جلال ایجادی
خروج آمریکا از قرارداد اتمی برجام بمعنای پایان عملی این قرار داد است. اروپا می خواهد آنرا نجات دهد ولی مناسبات اقتصادی آمریکا و اروپا بسیار سنگین تر از روابط مالی اروپا و ایران میباشد. تبادل بازرگانی اروپا با ایران 21 میلیارد یورو ارزیابی میشود حال آنکه تبادل بازرگانی اروپا و آمریکا 632 میلیارد یورو محاسبه میگردد. ماشین محاصره اقتصادی آمریکا علیه ایران بکار افتاده و دولت آمریکا در پی نجات جمهوری اسلامی نیست. قصد کنونی ترامپ خفه کردن حکومت تهران است زیرا سقوط فروش نفت در بازار و منزوی ساختن اقتصادی ایران و نیز محاصره اقتصادی سپاه بالاخره کارساز خواهد بود. رژیم استبدادی مقاومت خواهد کرد، ولی بدون بودجه نفتی جز تورم و فروریزی کامل نظام پولی و مالی و بحران حکومتی حاصل دیگری نخواهد بود. حکومت در بن بست کامل است. با تحریم ها دارایی های بلوکه شده ایران به 150 میلیارد دلار میرسید و هرگز دولت در باره پولهایی که با پیمان برجام بدست آورد توضیحی نداد. بر پایه گزارشهای غیر دولتی حجم عظیمی از این پول برای سوریه و حزب الله و یمن و حسابهای مخفیانه سپاه و بیت امام، تقسیم شد. گفته میشود سالانه ایران مبلغ 6 تا 15 میلیارد دلار به رژیم اسد کمک مالی نموده است.(دویجه وله). با استفاده از این منابع ذخیره هنوز برای مافیای قدرت اندک فرصتی باقی است، ولی رژیم فشارهای تورمی و مالیاتی سنگین تری به مردم وارد خواهد ساخت. چهل سال ما با درگیریهای درون حکومتی مواجه بوده ایم و این بار هم تضادهای مافیایی جناحی تشدید خواهد شد و شرایط مناسبی نیز برای واژگونی دولت روحانی توسط سپاه فراهم خواهد شد.
مقصر اصلی حکومت اسلامی
قرارداد برجام 2015 رژیم را به عقب نشینی وادار ساخت، فعالیت اتمی را زیر کنترل بین المللی قرار داد و بطور موقت آهنگ فعالیت غنی سازی را کند کرد. در طول این عقب نشینی تمام پولی که رژیم بدست آورد نابود شد، فعالیت اقتصادی کشوری از آن سودی نبرد، ولی پایگاه سازی در سوریه و توسعه فعالیت موشکی و مداخله در یمن ادامه یافت. حکومت ایران مجبور شد تا برجام را امضا کند ولی تمام برنامه نظامی منطقه ای خود را با تمام قدرت ادامه داد. توسعه فعالیت نظامی در سوریه برای حفظ اسد و تهدید اسرائیل بود. بدنبال خروج آمریکا از پیمان اتمی، عربستان و اسرائیل تبلیغات خود را علیه جمهوری اسلامی گسترش دادند و اسرائیل موقعیت را مناسب دید تا سپاه قدس مستقر در سوریه را مورد حمله نظامی قرار بدهد. موشکهای اسرائیل بخش مهمی از پایگاه های سپاه در بخش غربی سوریه را ویران نمودند. اسرائیل نزدیکی قوای نظامی اسلامی در کنار مرزهای خود را نمی تواند بپذیرد و بنابراین در لحظه کنونی موقعیت استراتژیک مناسبی برای ضربه به حضور نظامی ایران است. بدین ترتیب راه برای آتش افروزی جنگی جدید در منطقه باز شده است و در ادامه خود احتمال نزدیک شدن این آتش به مرزهای ایران دور از تصور نیست.
