انتخابات در رژیم اسلامی حتی اگر مهندسی نشود، کماکان فقط انتخاب بین حامیان نظام است و لذا با معیار جهان شمول دموکراسی فاقد اعتبار است. یعنی اگر کاندید مورد نظری از صندوق های رای خارج یا منتصب نشود و از میان کاندیداهای منتخب رژیم مردم بدون دخالت رژیم انتخاب شود تغیری در ماهیت غیر مشروع بودن انتخابات ندارد و در دو حالت این نمایندگان منصوب به رژیم اسلامی، نه مردم, هستند. این نمایش انتخابات را حامیان ومخالفان بقای رژیم اسلامی میدانند ولی کماکان جبهه حامیان که ترفند “اوپوزیسیون” را یدک میکشند با دلائلی وارد این بازی می شوند. این دلائل مسلماً برای ههه آنان و در هر زمان یکسان نیستند و بنا به ذهنیت مردم تعیین می شوند. اما آنچیزی که ثابت و تغیر ناپذیر است ایجاد ترس از عقوبت عدم مشارکت در انتخابات است که باید انگیزه غالب مشارکت شود تا رای دادن نوعی صلاح دید خود و اجبار ملی تداعی شود. بدین گونه حامیان بقای رژیم ضمن تداعی نقش اپوزیسیون با دعوت مردم به انتخابات در عمل مشروعیت کل نظام را تبلیغ و ترویج می کنند.
انتخابات در کشورهائی که یک سیستم تک حزبی، موروثی مستبد و یا رییس جمهور تمام عمر دارد با عرف جهانشمول دموکراسی متضاد است. انتخابات در این کشورها برای کسب مشروعیت و اعتبار است و تاثیری در سرنوشت مردم ندارد. برای نمونه، انتخابات در آلمان نازی، ۱۹۳۳ ـ ۱۹۴۵، توسط حزب حاکم نازی برنامه ریزی و از میان کاندیداهای حزب افرادی وارد مجلس, رایشتگ, یا انجمنهای شهرداری می شدند. تمام این نمایندگان به اصطلاح مردم, مانند نظامیان اس . اس یا ورماخت, به آدولف هیتلر سوگند وفاداری می خوردند و طبق فرامین حزب عمل میکردند. در جمهوری ها و اقمار شوروی سابق انتخابات توسط دفتر سیاسی حزب کمونیست برنامه ریزی و در حقیقت با رهبری حزب برگذار میشد و هیچ گاه هم شکی نبود که اگر در برخی از اقمار شوروی احزابی اخته شده اجازه فعالیت و فرستادن چند نماینده به مجلس یا حتی کابینه دولت داشتند، میبایستی فاقد توان یا اجازه ساختار شکنی در سیستم باشند. این شیوه انتخابات هنوز هم در چین، با وجود تغییر سیستم اقتصادی، رایج است. در کره شمالی هم اصلاً به یک حکومت موروثی مبدل شده که خاندان کین، از پدر به پسر، از پیدایش کره شمالی در ۱۹۴۵ تا به امروز بر این کشور حکومت میکند. چنین رژیمهائی چه در ایران یا خارج هرچه مستبدتر و فادسدتر شوند حلقه حاکمیت را تنگ تر و اگر انتخابات هم برای نمایش باشد انان هم انتصابی تر می شوند. ترس بزرگترین محرک مردم برای شرکت در چنین انتخاباتی است, وگر نه مردم میدانند که چنین انتخابات نمایشی نقشی در سرنوشت آنان ندارد. ترس در ایران اسلام و استبداد زده یک شمشیر دولبه است. اما در مقدمه انتخابات در کشورهای اشغالی یا فرا اشغالی را ببنیم.
