مهرنوش موسوی
به هیچ کس برادر نمیگویم. از زمان روی کار آمدن اسلام و برادران اسلامی در این مملکت از این واژه متنفرم. بخصوص چون زنم. اینجا به تو برادر میگویم، به خاطر اینکه واقعن و حقیقتن برادری. برادر بودن را معنی جدید کردی. از آن برادرهایی که آدم دوست دارد، آرزو دارد، افتخار میکند که داشته باشد. همه جا رفتی، همه کار کردی. یک پایت در اتحادیه اروپا بود، یک پایت در تظاهرات خیابانی در شهر کلن، استکهلم یا پاریس بود. یک پایت جلو سفارت برای اعتراض. اگر تو نبودی، جهان صدای رامین را نشنیده بود. چند ماه پیش که به خاطر کمپین آزادی رامین در صفحه ام با تو مصاحبه کردم، ازت پرسیدم برادرت را که ما میشناسیم و در زندان است. تو چه میکنی؟ برای تو چقدر سخت است که زندگی ات وقف آزادی داداش کوچکترت شده است. اصلن خودت میتوانی کمی زندگی کنی؟ وقتی جوابت را خواندم نفس در سینه ام حبس شد. در جوابم نوشته بودی، الان اگر مرا اعدام کنند و او زنده بماند، حاضرم زندگی ام را بدهم.
امجد گیان الان او را اعدام کردند و تو ماندی. امروز که پیامت را شنیدم. دیدم الان هم امجدی و هم رامین! پیامت را که شنیدم، صدایت طنین انداز شد. جلو نظام جمهوری اسلامی از غمت نگفتی، از خشمت گفتی. گفتی اعتراض داریم! مردم! ما اعتراض داریم. به اعدام رامین اعتراض داریم. الان به اعدامش معترضیم! ….این یعنی اینکه کوتاه نمی آئیم.
امجد گیان میخواستم بدانی که از امروز به بعد دادخواهی رامین نه مثل قبل که سنگینتر از قبل، درون تو زندگی خواهد کرد. از امروز به بعد دست خودت نیست. تو هم دادخواه رامین هستی و هم آدرس هستی برای همه زندانیان سیاسی. آدرس هستی برای همه زیر اعدامیها. از امروز تو شاهد دادگاههای به محاکمه کشاندن سران این نظامی. از امروز به بعد برادر همه هستی. مثل شعله پاکروان که مادر همه زندانیان سیاسی شد. مثل گوهر عشقی که مادر تمام وبلاگ نویسها، مادر همه قلمهای پر درد و قلمهای شجاع است! مبارزه برای عدالت اجتماعی را هیچ جوری نمیشود کشت. مبارزه برای آزادی را هیچ احدی نمیتواند اعدام کند، از بین ببرد. بر عکس است. این عدالت خواهی همینطور دست بدست میشود. یکی را میکشند، هزار تا جوانه سبز میشود. تو به عنوان مبارز و فعال جنبش ضد اعدام به عنوان برادری حقیقتن برادر، در مقابل این نظام شکل گرفتی، آبدیده شدی و مردم تشنه عدالت و آزادی از این پس، بیشتر از قبل از زبان تو حرفشان را خواهند زد. تمام بازماندگان اعدامیان ایران از خود اعدام شدگان صدایشان بلند تر شده است.
امجد گیان! تمام تلاشهایت نتیجه بخش بود. تمام فریادهایت اثر داد. تمام رنجهایت شد خمیرمایه یک جنبش وسیع ضد اعدام در ایران! این حکومت دزدکی کنار زندانها میکشد، اما جرئت ندارد از روبرو با مردم مواجه شود. این تلاش ارزشمند است. بدون این تلاش، با این درجه نفرتی که در سینه مردم ایران تلنبار شده است، حکومت علی خامنه ایی ابایی نداشت حمامهای خون و اردوگاههای آشویتس راه بیندازد. نمیتواند. دستش نمیرسد. یکی یکی اسیر گرفته، پشت دیوار یواشکی میکشند و فرار میکنند. از ترسشان. از استیصالشان. قشنگ میدانند چند میلیون جوان این مملکت درست مثل رامین مخالف سرسخت این نظامند. افرادی مثل تو، مبارزان و همسنگرانی چون تو باعث شدند یک جنبش، یک زنجیره قوی، یک نت وورکی به وسعت این مملکت علیه اعدام وجود داشته باشد. جرئت تکرار هلاکاست شصت را نداشته باشند. این سرمایه کمپ آزادیخواهی و مساوات طلبی در کل این مملکت است!
مطمئنم ساکت نمی نشینی. همانطور که شعله پاکروان ساکت نیست. همانطور که مادر ستار بهشتی ساکت نیست، همانطور که مادر امیر ارشد تاجمیر ساکت نیست، همانگونه که بانو صابری و بهاره منشی عزیزم ساکت نیستند.
اعدام رامین، زانیار و لقمان، قتل عمد دولتی است. بایست جوابگو باشند. مبارزه ادامه دارد. تو برای همیشه دیگر برادری. بیشتر برداری. اگر پدر بشوی، باز هم برادری، اگر همسر باشی، باز هم برادری……..چون این مملکت برادری چون تو نیاز دارد! جنبش ضد اعدام برادر کم داشت.
غمت را در آغوش میگیرم کاکه گیان. رفیق خشمت هستم علیه اعدام و علیه این حکومت جنایتکار. زحمات ما و مردم ایران بزودی نتیجه میدهد. بزودی زود سران این حکومت را در دادگاههای علنی محاکمه میکنیم. ما مجازات اعدام و حبس ابد نداریم. ما میخواهیم از طریق محاکمه این جانیان، مردم دنیا داستان مقاومت چهل ساله مردم ایران را از زبان بازماندگانشان بشنود. امروز گریه نمیکنیم. بگذار که در فردای پیروزی, بشریت متمدن به داستان مقاومت خونین ما بگرید! امروز وقت اعتراض است. دستانت را میفشارم.
مرگ بر جمهوی اسلامی!
بژی آزادی
—