مقصر اصلی این شرایط حکومت اسلامی است زیرا برای سلطه گری خود، ثروت ملت را برای پایگاه سازی و فشار به اسرائیل بکار گرفته است. روشن است که دولت ترامپ و جناح دست راستی نتانیاهو از این موقعیت بهره گرفته و اهداف خود را موجه جلوه میدهند. درست است که دونالد ترامپ یک قرارداد بین المللی را نادیده انگاشته و سیاست دولت اسرائیل نسبت به فلسطینی ها در منطقه بحران زاست. ولی میان منافع ملی ملت ایران با اسرائیل تناقضی نیست. جنگ طلبی حکومت اسلامی ریشه دینی و سیاسی برای حاکمان داشته و در تناقض با منافع ایران است. سیاست حکومت شیعه یک سیاست استعماری و ضد مناسبات همزیستی بین کشورهاست. در دیدگاه ملت ما حکومت اسلامی مسئول کل سیاست اتمی فاجعه آور، موشکهای دوربرد تهدیدکننده و بحران خطرناک کنونی است. یک کشور حق دارد که سیستم دفاعی داشته باشد و از مرزهای خود دفاع کند ولی فعالیت اتمی رژیم زیانبار بوده و هدف نظامی منطقه ای داشته است. ما آگاه هستیم که دولت اسرائیل در برابر کشورهای عرب، خود را مجهز به بیش از دویست بمب اتم نموده است ولی ایران نفعی در توسعه اتمی ندارد. تمام سیاست بین المللی جمهوری اسلامی نادرست و بحران آفرین است و در منطقه این سیاست نه در راستای علم و صنعت و محیط زیست و فرهنگ، بلکه فقط در جهت توطئه و تروریسم و اهداف نظامی و رقابت جویی است.
برای ایران، این حکومت ولایت فقیهی فقط فلاکت و سرافکندگی ببار آورده است. اسلام باعث بدبختی ما بوده است و رژیم دینی استبدادی جز زیان و خطر نتیجه دیگری ندارد. در منطقه ایجاد جنگ و جدال و در درون کشور سرکوب و فساد و تخریب محیط زیست و تحمیل شیعه گری و خرافات، اینست حاصل این حکومت. رژیم وانمود میکند که سقوط او مساوی پاره گی ایران است. رژیم و تمام اصلاح طلبان حامی اش ما را میترسانند. وجود چنین خطرات احتمالی نتیجه سیاست تبعیض آمیز حکومت اسلامی بوده است. هوشیاری همه ایرانیان برای حفظ سرزمینشان تضمین استمرار ملی ماست. آرامش و صلح و دمکراسی برای جامعه، فقط با اراده مردمان آگاه و نخبگان دمکراتیک آن میسر است. آرزوی ما، حکومتی سکولار، اقتصادی اکولوژیستی متکی به بازار، آزادی کامل اندیشه و شهروند، پس زدن اسلام از تمامی مراکز قدرت، همزیستی با دیگران و زیستنی شرافتمندانه و با افتخار در این جهان است.
سهم و نقش ما
خاورمیانه اولین بار در 500000 سال پیش انسان خردمند هوموساپینس را مهمان خود نمود و انسان مدرن که اجدادش در آفریقا بودند زندگی خود را آغاز کرد. در همین منطقه بود که اولین ملاقاتها و آمیزشها میان هوموساپینس و نئاندرتال صورت گرفت. انسان نئاندرتال بطور کل در تاریخ منهدم شد و امروز فقط 3 درصد از ژنهای نئاندرتال در بدن ما باقی است. در این منطقه تمدنهای تاریخی مانند سومری ها، اکدی ها، آشوریان، بابلی ها آمدند و رفتند. دین های کهن ماند آئین مهر میترا و زرتشت و نیز ادیان ابراهیمی مانند یهودیت و مسیحیت و اسلام بوجود آمدند. تمدنهای بزرگی چون ایلامی ها و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان درخشیدند. فرهنگ ها و مردمان درهم آمیختند. بخشی از این تمدنها نابود شدند، بخشی زیر خاک هستند و بخشی باقی مانده اند. بحث بر سر ماندن در تاریخ نیست بلکه مطلب دیدن تاریخ و دیدن امروز است.
