امین بیات
مطلب زیرین که از نطرتان میگذرد در آذرماه سال یکهزار و سیصد و شصت و هشت یعنی سی و سه سال پیش توسط من امین بیات انتشار یافته در نشریه شماره سه جنبش کارگری ارگان “سازمان مبارزه برای ایجاد جنبش مستقل کارگری ” دوره دوم ، چاپ شد. در اینجا بدون هیچگونه تغییری مجددا انتشار می یابد.
جمهوری خواهان و سلطنت طلبان
اینک نزدیک به یازده سال است که رژیم وابسته به امپریالیسم پهلوی سرنگون شده و خانواده پهلوی سمبل خباثت و جنایت پس از سالها آوارگی سیاسی ، اینک بار دیگر تدارک تشکیلاتی و با ندای دروغین آزادی خواهی در گوشه و کنار جهان به جمع آوری نوکران دربار گذشته مشغول شده اند.
و اینک یازده سال است که رژیم ارتحاعی جمهوری اسلامی رهبری سیاسی میهن ما را بدست گرفته و با گامهای هزار فرسنگی خود خلقهای میهن ما را به قهقراء تاریخ سوق داده است، و در طی این سالها جز جنگ و فقر وبد بختی و آوارگی، دربدری،گرسنگی بی خانمانی، بی نانی،اعدام و شکنجه و ورشکستگی اقتصادی چیزدیگری برای زحمتکشان ، حاشیه نشینان شهرها و پا برهنگان ده نشین و سایر اقشار جامعه، نیاوردند.
از آنجا که در مقابل رژیم جمهوری اسلامی بی فرهنگ و متکی به خرده بورژوازی سنتی، و بورژوازی انحصاری عقب مانده و اخته شده، که تنها چشم بگذشته تاریخ دارد و سعی در بوجود آوردن روابطی که میهن ما با “انقلاب مشروطه ” خودرا ازآن روابط عقب مانده آسیائی تا اندازه ای رهائی بخشیده است، اقشار و طبقات گوناگون بمبارزه بر خااسته اند.
اپوزیسیونی که امروز در مقابل این رژیم وجود دارد، در حقیقت بیان مبارزه آن اقشار و طبقات میهن ما میباشد که منافع بلا واسطه شان نمیتواند در چهار چوب محدود روابط عقب مانده و آسیائی خرده بورژوازی سنتی ایران تحقق یابد. و در یکطرف این اپوزیسیون اقشار بورژوازی ایران قرار دارند که منافع قشریشان با منافع خرده بورژوازی سنتی همگون نبوده و میخواهند آنچنان روابطی از سرمایه داری را بر میهن ما مستقر سازند که رابطه مطلوب با درجه انکشاف سرمایه شان قرار داشته باشد.
وهمچنین دریکطرف دیگراین اپوزیسیون طبقاتی (چپ) قراردارند که تامین منافع بلا واسطه خویش را تنها و تنها از طریق نفی کامل مناسبات سرمایه داری میتوانند تحقق بخشند.
اما امروز در برابر رژیم جمهوری اسلامی بر خلاف اوایل انقلاب در سال 57 اپوزیسیون موجود دارای محتوای دیگریست، هر دو بخش اپوزیسیون چه بخش طرفداران سرمایه داری وابسته (بختیار- رضا پهلوی- نزیه- مدنی و…)و چه بخشهای مختلف چپ، از وابسته ی روسی وحقوق بگیر(حزب خائن توده،فدائیان اکثریت،حزب دمکراتیک مردم ایران، و…) و حزب کمونیست ایران کومله- بخشهای مختلف چریکهای فدائی خلق ، سازمان مجاهدین خلق ایران، و سازمانهای مستقل چپ، همگی خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران، باستثنای بخش کوچک میانه که موضع روشنی ندارد،میباشند.
در گذشته برای سرنگون کردن رژیم محمد رضا شاه پهلوی و اعوان و انصارش کلیه لایه های اپوزیسیون رژیم شاه ، از خرده بورژوازی سنتی گرفته تا بورژوازی لیبرال ، و جریانات ارتجاعی مذهبی ، عشایر، کمونیستها، و غیره در کنارهم متحدا شاه ودرباریان واعوان وانصارش رادرمدت بسیار کوتاهی درانقلاب 57 ازایران بیرون راندند، بخش ارتجاعی مذهبی سکان حکومت را بدست گرفت و در مدت کوتاهی بقیه رانیز از ایران بیرون کرد و یا عده ای را درایران خانه نشین نمود. مقایسه اپوزیسیون گذشته با حال در این است که جای مذهبیون ارتجاعی و خمینیسم با شاه الهی ها عوض شده است، امروز در کنار سایر اقشار جامعه در صفوف اپوزیسیون طرفداران رنگ با رنگ سلطنت مشروطه سرنگون شده بدست همین اپوزیسیون قرار دارند. بر خلاف اپوزیسیون گذشته از گذشته ای با بار مترقی حد اقل بخش زیادی از آن برخوردار نمیباشند و به جرات میتوان ادعا کرد و ثابت نمود که کلیه لایه های سرمایه داری ایران که در تضاد منافع با رژیم جمهوری اسلامی قرار دارند، بخشهای ارتجاعی اپوزیسیون کنونی میهن ما را تشکیل داده اند.
