جامعه شناسی سیاسی اپوزیسیون ایران: گفتگو با “آقای قاسم شعله سعدی” بخش نخست

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

جامعه شناسی سیاسی اپوزیسیون ایران
گرایش ها و آسیب‌ها
برنامه چهاردهم: گفتگو با آقای قاسم شعله سعدی
برنامه ای از جلال ایجادی
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان
۲۴ مرداد ۱۳۹۹ برابر با ۱۴ آکوست ۲۰۲۰ پاریس

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

5 پاسخ

  1. یکی از بدبختی های ما مردم داخل ایران بریدگی ایرانیان خارج نشین از ماست. آنها اگر چه چندین گروهند اما شاید آنهائی که در گروه سازمانهای تروریستی خصوصا سازمان مجاهدین نیستند را بتوان به دو گروه تقسیم کرد. یکی آنهائی که از هر نوع آقا و آقازاده هستند. یعنی یا فرزندان و یا خود حکومتگرانند یا نزدیکانشان و یا نزدیکانٍ نزدیکانشان که با پولهای باد آورده و غارت دارئی ملی دارند در اروپا و آمریکا عشق و حال میکنند. بخش خود حکومتگران که خب معلوم است. اما بخش نزدیکان رژیم ضد بشری بازاری و کارچاقکن و بساز بفروش و برج ساز و بازرگان و…اینان هر حکومتی سرکار بیاید یا سرکار باشد همراهان باد هستند و همپیمان آن! ولی آنچه دردناک است این است که گروهی که از همین مردم همین «ما» هستند و البته با جمعیتی بیش از ده میلیون ما زندانیان اسلام ناب و این نظام مقدس را کمک نمی کنند. برای همین کشورهای اروپائی و خود آمریکا هم به نوعی با این رژیم ضدبشری با ایدئولوگی عمیقا ضد بشر نوعی لاس سیاسی و اقتصادی میزنند. این واقعا برای من که در این جنوب شهر تهران زندگی میکنم تحمل ناپذیر است. ایکاش هممیهنان غیروابسته به این حکومت اهریمنی وارد گفتگو با سیاسیون و وسایل ارتباط جمعی کشورهائی بشوند که در آن ساکن هستند. شاید ایرانیان بتوانند اندکی، فقط اندکی از همنوعان یهودی و مسیحی ارمنی و…همبستگی آنها درس بگیرند. حکومت ایران گروهی را با نامهای مختلف در مثلا با عنوان «عضو ارشد و هموند پژوهشی خانواده لیبتسکی در انستیتو واشنگتن پژوهشگرِ تشیع، فلسفه و کارشناس سیاست ایران» و یا با عنوانهای دیگر به خارج صادر کرده که اینها برای کند کردن و ناتوان کردن پیشروی تصمیمات مثبت در رابطه با ایران عمل کنند. کافی ست به سخنان این نفوذیهای رژیم توجه شود تا دریابیم چگونه در بزنگاههای محتلف این «حلالزادگان» تیغ براندازان این نظام ضد بشری را کند میکنند. وقتی به سخنان و یا نوشته مهدی خلجی و یا آن خانم و آن آقای دیگر توجه کنیم درمییابیم که چگونه هم وانمود میکنند که جزو اپوزیسیون هستند و هم به موقع باعث و بانی ترمز و پرت کردن اتوبوس سرنگونی در دره هستند. برای همین ما اهالی نشسته در زیر این سایه نحس و نکبت اسلام کذائی بسی دلگیر هستیم. در اینجا این موضوع را عنوان کنم که مواضع ضد اسرائیلی این حکومت ضد بشری از بیخ و بن پوچ است و نه تنها برای نابودی اسرائیل نیست بلکه برای نابودی ایران است و البته استحکام روزافزون حکومت و کشور اسرائیل. کافی ست نگاهی به جغرافیای سیاسی و جغرافیائی اسرائیل پیش از انقلاب نحس و نکبت اسلامی بیندازیم و آنرا با امروز مقایسه کنیم. از لطف این انقلاب به سرقت رفته ارتش نیرومند عراق نابود شد، ارتش نیرومند سوریه نابود شد، شهر های این دوکشور تخریب شدند. مردمانش آواره شدند. القاعده و داعش و حزب الله واقعا و تحقیقا از انقلاب ایران زاده شدند و نشآت گرفتند. یعنی از طرفی خود تشیع وارد میدان ترور و تروریستی و سازمانهای دهشت افکن شد و از سوی دیگر رقابت بین شیعه و سنی را دامن زد و این همه گروه تروریستی را به وجود آورد و بازار تسلیحات را گرم و داغ و جوشان کرد. برای همه اینها امروز اسرائیل مهمترین برنده ی انقلاب ایران است. نابود باد این طبقه سکتاریتسی تخریبگر تاریخ و تمدن و ایرانیت ما. زنده باد آن انقلاب در راه. در ضمن بدون نام بردن خوب است مدعیان سیاست و حقوقدانی قدری بلاغت کلام یاد بگیرند و با الگانس و ظرافت بیشتری سخن برانند و از «نفت روغن» و «آب روغن» رژیم قاطی شده سخن نگویند.