یک کشور اشغال شده برای مدتی زیرسلطه ارتش و دولت اشغالگر است ولی گاهی بعد از کسب یک استقلال نسبی جغرافیای سیاسی ان طوری مهندسی می شود که حزب، مسلک، مذهب، ایدئولوژی و یا فرهنگ ان کشور اشغالگراستیلای خود را حفظ می کند. نمونه معاصراشغال کشورهائی در اروپای شرقی و دولت ویشی در فرانسه است که در دوران اشغال این کشورها توسط آلمان نازی دارای حکومت های شبه نازی و برخی از آنان به محور نظامی آلمان / ایتالیا پیوستند. ولی زمانی که ارتش سرخ رومانی، یوگوسلاوی, چکسلواکی … را آزاد کرد, حکومت های طرفدار شوروی در این کشورها مستقر و متفق نظامی شوروی شدند. یعنی اسقرار یک سیستم سیاسی مشابه در تمام اقمار شوروی که در جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ اشغال شدند و یا کشورهای مستعمره انگلیس محسوس بوده است. همگی این کشورها توسط حزب یا احزابی کم و بیش مشابه با حزب کمونیست شوروی یا حزب کارگر و محافظه کار انگلیس اداره شده یا می شوند. در یک مقطع طولانی تر تاریخی، اسلام این نقش را در کشورهای زیر سلطه خیلی پر رنگ تر بازی کرده تا جائی که حتی بعد از اتمام اشغال مستعمراتی، سیستم سیاسی اسلامی وابسته به اشغالگران مسلمان سیطره سیاسی و فرهنگی خود را در تمام ابعاد جامعه حفظ کرده است. انتخابات در این کشورهای اسلامزده حتی اگر میان احزاب نسبتاً آزاد بوده ولی هیچگاه با سیطره مطلق اسلام تحمیلی بر حیات سیاسی-فرهنگی خود مقابله نکرده. تنها نمونه نسبتاً موفق ولی موقت این مقابله پیدایش آتا تورک در ۱۹۲۳ و نهضت کمالیسم در ۱۹۳۴در چند دهه در ترکیه بوده است.
ایران تنها کشور شیعه است که نقش شیعه گری را در دربار شاهان و حکومت اسلامی ادغام کرده است. شیعه گری اصولاً با سیستم انتخابات مخالف بوده و این یکی از دلائل پیدایش ان بعد از مرگ محمد و انتخاب ابوبکر با رای اکثریت بوده است. بخشی از روحانیت شیعه با نوع مشروطه در ایران نیز مخالف بوده و امروز این بینش در ولایت مطلقه فقیه متجلی است. شیعه گری رهبری را یک ودیعه الهی میداند که مثلاً در خانواده پیغمبر موروثی است و ما امروز انعکاس انرا در در رژیم اسلامی در کاست سیّد می بینیم. کاست سیّد اگر چه از نظر کمی و تعداد آیت الله ها از شیخ ها در ایران بسیار کمتر است ولی به دلیل، ظاهراً، پیوند خونی با پیغمبر اسلام پیوسته در رأس هرم روحانیت قرار داشته و از مزیت خمس و احترام خاصی برخوردار بوده است. در ضمن کاست سیّد خیلی محتمل است که در تمام دوران حکومت شیعه در ایران در رأس هرم سیاسی یا ولایت فقاهتی باقی بماند.
روان شناسی سیاسی کاری به مشکلات اقتصادی و اجتماعی یک جامعه ندارد و آنان را به متخصصان خود می سپارد. وظیفه روان شناسی سیاسی در انتخابات راه های دیگری است که مردم را ترغیب به شرکت در انتخابات و یا در مورد یک رژیم توتالیتر ترغیب به قبول مشروعیت آن کند. روان شناسی سیاسی معتقد است اتباع یک جامعه تنها بنا بر عقاید سیاسی و منافع طبقاتی رای نمی دهند بلکه فاکتورهای روانی هم در تصمیم گیری آنان موثر است. برخی از این فاکتورها رنگ اخلاقی دارند و رای دهنده را ملتزم می کنند تا با رای خود نوعی احساس مسئولیت و مشارکت در سرنوشت سیاسی خود کرده و به حاکمیت نوعی اعتماد پیدا کند. این احساس نه تنها در دمکراسی ها بلکه در سیستم های غیر دمکراتیک دلیلی است روانی برای انتخابات. منتهی در رژیم های توتالیتر این فاکتور مورد توجه و نیاز حاکمیت برای بقای خود است. درست به دلیل این نیاز است که رژیم های توتالیتر در کنار سرکوب، مشارکت محدود و کنترل شده مردم را در امور سیاسی و اجتماعی به نفع بقای خود میدانند و آنرا باشعارهای احساسی تبلیغ می کنند. تجارب نشان میدهد که هرچه یک سیستم توتالیتر خشن تر باشد، دلائل انتخابات بیشتر شکل احساسی و غیرسیاسی بخود می گیرند.
