بحران آب در ایران: فروپاشی منابع و پیامدهای اجتماعی–اقتصادی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

رحیم کاظمی سرشت

چکیده

ایران با یک بحران آب جدی مواجه است که ناشی از خشکسالی، سوءمدیریت منابع، سدسازی بی‌رویه و استخراج بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی است. این بحران نه تنها اکوسیستم‌ها را تهدید می‌کند، بلکه پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و قومی گسترده‌ای به همراه دارد. این مقاله با استفاده از گزارش‌های Caspian Report، منابع بین‌المللی و مقالات علمی، وضعیت فعلی منابع آب ایران و اثرات آن را بررسی می‌کند.

مقدمه

ملت‌ها می‌توانند از دل جنگ‌ها و تحریم‌ها جان سالم به در ببرند،

اما از رودخانه‌های خشک نه.

در سراسر ایران، دریاچه‌ها در حال ناپدید شدن هستند، آبخوان‌ها خشک می‌شوند، و رودخانه‌ها به فاضلاب بدل می‌گردند. به بیان ساده، کشور دارد از آب خالی می‌شود.

هیچ‌کجا این فروپاشی نمادین‌تر و تراژیک‌تر از اصفهان نیست.

شهری که زمانی مرکز یک فرهنگ شکوفا بود و به معماری، بازرگانی و هنرهای ظریف خود شهره بود، اکنون با مرگی آهسته دست و پنجه نرم می‌کند.

زاینده‌رود، که معنای لغوی آن «رود زندگی‌بخش» است، اکنون عملاً بی‌جان است. گاهی جریان آب آن برای ماه‌ها تقریباً به صفر می‌رسد. آبی که باید به رودخانه و شهر برسد، مرتباً به سمت پروژه‌های صنعتی و کشاورزیِ متصل به مراکز قدرت و سیاست منحرف می‌شود.

برای نمونه، کارخانه فولاد مبارکه به تنهایی سالانه حدود ۲۱۰ میلیون متر مکعب آب مصرف می‌کند. این مقدار تقریباً معادل ۴۰ درصد کل مصرف آب سه استان اصفهان، یزد و کرمان است.

این اقدام بی‌پرواست، اما منحصر به فرد نیست. به جای تغییر مسیر، دولت برنامه‌های ناپایدار را دو برابر کرده، آن هم بدون هیچ نظارت زیست‌محیطی.

نتیجه آشکار است: تالاب‌ها خشکیده‌اند، زمین‌های کشاورزی فروریخته‌اند، خودِ زمین در حال نشست است، و بیکاری رو به گسترش است.

اگر این روند مهار نشود، بحران بیش از همه بر جمعیت جنوب و مرکز ایران اثر خواهد گذاشت؛ جایی که کمبود آب در بدترین وضعیت خود است.

تا سال ۲۰۵۰، ممکن است میلیون‌ها نفر مجبور شوند به سمت شمال مهاجرت کنند تا آب بیابند ـ و این جابه‌جایی شکاف‌های قومی کشور را عمیق‌تر خواهد کرد.

تحلیل بحران آب

به هر معیاری که بسنجیم، بحران آب ایران مصنوعی است: نتیجه مصرف بی‌رویه و سوءمدیریت همان نهادهایی است که ادعا می‌کنند از کشور محافظت می‌کنند.

اما طبیعت را نمی‌توان فریب داد. هر رود و هر دریاچه دفتر حساب خودش را دارد.

ایران کشوری خشک است که در رتبه چهارم جهانی در زمینه کم‌آبی شدید قرار دارد.

طبق گزارش مؤسسه جهانی منابع (World Resources Institute)، ایران در آستانه چیزی است که آن را روز صفر می‌نامند؛ نقطه‌ای که ذخایر آب کشور به‌طور کامل به پایان می‌رسد.

این تهدید قریب‌الوقوع تنها نتیجه سوءمدیریت نیست، بلکه ناشی از فلسفه‌ای معیوب در حکمرانی است.

با وجود اینکه قوانین لازم برای مدیریت آب وجود دارد، سیاستمداران ایرانی ــ چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا ــ آب را نه به‌عنوان یک منبع استراتژیک، بلکه چیزی ارزان و پایان‌ناپذیر تلقی کرده‌اند.

این نگاه کوتاه‌بینانه و از بالا به پایین، توان نهادهای کشور برای اجرای راه‌حل‌های پایدار را نابود کرده است.