  2. حیف وقت که شما صرف شعر خوانی میکنید. اصلا خود این شعر خوانی نشان از تهی بودن این ادعا ست! این شعر اصلا و اساسا نشان از خرد گریزی. مونتسکیو را «مرحوم» مینامد! این آقا طبق همین شعرخوانی و فضل فروشیش نشان از گریزش از راسیونالیسم و خرد گرائی ست. سخنان این آقا نوعی خودتخریبی ست. ادعای ایشون به:
    «به عنوان شخصیت و تجربه آکادمیک که من داشتم، به جای اینکه برم دنبال حزب و تشکل و اینا، سعی کردم به عنوان یک چهره سیاسی (!) اگر میتوانم شخصیت خودم را ارتقاء بدم (!) و لذا من الان ازتپون سوآل کنم+ مشروطه تا حالا حرب داری داشتیم و حالا هم شاید ۱۰۰ حزب ثبت شده داریم، آیا چه اثری از این احزاب دیدم… من به عنوان یک چهره ی سیاسی و اگر بشه اسمش رو کاریزما هم گذاشت نقش شخصی ایفا بکنم…»
    تنها چیزی که از بحث این آقا بیرون می زند متشکر بودن از خودش است و غرور بسیار عجیب او ست. خودش خودش را قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، احمد قوام السلطنه، دکتر محمد مصدق، رضا شاه، آقای محترم بگذار اگر کیفیتی داری دیگران آنرا برسمیت بشناسند. اصولا نوپع بیان این آقا بسیار ناپخته و نابالغ است. البته من بسیار متاسفم که مجبورم این جملات را بنویسم. چرا که شاید کسی فکر کند که من به اپوزیسیون لطمه می زنم اما این سخنان دون کیشوت وار بسیار خنده دار و گریه دار است و لطمه ایست بر اپوزیسیون چندی پیش ایشون با آر اف آی مصاحبه کرده بود. ایشون هر دوبار که یکبارش تنها بود و یکبارش با حسن شریعتمداری بود به عنوان وکیل مجلس اسلامی و هم حقوقدان دانشگاه سربون فرمودند که ٰزیم نفت روغن و آب روعنش تداخل کرده. در هر حال باید به حال و روز ما گریان شد. من نمی دان که آیا این جناب یکی دوتا مشاور دارد یا ندارد. اگر مشاور دارد خوب است شماور یا مشاورینش این حضرت را از توهمش آگاه کنند. شاید هم ایشون برای تخریب اپوزیسیون تشریف آورده به اروپا! در هر حال من نمی دانم که آیا باید این نظر مرا منتشر بکنید یا نکنید. دست کم امیدوارم به خود او برسانید. عجب وقتی تلف کردم. با اینحال سپاس از ایجادی.

  3. خب بسیار جالب است این گفتگو. اگر صادقانه باشد بسیار احمقانه است! و اگر نباشد که بسیار «فرستاده» است. حکومت قدیمها فرستاده هائی داشت تا این و آن را ترور کنند. حالا فرستاده هائی دارد و میفرستد تا انقلاب در راه سقط جنین کنند.

  4. سخنان شعله ور و خودبزرگبین این مرد مرا به یاد کدخدای دهمان می آندازد. این آقای شعله سعدی واقعا خیال کرده ناپلئون است. در حالی که نه درایت او را دارد و نه جانفشانی او را و نه حتا سواد او را. ناپلئون خودش در تمامی جبهه ها خط نخست خطر بود. ایشون مدعی حقوق دانی ست. شما در ابتدا می فرمائید «ما»! بعد میفرمائید که ما یعنی من و بعد می فرمائید که در ادبیات سیاسی تاریخی اجتماعی ایران «ما» یعنی من، و منٍ حقوقدانٍ، دانشگاهٍ سربن رفته، در جا هم رضا شاه هستم هم قائم مقام فرهانیم هم مصدق و خلاصه …جناب شعله سعدی خودت باش. به قول نویسنده بالا قدری سیاست بیاموز، قدری پرهیزکاری و فروتنی و ظرافت بیاموز. واقعا همه خانواده از رحمت فرستادنت به مونتسکیو خندیدیم. از شعر خوانیت که نگو و نپرس. من از خودم می پرسم که آیا اصلا به خودت زحمت خواندن مونتسکیو را داده ای. اگر داده ای او روح و روان را در قانونها میداند و نه در الله موهوم. اصولا غرب وقتی اعلام کرد خدا مرده است همه چیز ممکن شد حتا داغ کردن اتو با برق و اتوکشدن بر لباس و تا همین میکروفن و تلویزیون رنگینکمان و …واقعا مرگ و نیستی بر این اسلام بر این تشیع به امید آن روز و هفته و ماه آتشین. و شرم بر ملتی با ۷۰۰۰ سال سابقه ی تمدنی به این زنان چادربرسرش با این مردم توسری خورش با این کشور تحت اشغالش با این خونخوارالن معممش و ملایش و مداحش و طلبه اش. من برای آن روز قهرآگین و قهر و کین روز شماری میکنم. روزی که حتا یک آخوند و ملا و طلبه و مداح را جرئت از خانه بیرون آمدن نداشته باشد. من از محافظین اینها، از همسایه های اینها از فک و فامیل این ملایان و مداحان و طلاب در خواست می کنم دستبکار شوند. چرا که ما مردم به غایت و بیمارگونه صبور تمامی اتمام حجتها را تمامی از جان گذشتگی ها را تمامی جانفشانی ها را برای برکناری بدون خشونت اینان انجام دادیم و کارگر نشد. و حالا ای ایران ای ایرانی برخیز و به جنبش آ ! در اینجا شک و شبهه خودم را نسبت به این حقوقدان ساکن اروپا ابراز دارم. ایشون حتما در امتداد لیست اکبر گنجی، عبدالکریم سروش، سروش دباغ، مهدی خلجی، سید ابراهیم نبوی و تریا پارسی و محسن کدیور و عبدالعلی بازرگان و سید عطاء الله مهاجرانی و مسعود بهنود و دو سه خانم هم هستند که به احترام زن بودنشان از نامبردنشان پرهیز می کنم و دیگرانی هم هستند. بزودی مهدی خزعلی این دودوزه باز بیشرف و دروغزن هم خواهد آمد. اینان همگی برای سرگرمی اپوزیسیون خارج از کشور و به نوبه ی خود برای سرگرم کردن ما مثل عروسکهای خمیه شب بازی وارد میدان بازی می شوند و سپس از میدان می روند و دولاره می آیندو… ببینید بازی اکبر گنجی را که تا کنون سرآمد نیرنگبازان بوده. او در حین بازی اپوزیسیون تا کنون چند میلیارد میلیارد لیتر آب به آسیاب حکومت اشغالگر ضد ایرانی ریخته است. سر تمامی بزنگاههای اینان خود می نمایند: اکبر گنجی با بیراهه بردن اپوزیسیون و فحاشی به شاه زنده یاد با همه معایبش، مهدی خلجی با بیان «انقلاب هرگز نمی شودش» سید عطاء الله مهاجرانی با ندیدن « حتا یک نقطه سیاه در کارنامه ی خامنه ای، و سروش با یگانه خواندن سواد و دانش خمینی ملعون در ایران و جهان! کدیور و بازطرگان و اشکوری که هنوز هم مسلمانند و از اسلامشان امید منعجزه دارند. اینان دارند از لطف غرب ضد خدا که به این همه پیشرفت سریده زندگی می کنند و شعور و شرافت حتا یک مسیحی از دین برگشته از مسحیت را ندارند که با صدذای بلند بگویند : «چرا دیگر مسلمان نیستم»! واقعا حاشا به شرفتان که نداریدش و حاشا به خردتان که از سرشار است. بله به نظر من ماموریت این آقا نمی تواند جز این باشد. اگر من اشتباه میکنم مرا در زیر همین نظر – و البته اگر منتشر شد – آگاه کند. مگر اینکه آن «ما» فقط به فقط به فقط خود ایشان باشد و بس

  5. جناب آقای ایجادی کار شما بسیار خوب است. من با نویسندگان نظرات هم موافقم و هم مخالف. چرا که هم ممکن است که این شعله سعدی آدم خود رژیم باشد. چنانکه ایشون طبق گفته یکی از دوستان خودش که در نظام سرکوبگر و آدمکش و ضد ایران در این نظام کاره ای شده بود از سرچماقداران سالهای شصت در پاریس بوده. اما این چماق داری و چماق کشی مختص او نبوده و بسیاری از جوانان آن روز که در تب داغ خمینی گری می سوختند وجود داشت و چون انسان قابل تغییر است این جناب قاسم سرباز صفر هم که مرا بیاد یک حاج قاسم سرباز صفر دیگر می اندازد می تواند متحول شده باشد. در هر حال حیف شده که شما این دوویدیو با این آقا را از صفحه ی نخستتان حذف کرده اید…
    و هم دریغ شده که شما از گذشته اش در پاریس سخن به میان نیاورده اید. این را از آن جهت می گویم تا او بگوید یا نگوید که از گذشته اش پشیمان است یا پشیمان نیست، و چرا پشیمان است و چرا پشیمان نیست! پرسش دیگری که به نظر من می بایست از او می پرسیدید این بود که آیا در حکومت ادعائی او کفر گوئی مجاز خواهد بود یا نه!؟ و آیا حکومت از کفر گو حمایت خواهد کرد یا نه!؟ آخر این را که نمی شود به جامعه واگذار کرد! اینکه او می گوید سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی را اجتماع باید تعیین کند حرف مزخرفی ست. او در اینجا مغلطه و سفسطه می کند. او می بایست دست کم می گفت که نظر من اینطور است یا آن طور است ولی اینها را مجلس قانونگذار باید تعیین کند و نه جامعه. در مورد همجنسگرائی و همجنس خواهی هم، نمی توان آنرا به جامعه واگذار کرد. اینها را دولت دموکراتیک و لائیک باید تعئین کند و به شدت ازش پشتیبانی نماید. و اما من به شعله سعدی پیشنهاد می کنم که دیگر در برنامه ها شعر خوانی نکند. جناب اگر هم شاعر هستی بگذار در پنهان بماند. اگر ادیب و شاعری بگذار در بلاغت و سخنوریت جلوه کند و به قول دوست نظر دهنده از «آب روغن» و «نفت روغن» گوئی پرهیز کن و نه با شعر خوانی. با شعر خوانی ست که ناگهان ترا تبدیل به دلقکت میکند. البته که دلقک بودن بسیار متعالی ست اما دیگر سیاست مدار نخواهی بود. و بر عکس! با احترام آموزگار از کرج

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.