در مورد حکومت اسلامی روان شناسی سیاسی در انتخابات بر اساس احساس ترس برنامه ریزی می شود ـ – نه بر اساس معضلات ملموس جامعه. رژیم اسلامی احساس ترس از یک وضعیت بدتر را محرکی برای انتخابات قرار می دهد: بطوری که ترس از خطر خارجی، ترس از تجزیه یا بی ثباتی کشور، ترس از سرکوب بیشتر خود رژیم، ترس از موقعیت شغلی یا تحصیلی خود و ترس از امثال این پدیده های ثابت یا متحول دلیل روانی شرکت در انتخابات شود. تبلیغ انتخابات به دلیل چنین ترسی و عمده کردن آن معمولاً به جناح های خارج از حلقه رهبری یا اپوزیسیون دست ساز خود رژیم واگذار می شوند تا ترس بیشتر مورد قبول مردم واقع شود. جدا از دلائل سیاسی, مذهبی، قشری یا اقتصادی، روان شناسی سیاسی نقش مهم در انتخابات بازی می کند. حتی در غرب هم روان شناسی ترس، از “کمونیزم، اسلام، ایلومیناتی، دشمن خارجی… ” وجود و یا بوجود آورده می شود و ما انعکاس احساس این ترس را در رشد جریانات راست افراطی, نژاد پرست و ضد خارجی در غرب مشاهده می کنیم. چه بخواهیم، چه نخواهیم ترس یکی از قدیمی ترین احساسات تمام موجودات زنده است که در قوانین تکامل حفظ شده است و سیستم های توتالیتر هم در تاریخ از این احساس برای استیلای خود سوء استفاده کرده اند.
سیستم های توتالیتر از همدیگر می آموزند ولی ضرورتاً مانند همدیگر نیستند و دقیقا همین اختلاف است که میتواند سیستم را کاریسماتیک کند. مستبد در گذشته نیاز به نظر زیردستان نداشت ولی سیستم های جدید توتالیتر مشارکت می کنند و به یک اوپوزیسیون بی خطر هم نیاز دارند. در دوران سیستم توتالیتر استالینی یا نازی، مخالف حتی در سطح رهبری، تصفیه فیزیکی می شد، اما رژیم توتالیتر اسلامی ترجیح میدهد از چنین مخالفی حد المقدور به عنوان یک “اپوزیسیون مفید” بهره برداری کند. چنین مخالفی استفاده اش میتواند برای سیستم بیشتر از ضررش باشد چون هم نارضایتی مردم را به سیستم گوشزد می کند و هم در صورت لزوم رژیم میتواند از آن علیه نفوذ و رشد اوپوزیسیون سرنگون طلب استفاده کند. این “اپوزیسیون مفید” میتوانند در انتخابات هم با گرم کردن تنور انتخابات به کمک رژیم شتافته و با نام اپوزیسیون اقشار ناراضی را به پاس صندوق رای بکشاند.
اسلام نیز به عنوان یک سیستم توتالیتر ترس را در ذات خود رایج کرده که ما امروز بقایای انرا در رواج ترس در دل کفار در رفتار داعش، بوکوحرام، طالبان خیلی واضح و در رژیم اسلامی با رعایت اصل “تقیه” یا بقول خمینی “خدعه” رد یابی می کنیم. ترس در شیعه گری با دربار صفوی با ادمخوران دربار, چگین, نهادینه شد چون این دربار را شیعه بیشتر بکار می آمد تا خود را موهبتی الهی و جانشین مهدی جا زند. سلسله های قاجار و پهلوی هم از اعتقاد شیعه گری به موروثی بودن خلافت و امامت استفاده کردند و دربار فاسد و استبداد لجام گسیخته خود را با شیعه گری تقدیس می کردند. ناصر الدین شاه قاجار خود را قبله عالم، ظل الله، شاه شاهان… نامید و محمد رضا شاه هم القاب مشابهی به خود داد و در خود موهبتی الهی میدید که الله به او وخاندانش با نظر خاصی اعطاء کرده است. تمام این تقدیس گرایی در جهت ایجاد ترس در میان مردم بوده است و در تاریخ اسلام به عبودیت بدون چون و چرای ملل اشغال شده منتهی شده است.