در واقع، در ایران واژه‌ای وجود دارد: مافیای آب.

این اصطلاح به شبکه‌ای قدرتمند از وزیران، مدیران عامل شرکت‌های بزرگ و لابی‌گران سپاه پاسداران اشاره دارد که قوانین و مقررات را برای پر کردن جیب خود دستکاری می‌کنند.

در قلب این شبکه، شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران (IWPC) قرار دارد. این شرکت دولتی مسئول ساخت سدها و انتقال‌های بین‌حوضه‌ای است. از دهه ۱۹۹۰، مدیران این شرکت به بازیگران کلیدی در «مافیای آب» بدل شده‌اند.

آن‌ها پشت برنامه‌هایی هستند که اکوسیستم‌های ایران را تا مرز نابودی پیش برده است.

اما در اطراف این هسته سخت، حلقه‌ای گسترده‌تر از کارشناسان، مهندسان، دانشگاهیان و بوروکرات‌ها قرار دارند؛ کسانی که از پروژه‌های عظیم بدون نظارت زیست‌محیطی به‌طور سیاسی، حرفه‌ای و مالی سود می‌برند.

بنابراین واقعیت این است که «مافیای آب» به‌طور عمیق در بدنه خدمات دولتی ایران ریشه دوانده است.

ویژگی بارز برنامه‌های مافیای آب، دیوانگی در سدسازی بوده است.

در سال ۲۰۱۲، ایران ۳۱۶ سد داشت. تنها شش سال بعد، در ۲۰۱۸، این رقم به ۶۴۷ سد رسید. یک سال بعد، مقامات اعلام کردند که برنامه ساخت بیش از ۱۰۰ سد جدید را دارند؛ بسیاری از این سدها حتی بدون ارزیابی‌های زیست‌محیطی.

پیامدها فاجعه‌بار بوده است:

سد لتیان، یکی از منابع اصلی آب آشامیدنی تهران با ظرفیت ۹۵ میلیون متر مکعب، امروز تنها حدود ۹ میلیون متر مکعب آب در خود دارد.

دیگر سدهای بزرگ، از جمله در میناب، زاینده‌رود و ساوه نیز به سطوح بحرانی سقوط کرده‌اند.

سدسازی‌های سیاسی و سودمحور، انحراف مسیر رودخانه‌ها و گسترش بی‌ضابطه کشاورزی، اکوسیستم‌های ایران را ویران کرده، کمبودهای مزمن آب ایجاد کرده و میلیون‌ها نفر را آواره ساخته است.

مصرف کشاورزی و سیاست خودکفایی غذایی

در این شرایط، کشاورزان ناامید به استخراج بی‌رویه آب‌های زیرزمینی روی آورده‌اند، اغلب به شکل غیرقانونی. این سفره‌های آب زیرزمینی، منابعی هستند که پر شدن‌شان صدها یا حتی هزاران سال زمان می‌برد، اما اکنون با سرعتی تخلیه می‌شوند که زمین توان تحملش را ندارد.

ایران امروز حدود ۶۶۰ هزار چاه قانونی و ۳۶۰ هزار چاه غیرقانونی دارد که همگی ذخایر آب زیرزمینی را می‌مکند.

این ذخایر زمانی حدود ۵۰۰ میلیارد متر مکعب بودند، اما تاکنون تا ۷۰ درصدشان تخلیه شده است.

هر سال بارندگی و نفوذ آب، حداکثر حدود ۴۵ میلیارد متر مکعب به این منابع می‌افزاید، اما ایران تقریباً سه برابر این مقدار را هر سال استخراج می‌کند.

بدتر از همه اینکه ایران اکنون در پنجمین سال پیاپی خشکسالی قرار دارد، و حتی همین مقدار تجدید اندک هم دیگر تضمین‌شده نیست.

کشاورزی به‌تنهایی حدود ۹۰٪ از مصرف آب ایران را به خود اختصاص می‌دهد، عمدتاً به این دلیل که روش‌های سنتی، مقادیر عظیمی آب را هدر می‌دهند.

برای نمونه، در نزدیکی دریاچه ارومیه، شرکت‌های مورد تأیید شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران (IWPC)، به‌ویژه آن‌هایی که با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرتبط هستند، زمین‌هایی را برای کشاورزی پرمصرف تصرف کرده‌اند. یکی از این محصولات، هندوانه است.

تولید تنها یک کیلوگرم هندوانه به حدود ۱۵۰ لیتر آب نیاز دارد. با این حال، این محصول در بازار ایران بسیار ارزان فروخته می‌شود آن‌قدر ارزان که عملاً ایران دارد آب خود را تقریباً رایگان می‌بخشد.

به بیان دیگر، کشاورزی ایران آب را به ارزان‌ترین شکل ممکن صادر می‌کند، آن هم در شرایطی که این کشور یکی از خشک‌ترین کشورهای جهان است. چنین سیاست‌هایی تنها جیب مالکان دوردست زمین‌ها را پر می‌کند و در عوض، جوامع محلی را نابود می‌سازد.

در همین حال، دریاچه ارومیه بیش از ۹۰٪ حجم خود را از دست داده و اکنون در آستانه یک فروپاشی اکولوژیک کامل قرار دارد.

با وجود چنین شرایطی، به جای کاهش فشار بر منابع آبی، تهران سیاست «خودکفایی غذایی» را دوچندان کرده است. تحریم‌های غرب و درگیری‌های جهانی – مانند جنگ اوکراین – این سیاست را تقویت کرده‌اند، زیرا امنیت غذایی به یک اولویت استراتژیک بدل شده است.

اما با این برنامه‌های بی‌ملاحظه و پرهزینه، ایران در واقع همان منبعی را تباه می‌کند که کمترین توان برای از دست دادنش را دارد: آب.

امروز بحران آب ایران تقریباً به تمام نقاط کشور سرایت کرده است حتی به استان‌هایی که روزگاری به سرسبزی معروف بودند، مانند گیلان و مازندران. اما شرایط در فلات مرکزی، شرق زاگرس و جنوب رشته‌کوه البرز به مراتب سخت‌تر است.

پروژه‌های انتقال آب و پیامدهای اجتماعی–قومیتی

برای جبران کمبود آب، دولت به مهندسی مجدد جغرافیا روی آورده است. پروژه‌های عظیم انتقال بین‌حوضه‌ای، آب را از یک حوضه به حوضه دیگر هدایت می‌کنند، به امید آنکه کمبودها را جبران کنند.

از جمله مهم‌ترین این برنامه‌ها، پروژه‌های انتقال و شیرین‌سازی آب دریا است. دولت پنج خط لوله بزرگ طراحی کرده تا آب شیرین‌شده از خلیج فارس و دریای عمان را به استان‌های مختلف کشور منتقل کند.

خط لوله اول به طول ۸۲۶ کیلومتر، سالانه حدود ۱۸۰ میلیون متر مکعب آب به کرمان و یزد منتقل می‌کند و معادن بزرگ مس و آهن را تأمین می‌نماید.

خط لوله دوم که موازی اولی ساخته می‌شود، قرار است سالانه ۲۰۰ میلیون متر مکعب دیگر منتقل کند.

خط لوله سوم تقریباً تکمیل شده و آب را به اصفهان می‌رساند، عمدتاً برای مصارف صنعتی.

خط لوله چهارم هنوز در حال ساخت است و قرار است آب را به سیستان‌وبلوچستان و استان‌های خراسان منتقل کند.

خط لوله پنجم در مراحل ابتدایی قرار دارد و هدفش تأمین آب استان فارس است.

این پنج خط لوله در مجموع برای مناطق دچار کمبود آب، نوعی آرامش موقت فراهم می‌کنند آب صنایع و خانوارها را تأمین می‌نمایند. اما واقعیت این است که شیرین‌سازی بسیار پرهزینه و انرژی‌بر است؛ دو منبعی که تهران به‌سختی می‌تواند از عهده‌اش برآید.

بنابراین، این لوله‌ها در بهترین حالت، وقت می‌خرند، اما مشکلات اصلی را حل نمی‌کنند. حتی ممکن است نتیجه معکوس بدهند.

انتقال‌های بین‌حوضه‌ای قبلی نشان داده‌اند که این پروژه‌ها تنش‌های قومی و اجتماعی را تشدید می‌کنند و جوامع را علیه یکدیگر می‌شورانند.

پیامدها به‌ویژه در خوزستان و چهارمحال‌وبختیاری آشکار بوده است. در خوزستان، آب برای کشت نیشکر و کارخانه‌های فولاد منحرف شد. در چهارمحال‌وبختیاری، کشاورزان دیدند که رودخانه‌هایشان به سمت اصفهان و یزد منحرف گردید. هر دو استان شاهد اعتراضات مردمی بر سر همین مسائل بوده‌اند.