در این مسیر طولانی تاریخی، جنگ ها و خلاقیت انسانها و آدمکشی استبدادها، بموازات ادامه یافتند و امروز در این منطقه تمام تضادهای جهانی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و دینی تمرکز یافته اند. محل تولد تمدنهای کهن زیر بار جهالت و مداخله های استعماری و هژمونی طلبی منطقه ای و جنگ شیعه و سنی و استبداد، در آتش است. آمریکا قدرت جهانی خود را از دست میدهد ولی فشار دیپلوماتیک را افزایش میدهد و پس از خروج از پیمان پاریس مربوط به جلوگیری از افزایش گرمایش زمین، از قرارداد اتمی با ایران خارج شد و بحران دائمی خاورمیانه بازهم تقویت خواهد شد. افزون بر آن، سیاست استعماری و تحریک آمیز جمهوری اسلامی در منطقه، سیاست رقابت آمیز عربستان در مقابل ایران، تحریکات اسرائیل، جاه طلبی های روسیه، در فضایی از جنگ و تروریسم به آشفتگی ها دامن زده اند. مداخله آمریکا از زمان صدام در عراق تا امروز و وجود جریانات اسلامی مانند داعش و سیاست چهل ساله اسلامیستهای ایران عوامل مهمی هستند که آرامش منطقه را نابود کرده اند. مشکل این منطقه فقط فشارهای قدرتهای بین المللی نیست. این منطقه محصول تاریخ و حکومتگران خود نیز میباشد. رژیمهای عرب با استبداد و بیخردی و دینگرایی خود فرصتهای بیشماری را نابود ساختند و نخبگان این کشورها هوشیار و توانا و سکولار نبوده اند.
سهم ما در دوران اخیر در این منطقه چه بوده است؟ جمهوری اسلامی در طی چهل سال، تباهی و بحران تولید کرده است. بخاطر این حکومت، کشور ما نقش مثبتی در منطقه ایفا ننمود. جامعه ما رژیمی را بر سرکار آورد که جز بدبختی و بحران سازی کار دیگری نمی توانست بکند. نبودن افکار دمکراسی خواهانه و سلطه ایدئولوژی اسلامی در جامعه و در ذهن نخبگان دینی و چپ و ملی و روشنفکر، کشور ما را به مسیر تباه کننده ای سوق داد. استبداد و توطئه گری و آزادی کشی و ویرانگری زیست محیطی و پول رانتی نفت، ما را به فلاکت کشانده است. این عوامل در بستر دین مخرب اسلام و خودکامگی های گوناگون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ذهنیت خرافی توده، هرگونه امکان نوسازی اجتماعی و ترقی و آزادی را گرفته اند. مردمان امروز نمی توانند از میراث گذشته بهره بگیرند تا دنیای بهتری بسازند. اگر تجاوزکاری اسلام از همان ابتدا قطع شده بود، اگر هوشیاری و آگاهی مردمان، اقبال و خوشبینی ملت ها و درایت نخبگان برجسته در این جغرافیا، مهیا و حاضر بود وضع دیگری میداشتیم. امروز به عقب برنمی گردیم ولی عامل تاریخی انحطاط را باید دید. عوامل تاریخی در شرایط حاضر عمل میکنند.
هم اکنون ما نیازمند نخبگان راستین و سکولار و با دانش میباشیم. ما نیازمند فرهنگ دمکراسی خواهی و آزادی مطلق هستیم، ما نیازمند اراده یگانه و گفتمان شفاف هستیم. افراد دودوزه باز و حسابگر و غیر شفاف در سیاسیون اپوزیسیون و روشنفکران بسیارند. این امر ما را در برابر قدرت سیاسی حاکم ناتوان میسازد. حکومت قوی بنظر میاید زیرا اپوزیسیون نیرومند دمکرات و لائیک و شفاف در میدان نیست. به حکومت الهی کنونی هیچگونه امیدی نباید بست، طبقه آخوند با توجه به سرشت ایدئولوژیک خود قدرت طلب و فاسد باقی خواهد ماند. این حکومت فاقد مشروعیت بوده و بخش بسیار وسیع جامعه به آن بی اعتماد است. زیرپای رژیم خالی شده است ولی پول و سرکوب و حمایت اصلاح طلبان و فرصت طلبها، در خدمت آنست.
در نشانه گیری خود اشتباه نکنیم. نقش ما، نفی حکومت دینی کنونی باید باشد. حکومت ولایت فقیهی باید برچیده شود، اسلام باید از قدرت رانده شود، اپوزیسیون دمکرات برای کسب قدرت باید گرد آید، روحیه آزادی خواهی و نقد آزاد باید مورد توجه ما باشد. این رژیم در بحران کنونی یا مجبور به عقب نشینی بیشتر خواهد شد و یا مقابله جوئی و سیاست اتمی را ادامه خواهد داد، در هر دو حالت هدف جامعه باید انزوای رژیم و برچیدن آن باشد. تا زمانی که حکومت اسلامی، حاکم است ما آسایش و صلح را نخواهیم دید.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه