمان پیش میرفت اما رهبر جمهوری اسلامی دو هدف مهم را همیشه مدنظر خود داشته است؛ توافق هستهای نباید باعث از دست دادن دشمن یعنی امریکا شود و نباید باعث گشایشی در درون ایران شود. آقای خامنهای حتی مایل نیست که امریکا کلیه تحریمها را بردارد. مانورهای سپاه پاسداران در خلیج فارس و آزمایش موشکها و حمله به سفارت عربستان از ابتکارات اقای خامنهای برای نگاه داشتن جو تشنج است. بدینخاطر تا آنجا که بتواند به فشارهای خود ادامه خواهد داد. ساختار نظام حاکم بر ایران از آنجا نمیتواند بدون بحران دوام بیاورد، اجازه بهرهبردن از توافق را نخواهد داد و پایین آمدن قیمت نفت از سویی و قرار داشتن ۷۰ درصد پروژههای اقتصادی مهم در دست سپاه، کمکی به معیشت مردم نمیشود. نتیجه آنکه تا سیاست داخلی تغییری نکند، تا حقوق ملی و شهروندی ملاحظه نشود – دو امری که با نظام حاکم در تضاد هستند – ما با تغییر چندانی در وضعیت سیاسی اقتصادی ایران روبهرو نخواهیم شد. از سوی دیگر آمریکا سیاست کنترل ایران را پیش میبرد و از انجا که دیگر مایل نیست تمامی تخم مرغهای خود را در سبد عربستان و اسرائیل بگذارد به دنبال وارد کردن تدریجی و آرام ایران به بازی خود در منطقه خاورمیانه است. از سوی دیگر با اینکه گمان میرفت برجام حداقل سایه جنگ را از سر ایران دور کند اما با توجه به بحران با عربستان و همچنین حضور نظامیان ایرانی در کشورهایی مانند سوریه و عراق، ایران عملا در جنگ هست و بالاخره تغییر در سیاست امریکا، مثلا با روی کار آمدن یک رئیسجمهوری جدید وضعیت از این هم بدتر خواهد شد.
حسین علیزاده، دیپلمات سابق: اجرایی شدن برجام پایان بازی نیست بلکه شروع آن است. امروز که به مرحله اجرای برجام رسیدهایم، شخص آیتالله خامنهای در آزمایش بسیار سنگینی قرار دارد. او پس از نهایی شدن متن برجام شرط کرد که هیچگونه تحریم حقوق بشری نباید از سوی هیچ کشور مذاکرهکنندهای برای ایران وضع شود. اما در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت از اعلام اجرایی شدن برجام، تحریم جدید آمریکا بر نظام موشکی ایران تحمیل شد که مانند مساله هستهای به ضرر حقوق بشر است. هرچه بزرگنمایی این تحریم بیشتر شود، مسوولیتپذیری آقای خامنهای نیز برای شرطی که گذاشته بود، بیشتر میشود. او یا بایستی شرط خود را پابرجا بداند و هر آنچه تعهدات ایران است مثل پروتکل الحاقی و بازرسی را متوقف کند که اگر چنین کند تحریمهای هستهای به مراتب سنگینتری از گذشته تحمیل میشود؛ در حالیکه چیزی هم در دست ندارد و قلب رآکتور اراک را به طور مثال خاموش کرده. اگر نخواهد روی شرط خود مانور دهند عملا شرطی مقرر کرده که در مقام اجرای آن نیست. یعنی شرطی که کلیت نظام از اجرای آن عاجز هستند.. نرمش سیاسی آیتالله خامنهای نه تنها «قهرمانانه» نبود بلکه «محقرانه» بود. در دوره جدید دیپلماسی ایران پروسه جدیدی آغاز شده که میتوان هدف غرب را از آن «تغییر رفتار سیاسی» جمهوری اسلامی دانست. همانطور که پیشتر نیز آیتالله خامنهای از آن یاد کرده بود. حتی یکی از مقامات ارشد نیز از این مساله به عنوان «اندولس دوم» نام برده بود یعنی برکناری حکومت ۷۰۰ ساله اسلامی در اسپانیا. استنباط من این است که تعبیر اندولس دوم به درستی به میان آمده. غرب دستان خود را در تمامی زمینهها به ویژه حقوق بشر برای تحریمهای بعدی باز گذاشته. اولویت این تحریمها برای آمریکا و غرب در وهله اول مساله موشکی بود که شاهد بودیم تحریمهایی اعمال شد، سپس مساله سوریه؛ چراکه آنجا مساله حیات و ممات جمهوری اسلامی مطرح است و هم حزبالله لبنان وارد جنگ شده و هم افراد ارشد سپاه در آن کشته میشود و از سوی دیگر میلیاردها تومان در آنجا توسط جمهوری اسلامی خرج شده. و وهله سوم مساله حقوق بشر است. سیاست بینالمللی در مقابل ایران سیاست «هویج و چماق» است که درهای باغ سبز مانند برداشته شدن تحریمها، فروش هواپیماهای مسافربری، برطرف کردن مشکلات حقوقی و زندانیها و همچنین آزاد کردن پولهای بلوکه، باز شده اما تمامی اینها مشروط به «تغییر رفتار رژیم» است. معقول و خردمندانه نیست که تمام این گشایشها برای جمهوری اسلامی گشوده شود که همچنان بر ساز استکبار جهانی، سلطه و شیطان بزرگ بودن آمریکا میکوبد.
پیام اخوان، وکیل و فعال حقوق بشر: مساله هسته ای تنها یک عنصر از معادله وسیع تر منطقه ای محسوب می شود. به طور مشخص اتفاقات اخیر، نشان دهنده چشم انداز تشدید روابط بین ایران و عربستان است که می تواند جنگ های نیابتی در منطقه را به یک درگیری مستقیم با عواقبی فاجعه بار تبدیل کند. فرض کنید که این دو کشور با حمایت از گروه های تروریستی به اختلافات بین گروه های افراطی شیعه و سنی منطقه دامن بزنند [ایران با حمایت از گروه های مسلح شیعی در عربستان سعودی و عربستان سعودی با حمایت از گروه های مسلح سنی در خوزستان]. متاسفانه این سناریو به شدت خطرناک، ناممکن نیست. تنها راه جلوگیری از این سناریو آن است که سیاست های عملگرایانه جایگزین ایدئولوژی های افراطی شوند هر چند که در طولانی مدت تحول دموکراتیک در منطقه تنها راه حل برای این معضل خواهد بود که بر اساس شواهد تاریخی در سایر نقاط دنیا موجب تغییر جنگ و تروریسم به همکاری بین المللی می شود. ایدئولوژی های افراطی همواره با خشونت حکومت می کنند. تا زمانی که تندرو ها تسلط داشته باشند ایران هم چنان به طرح ریزی قدرت خود از طریق نظامی کردن و اعمال خشونت و هم چنین صرف میلون ها دلار از پول مردم رنج کشیده ایران در سوریه، لبنان، عراق و یمن و مصرف میلون ها دلار برای قادر ساختن سپاه و بسیج به جاسوسی مردم ایران و کنترل، زندانی و شکنجه کردن آن ها ادامه خواهد داد. من هم چنان معتقد هستم که با در نظر گرفتن واقعیت های موجود ایران این وضعیت در مورد ایران پایدار نخواهد ماند. اگر عناصر عملگرایانه تر در ایران حاکم شوند، ایران احتمالا به آرامی از انزوای خود بیرون خواهد آمد، تجارت های بیشتری خواهد داشت وسرمایه گذاری های خارجی بیشتری در ایران صورت خواهد گرفت و ایران همکاری های بیشتری با دیگر ملت ها – چه در منطقه خلیج فارس و چه در غرب- از خود نشان خواهد داد. در حال حاضر یک درگیری سیاسی بی سابقه در میان حاکمان ایران وجود دارد. به نظر من حکومت به این درجه از تشخیص خواهد رسید که بدون انجام اصلاحات، دوام نخواهد داشت. مردم ایران اما خواستار تغیرات اساسی تری هستند. آن ها خواهان یک جامعه ای هستند که در آن تمامی شهروندانش از کرامت انسانی برخوردار باشند. بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ سال، انقلاب هنوز نتوانسته است حتی اندکی از فقر مردم ایران بکاهد و هم چنین نتوانسته است ایران را تبدیل به قدرت منطقه کند. با وجود امتیازاتی که ایران در خصوص انرژی هسته ای به غرب داده است، هیچ گونه تغییری در اوضاع داخلی ایران مشاهده نشده است: افزیش تعداد اعدام ها، آزار و اذیت زندانیان سیاسی- عقیدتی، سرکوب اقلیت های مذهبی، فساد سپاه در عرصه اقتصادی و … هم چنان وجود دارد و همه این موارد نشان دهنده ضعف حکومت است چرا که حکومتی که مشروعیت داشته باشد، هیچ گاه به خشونت متوسل نمی شود. ایران با موقعیت ژئوپلتیک فوق العاده ای که دارد و هم چنین منابع و هوش و فرهنگ مردمانش، از پتانسیل قوه فوق العاده ای برخوردار است و می تواند نقش رهبری را در میان ملت های دیگر ایفا کند. این پتانسیل تنها با کنار گذاشتن فساد و ایدئولوژی های افراطی و احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون می تواد تحقق یابد.