1_ بختیار نخست وزیر شاه و دارودسته اش.2 _جمهوریخواهان ملی ایران. 3_ رضا پهلوی ، سلطنت طلبان (درباریان،ژنرالهای دست نشانده آمریکائی،کارمندان و شکنجه گران و دست اندرکاران سازمان امنیت شاه، وزیران و …)
اینک بمثابه اپوزیسیون ارتجاعی دربرابر رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی قراردارند وشعار سرنگونی رژیم اسلامی تهران را بر ردای خود نوشته اند، نمایندگان سرمایه داری انحصاری وابسته به امپریالیسم و بخشی از بورژوازی لیبرال که اصولا تامین منافع خویش را ازطریق همسوئی سیاسی با بورژوازی انحصاری وابسته سرمایه داری جهانی تشخیص داده اند، میباشند.
سئوال ما از بخشی از ” جمهوریخواهان ملی ایران” و بخشی از هواداران بختیار که “میگویند” سلطنت طلب نیستند ، اینست ؟ که مگر فراموش کرده اند که رژیم گذشته سلطنتی بنا بر خصلت طبقاتی و ارتجاعیش هر گز نه میخواست و نه میتوانست کوچکترین قدمی به نفع زحمتکشان و بخش تهیدست جامعه بردارد؟ فراموش شده است که رژیم منفور و معدوم شاه برای حفظ حاکمیت خون و خیانتش و خواست از منافع سرمایه داری جهانی بدلیل انفرادش میبایست به پلیس ، ارتش، سازمان امنیت، متکی باشد، و با شدید ترین وجه ممکنه بکار گیری ابزار سرکوب جهنمی خود تلاش کند هر حرکت سازنده ای را در ایران در نطفه خفه نماید. تداوم روز افزون ترور و اختناق از یکسو، بحران اقتصادی اجتماعی از جانب دیگر، جامعه ایران را بسوی انفجار سوق داد، و هر روز مبارزات توده های مردم شکل بیشتری بخود گرفت. همه فراموش کرده اند که در چنین شرایطی، احساس امکان گرفتن قدرت سیاسی به “رهبران” آن موقع ” جبهه ملی” و “نهضت آزادی” دست داد.یکباره بیاد توده های مردم افتادند وبا تبلیغ شعار” آزادیخواهی” بدفاع ازقانون اساسی به تبلیغ شعار کهنه “شاه باید سلطنت کند نه حکومت” سعی کردند مبارزات مردم رابه کجراه بکشانند وسلطنت راحراست نمایند،پس ازآنکه موفق نشدند جلوی سرنگونی را بگیرند، وارد مذاکره با عوامل امپریالیسم شده و تلاش کردند تا انتقال قدرت را با حفظ کلیه ارکان سرکوبش به رژیم خمینی فراهم آورند.
یکباردیگردرهمین رژیم آقای بازرگان برای نجات سرمایه درایران حکومت موقت تشکیل داد، وازهمان بدو گرفتن قدرت زیرکانه مخالفین سرمایه را هدف قرار داده و نابود کردند و سایه شوم ترور و سانسور را خیلی سریع به اقصی نقاط شهرهای ایران افکندند،و نیروهای مترقی و انقلابی را تحت عنوان “ضد انقلاب” مورد ضرب و شتم قرار دادند، در همان شرایط سرمایه داران را به همکاری و سرمایه گذاری واستثمار مجدد ، دعوت کردند و به مقام وزارت و مقام مشاور نیز رساندند مانند ” فردوست” کنترل کننده دائمی ساواک، سازمان جهنمی امتیت شاه با تغییر نام به (ساواما) با جا بجا شدن قسمتی از پرسنل جدید “مکتبی” باز سازی کردند تا نوبت به بر کناری خود این جنابان خادمین سرمایه داری مانند بختیار- نزیه –مدنی رسید، و میدان جولان یافتند، و ندای “آزادیخواهی” از هر گوشه بر آورده و تحت عنوان مبارزه با حاکمیت ولایت فقیه خمینی به دفاع از “آزادیهای دمکراتیک” پرداخته تا بدینوسیله کسب وجهه و آبرو نمایند و به لجن پراکنی توسط ارگانها، و روزنامه های خود علیه اپوزیسیون مترقی و انقلابی و برای دستبرد به آرمانهای انقلاب بهرعملی دست زدند و تحت حمایت سرمایه داری برای کسب قدرت در ایران تلاش میکنند تا تحت عنوان سرنگونی خود را “منجی” مردم معرفی میکنند.