احساس دیرینه ترس برای مدتی کوتاه در خلال و چند ماه اول انقلاب ۵۷ فرو کش کرد و ما شاهد شکوفایی ذهنیت و فرهنگ آزادی طلبانه مردم شدیم, ولی با شروع سرکوب های خونین حکومت اسلامی بعد از استقرار خود ابعادی تازه در میان مردم بخود گرفت بطوری که امروز عمده ترین دلیل بقای حکومت جهل و جنایت اسلامی ترس مردم است که تبعات آن توسط اتاق های فکری رژیم طراحی میشوند. در صفحه شطرنج اتاق های فکری , آرایش این مهره ها طوری است که به مات کردن مردم منتهی شود حتی اگر مانند هر صفحه شطرنج برخی از انان قربانی شوند. روانشناسی ترس در یک سیستم توتالیتر به کمک رژیم شتافته تا این مهره ها دانسته یا ندانسته وارد صحنه شوند. این مهره ها در صفحه شطرنج یک “اوپوزیسیون مفید” رژیم است که مصرف داخلی و خارج برای رژیم دارد. در واقع این اوپوزیسیون خود گواهی است برای مشروعیت رژیم و مشارکت مردم در انتخابات.
یک نکته مهم روانشناسی در انتخابات انتقال خواسته ها و تصویر درونی رای دهنده به کاندیدای خود است که در روانشناسی بدان پروژکسیون میگویند. بدین گونه رای دهنده خود را ملتزم میداند تا با کاندیدا و یا کل سیستم حکومتی یک همبستگی عاطفی حس کند. تنها به کمک این پروژکسیون است که رای دهنده از بسیاری از خواسته های اولیه خود از حکومت صرفنظر و به حداقل قناعت می کند: حداکثر را به شرایط بهتری در آینده محول میکند. در رژیم اسلامی، بسیاری از رای دهندگن با بینشی غیراسلامی، ملی و چپ از این دسته اند که البته بعد از مدتی مجبور می شوند به صف تحریم کنندگان و یا مدافعان بدون قید و شرط رژیم بپیوندند.
بسیاری از رواشناسان معتقدند ممکن است رای دادن یک عادت اجتماعی شود و دلیل سیاسی آن در وهله دوم اهمیت قرار گیرد. بهمین دلیل تصمیم به حزب یا کاندیدا در آخرین لحظه گرفته می شود. بسیاری از فاکتورهائی که فرد را بپای صندوق رای می کشانند سیاسی نیستند بلکه به دلیل فاکتورهای دیگری هستند که همه قابل پیش بینی نیستند و ممکن است صرفاً احساسی عامیانه در تصمیم انتخاب موثر باشند. در هر فرهنگی این فاکتورها مختلف هستند و توسط احزاب و کاندیداها مورد مطالعه قرار میگیرند. در مورد رژیم اسلامی، همانطور که گفتم احساس ترس مرکز ثقل کشاندن مردم به پای صندوق رای است, چون ترس از دوزخ, ترس از غضب خدا, ترس از فلاکت بیشتر و ترس ازرژیم بی رحم اسلامی همه با هم تداعی ترسی کشنده می شوند.
به گمان من ترس عمده ترین سلاح رژیم اسلامی است که در کنار تجارب زیاد از رژیم های توتالیتردیگر مانند رژیم استالین یا هیتلر از یک سابقه ۱۴۰۰ ساله اسلامی هم برخوردار است و در روانشناسی مردم ما به صورت سیندرم استکهلم محک تاریخی خورده است. ترس میتواند منطقی باشد، دراین صورت میتواند یک مکانیسم دفاعی شود که لازمه بقا است. اما از آنجائی که ترس یکی از قوی ترین احساسات است گاهی مبدل به یک عادت غیر منطقی و یا میزان آن غلوانگیز میشود، فوبیا. یک فعال سیاسی که مبتلا به چنین ترسی باشد به “اوپوزیسیون مفید” تعلق دارد چون ترس خود را توجیه و به جامعه ترزیق می کند. ترزیق شهامت و مقاومت در مردم ایران تنها راه حل منطقی و علمی یک اوپوزیسیون واقع بین است تا ترس و اثرات آنرا خنثی کند. تاثیر این احساس نهادینه شده ترس است که مردم را به خیمه شب بازی های انتخابات رژیم اسلامی مجبور می کند. تنها با زدودن ترس, مردم آگاه می شوند, دربرابر رژیم اشغالگر و توتالیتر اسلامی می ایستند, انتخابات, یا در واقع انتصابات, را هم تحریم کرده و ترفندهای متنوع شرکت در انتخابات را شناسایی و خنثی میکنند.