و بدتر اینکه، هر دو منطقه میزبان اقلیت‌های قومی هستند عرب‌ها و لرها در خوزستان، و لرها در چهارمحال‌وبختیاری. به همین دلیل، وقتی دولت آب را از مناطق اقلیت به سمت استان‌های عمدتاً فارس‌نشین منحرف می‌کند، به‌طور مستقیم بر بی‌اعتمادی میان جوامع چندقومیتی ایران دامن می‌زند.

بنابراین، کمبود آب می‌تواند به سرعت به یک نیروی تفرقه‌افکن قومی تبدیل شود و شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر کند.

در بلندمدت، کمبود آب در ایران می‌تواند به یک نیروی واگرا در جامعه تبدیل شود. همین حالا، برخی از گروه‌های قومی معتقدند که منابع آن‌ها به نفع دیگران غارت می‌شود.

برای نمونه، در میان لرها این احساس به وجود آمده است که اکثریت فارس، آب رودخانه‌های آن‌ها را به تاراج می‌برد. در خوزستان نیز، عرب‌ها دولت را متهم می‌کنند که تلاش دارد با محروم کردنشان از منابع آب، آنان را وادار به ترک سرزمین‌هایشان کند و به جای آن‌ها جمعیت لر را جایگزین سازد.

در غرب آذربایجان، جایی که هم ترک‌های آذری و هم کردها زندگی می‌کنند، فروپاشی دریاچه ارومیه به موضوعی تنش‌آفرین میان این گروه‌ها بدل شده است. در همین اواخر، در مارس ۲۰۲۵، هزاران آذری به خیابان‌ها آمدند تا علیه ورود مهاجران کرد به استان خود اعتراض کنند.

اگر بحران آب ایران کنترل نشود، چنین نارضایتی‌ها و تنش‌هایی افزایش خواهد یافت و به تدریج بافت اجتماعی کشور را از درون خواهد فرسود.

پیامدهای اجتماعی و مهاجرت

در سال‌های پیش‌رو، با خشک شدن زمین‌های کشاورزی و غیرقابل سکونت شدن روستاها، مردم ناگزیر خواهند شد از جنوب و مرکز ایران مهاجرت کنند و به سمت شمال کشور بروند تا شرایط زندگی بهتری بیابند.

کارشناسان ایرانی و حتی برخی مقامات رسمی هشدار می‌دهند که اگر بحران آب ادامه یابد، در دو دهه آینده، میلیون‌ها نفر ممکن است آواره شوند. این موج جابجایی، شکاف‌های قومی و منطقه‌ای را تشدید کرده و تنش‌های اجتماعی تازه‌ای به وجود خواهد آورد.

همه این‌ها نشان می‌دهد که خشکسالی تنها به معنای خشکیدن زمین و نابودی محصولات نیست؛ بلکه می‌تواند مرزهای اجتماعی و قومی را نیز از نو ترسیم کند و کشور را به سوی تفرقه و فروپاشی درونی سوق دهد.

نتیجه‌گیری

بحران آب ایران نتیجه ترکیبی از خشکسالی، مدیریت ناپایدار، سدسازی بی‌رویه و استخراج بی‌رویه از منابع زیرزمینی است. پیامدهای این بحران تنها زیست‌محیطی نیست؛ بلکه اقتصادی، اجتماعی و قومی نیز هست.

برای جلوگیری از فروپاشی منابع و انسجام ملی، نیازمند اقدامات فوری، پایدار و علمی هستیم که شامل مدیریت بهینه منابع، کاهش مصرف پرآب در کشاورزی، نظارت دقیق بر پروژه‌های انتقال آب و حفاظت از تالاب‌ها و رودخانه‌ها می‌شود.

منابع و مآخذ

1.Caspian Report. Iran Water Crisis: Rivers Drying and Social Impacts.” YouTube, منتشر شده توسط Shirvan Neftchi.

2.World Resources Institute. Iran Water Scarcity Overview.” https://www.wri.org

3.ResearchGate. Irans Impending Water Crisis” – مقاله داوود میشل.

4.The Guardian. Sinkholes and Groundwater Depletion in Iran.” Mahmoud Haghighi & Mehdi Motagh.

5.CaspianPost.com. مصاحبه با Shina Ansari، رئیس سازمان محیط زیست ایران.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.