مبارزات خلقهای زحمتکش وتحت ستم ایران درسالهای 56-57 شرایط سود آوری سرمایه را جدا دچار اختلال کرده بود. رژیم منفور پهلوی با تمام سرکوبهایش و چهرهای لیبرالی بعدی که بخود گرفت نمی توانست این مبارزات را مهار و از رشد اعتلای انقلابی جلو گیری کرده و بر بحران انقلابی فائق آید بدین ترتیب شرایط سود آوری سرمایه مجددا به حالت عادی بر گردانده شد.
امپریالیسم بناچار درپی بهترین آلترناتیو جهت جایگزین کردن رژیم وابسته وبورژوازی پهلوی بودند که از یکطرف بتوانند مبارزات توده های ستمکش را مهار نموده واز طرف دیگربه سرعت نظم سرمایه داری و شرایط سود آوری سرمایه را دو باره به حالت قبل از انقلاب باز گرداندند. این آلترناتیو از لحاظ ایدئولوژیک اسلام و از نظر سیاسی جمهوری اسلامی بود.
گر چه مذهب اسلام دارای سابقه طولانی 1400 ساله در ایران است ولی مبارزات خود بخودی توده ها در سالهای 56 و در ابتدای خود رنگ و لعاب اسلامی نداشت و خواستار بر قراری یک دولت اسلامی نبود. از این جهت این آلترناتیو و راه حل امپریالیستی میبایست بطور همه جانبه در سطوح ملی وبین المللی از طرف سرمایه داری جهانی تبلیغ شود،تا بتواند با بر قراری هژمونی ایدئولوژیک خود نقش ضد انقلابی خود را عینا اجراء نماید. مطبوعات و رادیو های امپریالیستی بکار افتادند، ژورنالیستها ی بورژوا، وظایف ضد مردمی جدید بعهده گرفتند و در سطوح مختلف و به اشکال گوناگون به تبلیغ برای اسلام بعنوان “ایدئولوژی رهائیبخش” خلقها و به چهره سازی “ضد امپریالیستی” و “ضد سلطنتی” برای خمینی و اعوانش پرداختند.
همان زمان عده ای تحت نام “حزب توده” و امروز” بنام حزب دمکراتیک مردم ایران” نیز بعنوان عامل شوروی وارد میدان شدند و به ایفای نقش ضد انقلابی خود در دفاع از منافع سرمایه و در جلو گیری از گسترش جنبش انقلابی پرداختند. خط امام را کشف وآنرا “انقلابی، ضد امپریالیستی” و “دمکراتیک” ارزیابی نموده و خود در این رهگذر از هیچ خیانت و جنایتی کوتاهی ننمودند.
ازآنجا که درایران فساد مالی در سراسرکشور رواج یافته بود ، وحکام آخوند و ماموران مالیاتی بصورت پاسداران ازهیچ ظلمی برای غارت مردم وانباشتن کیسه های خود دریغ نمیکنند، مسلم است که هر”ایرانی” با دیدن و شنیدن این وضع خود را گناهکار میداند و خویشتن را ملامت میکند و میخواهد از هر گوشه ای برخیزد برای نجات ایران کاری انجام دهد. و حتی عده ی زیادی حاضرند در این قمار جان خود را نیز در معرض بازی بگذارند. زیرا همه دریاقته اند که دیگر، شرف،جان ایرانی ارزش و احترامی ندارد.
در باره قطعنامه پارلمان اروپا و اعتراض به آن ،
در مورد اینکه نمایندگان کشورهای اروپائی در پارلمان اروپا اجازه ندارند دررابطه با دخالت در امور داخلی کشوری دخالت نمایند،امریست که به آن میبایست اعتراض نمود، ودردفاع از”حاکمیت مردم ایران” درمقابل دخالت کشورهای بیگانه ایستاد،شکی نیست و تا آنجا که امکا نات وجود دارد هر فرد و یا هر سازمانی در مقابل تصمیم غلط نمایندگان پارلمان اروپا باید به تبلیغات و افشاگری پرداخته و همچنین بطور موازی مبارزه با عملکرد وحشیانه و غیر انسانی رژیم جمهوری اسلامی ایران را در رابطه با پایمال کردن حقوق اولیه انسانیشان ، ادامه داد.
در تعاقب تصمیم رای نمایندگان پارلمان اروپا، در پارلمان ایتالیا و همچنین در آمریکا تصمیماتی مشابه علیه رژیم جمهوری اسلامی و به نفع “شورای ملی مقاومت” گرفته شده است.
پس ازاعلان موضع پارلمان اروپا از جانب اپوزیسیون ایران در رابطه با حکومت جمهوری اسلامی ایران و جانشین آن دو اعلامیه یا دو متن اعتراضی علیه تصمیم نمایندگان پارلمان اروپا بافکار عمومی مطالبی عرضه نمودند که در زیر اعلامیه اول تعدادقابل توجه ای از اعضاء سازمان” جمهوریخواهان ملی ایران” و تعدادی از اعضاء سر شناس “نهضت مقاومت ملی ایران” (سلطنت طلبان) امضاء کرده بودند، پس از اینکه این دو اعلامیه انتشار خارجی یافتند، اطلاعیه ای بامضاء 11 نفر دیگر که در واقع اعتراض به تصمیم پارلمان اروپا و دو اعلامیه 1و2 میباشد، اما این دوستان که زیر اعلامیه را امضاء نموده اند اگر ریگی در کفششان نیست و خود به سفر رفته و بدون نتیجه باز نگردیده بودند.البته ما در شماره دوم نشریه جنبش کارگری درتبعید در تیر ماه 68 اشاره ای به مطالب بالا در رابطه با پارلمان اروپا دادیم ونیز درآنجا تذکردادیم وماهیت بعضی از امضاء کنندگان اعلامیه های مزبور را روشن نمودیم، از آنجا که اعلامیه های دیگر در تعاقب شماره او2 انتشار یافته اند تذکر کوتاهی ضروری دانستیم.
تشتت و پراکندگی طی ده سال گذشته در میان نیروهای اپوزیسیون ایران نشان داده است که در چگونگی بر خورد به حوادث و تعیین سرنوشت و روند جریانات سیاسی و جدائی های بیشتر بعلت عدم همکاری و خود مرکز بینی، مطلق گرائی، دامن زده شده است.
همه میگویند که تنها حرکت ممکن که برای بیرون آوردن اپوزیسیون از این انزوای سیاسی و بی عملی پایان دادن به پراکندگی موجود و ایجاد یک “ائتلاف جبهه ای” در مقابل رژیم جمهوری اسلامی میباشد.
اگر با یک بصیرت سیاسی به این پیشنهاد “ائتلاف جبهه ای” توجه کنیم در میابیم که در یکطرف اپوزیسیون،سلطنت وطرفداران آن ودرطرف دیگر بخشهای مختلف ازجمله “جمهوریخواهان” و کمونیستها و دمکراتها و سوسیالیستها و… با نظرات و عقاید و برداشتهای مختلف سیاسی صف بندی درهمی وجود دارد. برای تعیین نظام سیاسی آینده دو راه بیشتر وجود ندارد یکی رفراندم و دیگری مجلس موسسان. برای رسیدن به این مقصود ابتدا دارندگان نظریات مختلف باید رژیم را ازسر راه خود بردارند و بعد امکان تبلیغ نظر در مقابل رای مردم است که میتوان شکل حاکمیت را تعیین نمود.
1-از آنجا که مردم ایران استخوانشان زیر بار تحقیر دیکتاتوری شاه خرد شده بود، یکبار پس از سرنگونی با رای خود به نظام استبداد گذشته (نه) گفتند ،باید پایبند باشند وبه اقلیت بسیارکوچک سلطنت طلب بنام آزادی ودمکراسی حق تشکیل حزب و تبلیغ نظرات بدهند!؟
اما کسانیکه امروز سلطنت را اهرمی برای استقرار دمکراسی در ایران می شناسند راجع به کودتای 28 مرداد 32 چه میگویند؟
راجع به حزب رستاخیز وعواقب وخیم آن در سیاست ایران چه نظر دارند؟ اگر کسی به حزب رستاخیز نمی پیوست آیا نمیبایست کشور را بطریقی ترک می نمود ؟ چه موضعی دارید ؟ مرحوم شاه میگفت هر کس حزب رستاخیز را قبول ندارد پاسپورت بگیرد از ایران برود. آیا این چنین نهاد ارتجاعی که بدست توانای مردم سرنگون شده است بار دیگر بنام شهروند، حقوق بشر،آزادی، دمکراسی، انتخابات آزاد- به بهانه دروغین بر قراری دمکراسی در جزء خواسته های مردم قرار دار؟ ما میگوئیم ، نه.
سئوال دیگرما؟ آیا اگر”حزب توده” دو باره بوسیله عده ای ( از جمله امضاء کنندگان اطلاعیه ی شماره سه) تطهیر شود و به همان شیوه ی چهل سال وابستگی و نوکری و جیره خواری اتحاد جماهیر شوروی و ارتکاب به خیانت و همکاری با خمینی صفتهای دیگر، جاسوسی برای بیگانه و همچنین در عرصه میدان سیاست ایران به پراکندن تخم نفاق ودشمنی بپردازند،آیا میشود بنام دمکراسی وآزادی به این آقایان و خانمهای بسیار محترم اجازه تبلیغ جاسوسی و غیره داد؟
طرفداران سلطنت علاقه ندارند دررابطه با دیکتاتوری رضا شاه و محمد رضا وتکرار نسبتهائیکه به آنها داده میشود گوش شنوا داشته باشند، و از طرفی بیان میکنند چون هنوز رضا پهلوی رسما شاه نشده است ارتباط دادن گناه و تقصیرات پدر و جدش به او بی مورد است. در حالیکه طرفداران سلطنت علاقه دارند اما و دعوت مینمایند از کلیه نیروها “مبارزان ملی”راست و چپ به همبستگی، هم پیمانی، همکاری همسودی در خط و مشی مبارزاتی و میگویند که به جای مبارزه بایکدیگر و تهمت و افتراءزدن به خود و بر اعمال گذشتگان بر سر و کله هم کوبیدن لازم است با کنار گذاشتن این اختلافات تمام کوشش خود را در راه از پای در آوردن حکومت اسلامی در ایران بکار برند، در این راه دست همکاری و همیاری به سلطنت طلبان بدهند. و از کینه و بغض و غرض های گذشته منزه شده، بیک کلام همه در حزب رستاخیز جدید عضو شوند و در غیر اینصورت اینبار که نمیتوانند خوشبختانه بگویند از ایران بیرون بروید،اینبار حتما خواهند گفت از اروپا بیرون بروید زیرا اینجا متعلق بما میباشد واربابانمان.
یعنی اینکه بیائید مبارزه کنید، رژیم ملاها را سرنگون کنید وما را بقدرت و سلطنت باز گردانید، پسر محمد رضا شاه مرحوم را به تخت شاهی بنشانید تا آقایان داریوش همایون و قریشی و افرادی از قماش ایشان دو باره دستشان به چپاول و دزدی مقام وزارت و… باز شود.
بعضی ها که جدیدا دمکرات شده اند، بیان میکنند که شرایط اولیه فراهم شدن زمینه برای همکاری و همبستگی سیاسی گفت وگو وقرار دادن نظرات درمقابل هم میباشد و آنچنان که سلطنت طلبان میگویند آنها مرض مسری ندارند که در گفتگو دیگران به آن دچار شوند؟ باید گفت اتفاقا چرا افرادی شبیه آقای داریوش همایون ( تئوریسین سابق حزب رستاخیز و وزیر اطلاعات رژیم شاه) و احمد قریشی (رئیس دفتر شاه زاده رضا پهلوی) به مرض جذام شاه پرستی-نوکری آمریکا-افتخار عضویت در خدمت سیا – علاقه شدید به مقام وکالت و ورزارت و سرپرستی وزارت اطلاعات و چپاول و… است که او را سلطنت طلب معمولی که نه سر پیاز است و نه ته آن و فقط بوی آنرا میدهد فرق کامل دارد، با داریوش همایون هم زبان شدن باید ریگ درکفش داشت، یک آدم و یاسازمان سالم با چنین افرادی قول و قرار معمولی سیاسی نمی گذارد.
طرفداران مشروطه سلطنتی اگر خیلی زرنگ هستند اول تمام مشروطه خواهان را بگرد شاه چوان جمع کنند و دست از اختلاف درون گروهی خود که هنوز ادامه دارد بردارند، بعد هوای تسخیر”جمهوریخواهان ملی”و چپ و دمکرات و غیره را در سر بپرورانند.
از بعضی ها شنیده ویا خوانده میشود که بسیاری از مشکلات و موانع سد راه همسوئی و همکاری، تنهادر چارچوب گفتگو و بر خوردهای”انسانی” و تاثیر گذاری بر یکدیگر قابل حل هستند و نه دوری و پراکندگی و قهر و ستیز با یکدیگر.
البته هیچ انسان عاقلی منکر درستی این جملات و این کلمات نمیتواند باشد، ولی حرف ما براین است که نباید با رهبران حزب رستاخیز شاه ساخته، دیکتاتور،جنایتکار،نوکران آمریکا و سرمایه، دزدان ثروت مردم و…همکاری- هم زیستی-هم پیمانی داشته باشیم.ولی با دگر اندیش سیاسی هم زیستی البته که آری.
از آنجا که درباریان در دفاع از سلطنت مشروطه به جمهوری خواهان و یا دگر اندیشان دیگر ایراد میگیرند که آنها یعنی نیروهائیکه سلطنت را سرنگون کردند،به بهانه دفاع از مقام والای دمکراسی بود که در کنار مردم ایران و با همت مردم البته (گوادالوپ)و البته با خمینی و دست یارانش به موازات هم به بر اندازی رژیم منحوس سلطنت و فروپاشی آن دستگاه عریض و طویل دربار متهم میشوند و در مقابل بعضی جمهوریخواهان نیز بر این باورند که درباریان و سلطنت طلبان و ابوابجمعی رژیم گذشته به دمکراسی و آزادی اعتقادی نداشتند و بدین منظور بدفاع از رژیم استبدادی سلطنتی نمی پردازند و از جمهوری سخن فراوانتر میگویند.
اتحاد عمل یا دادن امضاء مشترک افراد رهبری سازمانهای مختلف از “جمهوری خواهان” گرفته تا “فدائیان اکثریت” ، “حزب دمکراتیک مردم ایران”،”حزب دمکرات کردستان ایران “یعنی از همین افراد و سازمانها، بخصوص “جمهوری خواهان”روی کاغذ ی دیگر با محتوای همگون با سلطنت طلبان چون داریوش همایون، که تا همین دیروز به شهادت مطالب منتشره از طرف سازمانهائی که این افراد جزء رهبری آن بوده اند و هستند و نظراتی متضاد با هم دارند ، چه نتیجه ای و چه نفعی بحال مردم ایران دارد؟
اگرامضاء کنندگان دومطلب فوق الذکراز”چپ”،” جمهوریخواه”و سلطنت طلب و “دمکرات” معتی”تفاهم ملی”،” آشتی ملی” را با خود یدک میکشند،چرا این سلطنت طلبان مستبد دیروز با “چپ” طرفدارروسیه شوروی وجاسوس چهل ساله اگر سر تفاهم و آشتی دارند کنگره ای فرا نمیخوانند تا در آن کنگره رضا پهلوی را بعنوان شاه انتخاب کنند،البته بیست میلیارد ثروت مردم که دراختیار این شاهزاده میباشد میتواند با شل کردن سر کیسه،اعتراض توده ای دیروز راخفه کند چون توده ای عادت کرده به ماهانه ای که از شوروی(ک،گ،ب) میگرفتند امروز اگربه اینها نمیدهند، آقایان دنبال راه فرج و کسب دریافت حقوق میباشند. مسئله مردم ، آزادی و دمکراسی و…برای این جماعت بازی سیاسی است و بس.
آیا بر داشت سیاسی در مورد حاکمیت مردم ایران” سلطنت با بر داشت بقایای “حزب توده” و “اکثریت” و ” حزب دمکرات کردستان” و “جمهوریخواهان ” یکی میباشد؟
در نامه ای که “جمهوری خواهان” با سلطنت طلبان امضاء کرده اند،از “حاکمیت مردم ایران” حرفی بمیان است ولی در نامه ای که مشترکا باز “جمهوریخواهان” با اکثریت” و “حزب دمکرات مردم ایران” و “حزب دمکرات کردستان ایران” انتشار داده اند به این مسئله اشاره نمیکنند و آگاهانه از آن صرفنظر مینمایند.
پس از اینکه این دواعلامیه آفتابی شدند، اطلاعیه ای با امضاء 11 نفر بعنوان مخالف با عملکرد آنها نیز بطور نیم بند و خجالتی انتشار یافت که از متن اعلامیه چنین فهمیده میشود که دررابطه با اعلان موضع اعضاء پارلمان اروپا نسبت به حکومت ایران و جانشینی آن- و مسئله “جمهوری خواهان” و سلطنت طلبان، دجار سر در گمی ، ندانم کاری و خود را به کوچه علی چپ زدن، افتادن- با بیان اینکه چرا “جمهوریخواهان ملی ایران” با بخشی از رهبران حزب رستاخیز امضاء مشترک داده اند و این عمل آنها را بدرستی بعنوان خیانت تلقی کرده اند و اما ماهرانه و بدون خجالت از کنار بابک امیرخسروی، و فریدون آذرپور- ناصر رحیم ختنی- کشتگر- غفاری و … رهبران دیروز “حزب توده” و جزء هیئت اجرائیه امروز “حزب دمکراتیک مردم ایران” و “سازمان فدائیان خلق اکثریت” گذشته اند.در حالیکه عملکرد خائنانه این جنابان بعنوان دفاع از خط امام- جاسوسی- لودادن انقلابیون و… زبانزد خاص و عام است. (ماخواننده را مراجعه میدهیم به شماره اول نشریه جنبش مستقل کارگری- در تبعید مقاله تحت نام عوامل حزب توده در میان اپوزیسیون).
ما بمسئله اختلاف سیاسی – دگراندیشی احترام فوق العاده قائل هستیم و اصل مناطره و گفتگو را با تمام احزاب سیاسی خوش نام در دستور کار سیاسی خود قرار داده ایم و تا پیدایش فضای آزاد برای ابراز نظرات و از بین بردن جو مسموم فعالیت مینمائیم فقط با جاسوسان شوروی (عوامل شناخته شده ایرانی) و اعضاء وعوامل دربار شاهنشاهی که بمردم ایران خیانت کرده اند حاضر به تشکیل جلسه و حتی مناظره نمیباشیم. و هرکس جز این کند به تطهیرجنایات آنها پرداخته است،زیرا این افراد ضد انقلابی و نوکران خارجی و دشمنان خلقهای ایران ما ارزیابی مینمائیم.
آقای بیژن حکمت در مقاله ” آشتی ملی” در نشریه “جمهوریخواهان ملی ” بیان میکند: ” من با سیاست… امضاء خود را درکنار خاوری و…” باید آقای بیژن حکمت بداند که امضایش درکنارامضاء خاوری بصورت معمولی اشکالی ندارد ولی ماهیت خاوری حتما برای بیژن حکمت روشن است، خاوری خائنی است خود فروخته و نوکر روسیه و دستوردهنده و صادر کننده حکم جاسوسی برای رژیم جمهوری اسلامی و به پای چوبه های اعدام فرستادن ده ها هزار جوان ایرانی و… شما آقای بیژن حکمت مختارید به عمل خود هر کاری که دلتان میخواهد انجام دهید. ما اگر مخالف امضاء دادن با افرادی مثل داریوش همایون- خاوری- کشتگر و خائنینی همچون اینها هستیم بخاطر بغض و حسادت به عملکرد و کردار دمکراتیک این آقایان نیست، بلکه تنها و تنها بخاطر ارتکاب جنایاتی که علیه مردم ایران مرتکب شده اند هست.
افراد و عناصر و رهبران کنفدراسیون جهانی به پشتیبانی از ملت شریف ایران در مقابل ظلم ، ستم، جنایت، فساد ، استبداد، قدر قدرتی سلطنت ، قهر و زور ، غارت ثروت مردم ، شکنجه ، زندان و اعدام ، توسط سازمان امنیت، وابستگی و هزار جنایت و خیانت دیگر سلطنت بود که علیه درباریان و محمد رضاشاه بمبارزه بر خاسته و آواره شده بودند، امروز بعضی از آن روشنفکران و “جبهه ملی” آنقدر سقوط کرده اند که قبله حاجاتشان رضا پهلوی شده است!؟
رژیم پهلوی در طول تاریخ ننگین پنجاه ساله اش کلیه حقوق قانونی مردم ایران را پایمال نمود ،کلیه اعتراضات را بخون کشید ، کلیه در آمد ناشی از فروش نفت را در اختیار دربار و درباریان قرار داد و به یغما بر، رژیم سلطنتی جز به حزب رستاخیز، کدام حزب دیگر، کدام روزنامه ، مطبوعات را آزاد گذاشتند که امروز رضا پهلوی وعده آزادیهای دمکراتیک درسلطنت آینده اش بهمت رئیس دفتر فعلیش و رئیس اطلاعات قبلیش بمردم میدهد؟
امین بیات آذر ماه 1368
همینطور که خواننده گان محترم ملاحظه کردید این مطلب در 33 سال قبل نوشته شده بود، منظور از تجدید چاپ دو باره، اینکه به بینیم در گذشته چه میگفتیم و امروز چه میگوئیم .
1_ امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که سرمایه داری جهانی بخصوص آمریکا در تصمیمی که در کنفرانس گوادالوپ گرفتند عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین نیرو که مذهبیها باشند را بر جان و مال مردمان ایران حاکم گرداندند وخمینی و یارانش در پاریس را با برنامه قبلی ازعراق به پاریس وبعد به ایران آوردند.همین سرمایه داری امپریالیستی آمریکا و شرکاء امروز طالبان را بر جان و مال مردمان افغانستان گماردند.
یعنی دشمن اصلی مردم ایران و افغانستان و کشور های جهان سوم آمریکا ،انگلیس ،فرانسه ، آلمان ، چین و روسیه هستند که حامی رزیم جنایتکار و تروریست جمهوری اسلامی و طالبان میباشند، بخاطر منافع مالی.