جهانشاه رشیدیان
انتخابات در کشورهائی که یک سیستم تک حزبی، موروثی مستبد و یا رییس جمهور تمام عمر دارد با عرف جهانشمول دموکراسی متضاد است. انتخابات در این کشورها برای کسب مشروعیت و اعتبار است و تاثیری در سرنوشت مردم ندارد. برای نمونه، انتخابات در آلمان نازی، ۱۹۳۳ ـ ۱۹۴۵، توسط حزب حاکم نازی برنامه ریزی و از میان کاندیداهای حزب افرادی وارد مجلس, رایشتگ, یا انجمنهای شهرداری می شدند. تمام این نمایندگان به اصطلاح مردم, مانند نظامیان اس . اس یا ورماخت, به آدولف هیتلر سوگند وفاداری می خوردند و طبق فرامین حزب عمل میکردند. در جمهوری ها و اقمار شوروی سابق انتخابات توسط دفتر سیاسی حزب کمونیست برنامه ریزی و در حقیقت با رهبری حزب برگذار میشد و هیچ گاه هم شکی نبود که اگر در برخی از اقمار شوروی احزابی اخته شده اجازه فعالیت و فرستادن چند نماینده به مجلس یا حتی کابینه دولت داشتند، میبایستی فاقد توان یا اجازه ساختار شکنی در سیستم باشند. این شیوه انتخابات هنوز هم در چین، با وجود تغییر سیستم اقتصادی، رایج است. در کره شمالی هم اصلاً به یک حکومت موروثی مبدل شده که خاندان کین، از پدر به پسر، از پیدایش کره شمالی در ۱۹۴۵ تا به امروز بر این کشور حکومت میکند. چنین رژیمهائی چه در ایران یا خارج هرچه مستبدتر و فادسدتر شوند حلقه حاکمیت را تنگ تر و اگر انتخابات هم برای نمایش باشد انان هم انتصابی تر می شوند. ترس بزرگترین محرک مردم برای شرکت در چنین انتخاباتی است, وگر نه مردم میدانند که چنین انتخابات نمایشی نقشی در سرنوشت آنان ندارد. ترس در ایران اسلام و استبداد زده یک شمشیر دولبه است. اما در مقدمه انتخابات در کشورهای اشغالی یا فرا اشغالی را ببنیم.
یک کشور اشغال شده برای مدتی زیرسلطه ارتش و دولت اشغالگر است ولی گاهی بعد از کسب یک استقلال نسبی جغرافیای سیاسی ان طوری مهندسی می شود که حزب، مسلک، مذهب، ایدئولوژی و یا فرهنگ ان کشور اشغالگراستیلای خود را حفظ می کند. نمونه معاصراشغال کشورهائی در اروپای شرقی و دولت ویشی در فرانسه است که در دوران اشغال این کشورها توسط آلمان نازی دارای حکومت های شبه نازی و برخی از آنان به محور نظامی آلمان / ایتالیا پیوستند. ولی زمانی که ارتش سرخ رومانی، یوگوسلاوی, چکسلواکی … را آزاد کرد, حکومت های طرفدار شوروی در این کشورها مستقر و متفق نظامی شوروی شدند. یعنی اسقرار یک سیستم سیاسی مشابه در تمام اقمار شوروی که در جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ اشغال شدند و یا کشورهای مستعمره انگلیس محسوس بوده است. همگی این کشورها توسط حزب یا احزابی کم و بیش مشابه با حزب کمونیست شوروی یا حزب کارگر و محافظه کار انگلیس اداره شده یا می شوند. در یک مقطع طولانی تر تاریخی، اسلام این نقش را در کشورهای زیر سلطه خیلی پر رنگ تر بازی کرده تا جائی که حتی بعد از اتمام اشغال مستعمراتی، سیستم سیاسی اسلامی وابسته به اشغالگران مسلمان سیطره سیاسی و فرهنگی خود را در تمام ابعاد جامعه حفظ کرده است. انتخابات در این کشورهای اسلامزده حتی اگر میان احزاب نسبتاً آزاد بوده ولی هیچگاه با سیطره مطلق اسلام تحمیلی بر حیات سیاسی-فرهنگی خود مقابله نکرده. تنها نمونه نسبتاً موفق ولی موقت این مقابله پیدایش آتا تورک در ۱۹۲۳ و نهضت کمالیسم در ۱۹۳۴در چند دهه در ترکیه بوده است.