پس بنظر من ایرانیان و نیروهای سیاسی ایرانی مقدم بر هر چیز اصل مبارزه اشان باید بر علیه سرمایه داری و امپریالیسم باشد، هر نیروی ایرانی چه چپ ، میانه، لیبرال ، دمکرات، ملی و… اگر موضع روشن علیه سرمایه داری جهانی و داخلی نداشته باشد، هر عمل مبارزاتی که علیه رژیم جمهوری اسلامی انجام میدهد آب در هاون کوبیدن است و در حقیقت خدمت بسرمایه داری و یا به زبان دیگرخاک پاشیدن به چشم زحمتکشان و کارگران و اکثریت مردم ایران که در فقر زندگی میکنند، است.
_ پس اتحاد وهمبستگی مابین نیروها ی سیاسی ایرانی باید براساس طبقلتی بنا شود، یعنی موافق سرمایه داری یا مخالف سرمایه داری.
_پس نتیجه اینکه اتحاد وهمبستگی همه باهم یعنی ندانم کاری و بیهوده شعار دادن است، واین بیانیه ها باامضاهای متضاد پشیزی ارزش نذارند.
_اپوزیسیون ایران تقریبا بر 4 پایه استوار است:
1_مجاهدین خلق-نهضت آزادی-ملی مذهبیها و انقلاب اسلامی در هجرت.
2_جبهه ملی ایران و اعوان و انصارش.
3_سلطنت طلبان و کلیه ابواب جمعی رژیم سابق.
4_ چپ روسی، چینی، مستقل.
الف_بخش 2،3و4 باید مخالف هرگونه همکاری با بخش 1 باشد زیرا سرمایه داری آمریکا و شرکاء در 57 و 1400 در ایران و افغانستان برای اینکه جلوی آزادی مردمان این دو کشورگرفته شود نیروهای مذهبی عقب مانده و ضد ایرانی را درآب نمک داشتند و بموقع برمردم آنها راگماردند،هنوز سرمایه داری روی مجاهد سرمایه گذاری میکند.
ب_ بخش دوم جبهه ملی ایران قبل از هر چیز ابواب جمعی درونی جبهه ملی را سامان دهداگر راست میگوید و در ضمن بصورت روشن موضع علیه سرمایه داری بگیرد اگر طرفدار آزادی و دمکراسی است ،بر کسی پوشیده نیست که جبهه ملی نیروئی ایرانی از طیف بورژوازی است و در آینده مسبب استثمار کارگران و سرکوب آنها خواهد شد.
پ_ بخش سلطنت طلب اولا اینها هم باید سلطنت طلبان را اول جمع کنند و در یک حزب یا گروه ادامه بکار دهند و همکاری نزدیک تشکیلاتی با این گروه توسط نیروهای دیگرعملی نیست، زیرا هم امتحان خود را پس داده اند و هم نوکر سرمایه داری و بیگانه اند و ضد کارگر و استثمارگر، آینده اند.
ت_چپ دارای چندین جناح است که بخشهای مختلف آن بدلایل وابستگی به چین و روسیه و باز بینی عملکرد گذشته آنها همکاری و همبستگی رابسیار غیرممکن میکند، بخصوص بخشی از آنها از گذشته خود بریده و تمایل به آمریکا و سرمایه داری پیدا، کرده اند.
ث_ تنها موضوعیکه همه این نیروها با آن موافقند سرنگونی کلیت نظام جمهوری اسلامی است با یک استثناء بخش اول تنها مخالف ولایت فقیه میباشند و با نظام جمهوری اسلامی مخالفتی ندارند، و ماهیتا هم همان هستند،اول اینکه رژیم توسط مردم ایران با پشتیبانی کلیه نیروها سرنگون شود، این است که نیروها بصورت موازی حرکت کرده تا بعد ازبرچیدن رژیم با استفاده از کلیه شیوه ها ی ممکن و بعد تنها از راه مسالمت آمیز ممکن است که در یک انتخابات آزاد و تشکیل مجلس موسسان برای تعیین وتکلیف و تنظیم قانون اساسی جدید، که محتوای آن بنفع اکثریت مردم که زحمتکشان باشند و درآن شرایط بتواند یک حکومت پارلمانتاریسم پیاده شود، تا از هرج و مرج جلو گیری شود ، یعنی جمهوری یکی از صورتهای حکومت است و دمکراسی محتوای آن است، محتوا باید درون قانون اساسی نهفته باشد و مردم از آن پشتیبانی و دولت مردمی از آ ن حفاظت کند، اکثریت و اقلیت حقوقشان در برابر قانون تضمین شود پس محتوا در قانون اساسی اصل ماجری، است.
مثلی معروف که میگویند من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تومختاری که سیاست ورزی آینده ات را خود تنظیم کنی و در آینده مردم هستند که قضاوت خواهند، کرد.
امین بیات
10.01.2022
https://Facdbook.com/amin.bayat.9