ایران تنها کشور شیعه است که نقش شیعه گری را در دربار شاهان و حکومت اسلامی ادغام کرده است. شیعه گری اصولاً با سیستم انتخابات مخالف بوده و این یکی از دلائل پیدایش ان بعد از مرگ محمد و انتخاب ابوبکر با رای اکثریت بوده است. بخشی از روحانیت شیعه با نوع مشروطه در ایران نیز مخالف بوده و امروز این بینش در ولایت مطلقه فقیه متجلی است. شیعه گری رهبری را یک ودیعه الهی میداند که مثلاً در خانواده پیغمبر موروثی است و ما امروز انعکاس انرا در در رژیم اسلامی در کاست سیّد می بینیم. کاست سیّد اگر چه از نظر کمی و تعداد آیت الله ها از شیخ ها در ایران بسیار کمتر است ولی به دلیل، ظاهراً، پیوند خونی با پیغمبر اسلام پیوسته در رأس هرم روحانیت قرار داشته و از مزیت خمس و احترام خاصی برخوردار بوده است. در ضمن کاست سیّد خیلی محتمل است که در تمام دوران حکومت شیعه در ایران در رأس هرم سیاسی یا ولایت فقاهتی باقی بماند.
روان شناسی سیاسی کاری به مشکلات اقتصادی و اجتماعی یک جامعه ندارد و آنان را به متخصصان خود می سپارد. وظیفه روان شناسی سیاسی در انتخابات راه های دیگری است که مردم را ترغیب به شرکت در انتخابات و یا در مورد یک رژیم توتالیتر ترغیب به قبول مشروعیت آن کند. روان شناسی سیاسی معتقد است اتباع یک جامعه تنها بنا بر عقاید سیاسی و منافع طبقاتی رای نمی دهند بلکه فاکتورهای روانی هم در تصمیم گیری آنان موثر است. برخی از این فاکتورها رنگ اخلاقی دارند و رای دهنده را ملتزم می کنند تا با رای خود نوعی احساس مسئولیت و مشارکت در سرنوشت سیاسی خود کرده و به حاکمیت نوعی اعتماد پیدا کند. این احساس نه تنها در دمکراسی ها بلکه در سیستم های غیر دمکراتیک دلیلی است روانی برای انتخابات. منتهی در رژیم های توتالیتر این فاکتور مورد توجه و نیاز حاکمیت برای بقای خود است. درست به دلیل این نیاز است که رژیم های توتالیتر در کنار سرکوب، مشارکت محدود و کنترل شده مردم را در امور سیاسی و اجتماعی به نفع بقای خود میدانند و آنرا باشعارهای احساسی تبلیغ می کنند. تجارب نشان میدهد که هرچه یک سیستم توتالیتر خشن تر باشد، دلائل انتخابات بیشتر شکل احساسی و غیرسیاسی بخود می گیرند.
در مورد حکومت اسلامی روان شناسی سیاسی در انتخابات بر اساس احساس ترس برنامه ریزی می شود ـ – نه بر اساس معضلات ملموس جامعه. رژیم اسلامی احساس ترس از یک وضعیت بدتر را محرکی برای انتخابات قرار می دهد: بطوری که ترس از خطر خارجی، ترس از تجزیه یا بی ثباتی کشور، ترس از سرکوب بیشتر خود رژیم، ترس از موقعیت شغلی یا تحصیلی خود و ترس از امثال این پدیده های ثابت یا متحول دلیل روانی شرکت در انتخابات شود. تبلیغ انتخابات به دلیل چنین ترسی و عمده کردن آن معمولاً به جناح های خارج از حلقه رهبری یا اپوزیسیون دست ساز خود رژیم واگذار می شوند تا ترس بیشتر مورد قبول مردم واقع شود. جدا از دلائل سیاسی, مذهبی، قشری یا اقتصادی، روان شناسی سیاسی نقش مهم در انتخابات بازی می کند. حتی در غرب هم روان شناسی ترس، از “کمونیزم، اسلام، ایلومیناتی، دشمن خارجی… ” وجود و یا بوجود آورده می شود و ما انعکاس احساس این ترس را در رشد جریانات راست افراطی, نژاد پرست و ضد خارجی در غرب مشاهده می کنیم. چه بخواهیم، چه نخواهیم ترس یکی از قدیمی ترین احساسات تمام موجودات زنده است که در قوانین تکامل حفظ شده است و سیستم های توتالیتر هم در تاریخ از این احساس برای استیلای خود سوء استفاده کرده اند.
سیستم های توتالیتر از همدیگر می آموزند ولی ضرورتاً مانند همدیگر نیستند و دقیقا همین اختلاف است که میتواند سیستم را کاریسماتیک کند. مستبد در گذشته نیاز به نظر زیردستان نداشت ولی سیستم های جدید توتالیتر مشارکت می کنند و به یک اوپوزیسیون بی خطر هم نیاز دارند. در دوران سیستم توتالیتر استالینی یا نازی، مخالف حتی در سطح رهبری، تصفیه فیزیکی می شد، اما رژیم توتالیتر اسلامی ترجیح میدهد از چنین مخالفی حد المقدور به عنوان یک “اپوزیسیون مفید” بهره برداری کند. چنین مخالفی استفاده اش میتواند برای سیستم بیشتر از ضررش باشد چون هم نارضایتی مردم را به سیستم گوشزد می کند و هم در صورت لزوم رژیم میتواند از آن علیه نفوذ و رشد اوپوزیسیون سرنگون طلب استفاده کند. این “اپوزیسیون مفید” میتوانند در انتخابات هم با گرم کردن تنور انتخابات به کمک رژیم شتافته و با نام اپوزیسیون اقشار ناراضی را به پاس صندوق رای بکشاند.
اسلام نیز به عنوان یک سیستم توتالیتر ترس را در ذات خود رایج کرده که ما امروز بقایای انرا در رواج ترس در دل کفار در رفتار داعش، بوکوحرام، طالبان خیلی واضح و در رژیم اسلامی با رعایت اصل “تقیه” یا بقول خمینی “خدعه” رد یابی می کنیم. ترس در شیعه گری با دربار صفوی با ادمخوران دربار, چگین, نهادینه شد چون این دربار را شیعه بیشتر بکار می آمد تا خود را موهبتی الهی و جانشین مهدی جا زند. سلسله های قاجار و پهلوی هم از اعتقاد شیعه گری به موروثی بودن خلافت و امامت استفاده کردند و دربار فاسد و استبداد لجام گسیخته خود را با شیعه گری تقدیس می کردند. ناصر الدین شاه قاجار خود را قبله عالم، ظل الله، شاه شاهان… نامید و محمد رضا شاه هم القاب مشابهی به خود داد و در خود موهبتی الهی میدید که الله به او وخاندانش با نظر خاصی اعطاء کرده است. تمام این تقدیس گرایی در جهت ایجاد ترس در میان مردم بوده است و در تاریخ اسلام به عبودیت بدون چون و چرای ملل اشغال شده منتهی شده است.
احساس دیرینه ترس برای مدتی کوتاه در خلال و چند ماه اول انقلاب ۵۷ فرو کش کرد و ما شاهد شکوفایی ذهنیت و فرهنگ آزادی طلبانه مردم شدیم, ولی با شروع سرکوب های خونین حکومت اسلامی بعد از استقرار خود ابعادی تازه در میان مردم بخود گرفت بطوری که امروز عمده ترین دلیل بقای حکومت جهل و جنایت اسلامی ترس مردم است که تبعات آن توسط اتاق های فکری رژیم طراحی میشوند. در صفحه شطرنج اتاق های فکری , آرایش این مهره ها طوری است که به مات کردن مردم منتهی شود حتی اگر مانند هر صفحه شطرنج برخی از انان قربانی شوند. روانشناسی ترس در یک سیستم توتالیتر به کمک رژیم شتافته تا این مهره ها دانسته یا ندانسته وارد صحنه شوند. این مهره ها در صفحه شطرنج یک “اوپوزیسیون مفید” رژیم است که مصرف داخلی و خارج برای رژیم دارد. در واقع این اوپوزیسیون خود گواهی است برای مشروعیت رژیم و مشارکت مردم در انتخابات.
یک نکته مهم روانشناسی در انتخابات انتقال خواسته ها و تصویر درونی رای دهنده به کاندیدای خود است که در روانشناسی بدان پروژکسیون میگویند. بدین گونه رای دهنده خود را ملتزم میداند تا با کاندیدا و یا کل سیستم حکومتی یک همبستگی عاطفی حس کند. تنها به کمک این پروژکسیون است که رای دهنده از بسیاری از خواسته های اولیه خود از حکومت صرفنظر و به حداقل قناعت می کند: حداکثر را به شرایط بهتری در آینده محول میکند. در رژیم اسلامی، بسیاری از رای دهندگن با بینشی غیراسلامی، ملی و چپ از این دسته اند که البته بعد از مدتی مجبور می شوند به صف تحریم کنندگان و یا مدافعان بدون قید و شرط رژیم بپیوندند.
بسیاری از رواشناسان معتقدند ممکن است رای دادن یک عادت اجتماعی شود و دلیل سیاسی آن در وهله دوم اهمیت قرار گیرد. بهمین دلیل تصمیم به حزب یا کاندیدا در آخرین لحظه گرفته می شود. بسیاری از فاکتورهائی که فرد را بپای صندوق رای می کشانند سیاسی نیستند بلکه به دلیل فاکتورهای دیگری هستند که همه قابل پیش بینی نیستند و ممکن است صرفاً احساسی عامیانه در تصمیم انتخاب موثر باشند. در هر فرهنگی این فاکتورها مختلف هستند و توسط احزاب و کاندیداها مورد مطالعه قرار میگیرند. در مورد رژیم اسلامی، همانطور که گفتم احساس ترس مرکز ثقل کشاندن مردم به پای صندوق رای است, چون ترس از دوزخ, ترس از غضب خدا, ترس از فلاکت بیشتر و ترس ازرژیم بی رحم اسلامی همه با هم تداعی ترسی کشنده می شوند.
به گمان من ترس عمده ترین سلاح رژیم اسلامی است که در کنار تجارب زیاد از رژیم های توتالیتردیگر مانند رژیم استالین یا هیتلر از یک سابقه ۱۴۰۰ ساله اسلامی هم برخوردار است و در روانشناسی مردم ما به صورت سیندرم استکهلم محک تاریخی خورده است. ترس میتواند منطقی باشد، دراین صورت میتواند یک مکانیسم دفاعی شود که لازمه بقا است. اما از آنجائی که ترس یکی از قوی ترین احساسات است گاهی مبدل به یک عادت غیر منطقی و یا میزان آن غلوانگیز میشود، فوبیا. یک فعال سیاسی که مبتلا به چنین ترسی باشد به “اوپوزیسیون مفید” تعلق دارد چون ترس خود را توجیه و به جامعه ترزیق می کند. ترزیق شهامت و مقاومت در مردم ایران تنها راه حل منطقی و علمی یک اوپوزیسیون واقع بین است تا ترس و اثرات آنرا خنثی کند. تاثیر این احساس نهادینه شده ترس است که مردم را به خیمه شب بازی های انتخابات رژیم اسلامی مجبور می کند. تنها با زدودن ترس, مردم آگاه می شوند, دربرابر رژیم اشغالگر و توتالیتر اسلامی می ایستند, انتخابات, یا در واقع انتصابات, را هم تحریم کرده و ترفندهای متنوع شرکت در انتخابات را شناسایی و خنثی میکنند.
جهانشاه رشیدیان