«بازی نظام با ما مردم»: آزاده سلیمانی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

به قول دوستى، این نظام موفق شده در این نزدیک چهار دهه روح عذاب وجدان جمعى را بر ملت ما مستولى کند.
 در هر بحرانى که یا با خونسردى جنایتکارانه یا با بى‌کفایتى و شلختگى خود پیش مى‌آورند ما را به سمتى مى‌برند که انگشت اتهام را به سمت یک شهروند جزء، گیریم با رفتاری غیرمسئول، نشانه بگیریم و برایش به خاطر مثلا سلفى گرفتن على بى غم وار با فاجعه درخواست اشد مجازات از نیروهاى خودجوش کنیم. یا به سمتى که مثلا شهردار بى کفایت استعفا استعفا سر دهیم، یا نهایتاً یاحسین میرحسین. این مردم با گذشت نزدیک به چهار دهه از تجربه‌ی این نظام و سلسله مراتب‌اش آیا نمى‌دانند که شهردار آن شهر شلوغ اگر هم باکفایت مى بود زورش به بنیاد مستضعفان یعنى غاصب مقتدر و سودجوى این مِلک نمى‌رسید؟ بنیادى که به بیت متصل است، بیت و بارگاهى که امر مى کند “بدون چون و چرا درباره ى این حادثه کارتان را بکنید”؟ همان بیت و دستگاهى که همه‌ى سرنخ‌هاى ستم و تبعیض و فساد، بى واسطه و با واسطه به دست معیوبِ خودکامگىِ آن وصل است و همان دست خودکامه به سلاح سپاه و مُهر قاضى القضات و رأى مجلس چرتیان گوش به فرمان و به شیپور صدا و سیما و دستگاه‌هاى تبلیغاتى نیرومند درون و برون مرز، مجهز.
 همان دستگاه‌هاى تبلیغاتى که ما را با در اختیار گذاشتن هدفمند عکسها و اخبار بى آنکه متوجه شویم به سماعى خودجوش و از خود بیخود در راستاى خواست نظام برمى‌انگیزند.
همان دستگاه تبلیغاتى که در عرض ۴٨ ساعت تنها از “قالیباف” و از “قهرمانان شهید آتشنشانى” و “رفتار غیرمدنى شهروندان کنجکاو و سلفى دوست” گزارش مى‌دهد و سخنى نه از بنیاد مستضعفان و دور زدن ممیزى‌هاى ایمنى و اخطارها از روى سودجویى و بزن بهادرى همیشگىِ متکى به بیت و سپاه‌اش مى آید و نه از اینکه چرا در اطفاى چنین حریقى در قدیمى‌ترین برج این کلان شهر خبرى از ادوات و روش‌هاى امروزى نبود؟ چرا به جاى استفاده از هلیکوپترهاى اطفاى حریق آتشنشان‌ها را با پله و طناب به دل آتش در طبقات بالاى یک برج و به کام مرگى فجیع فرستادند؟ آیا همین هفته‌ى پیش بود که همه‌ى ضدهوایى‌هاى مرکز شهر به تق تق و شلیک بی‌امان و مضحک به یک پهباد کوچک که گویا کمى از یک بادبادک کاغذى بزرگتر بود افتادند چون تمامى مرکز شهر را حریم بیت رهبرى و منطقه‌ى پرواز ممنوع اعلام کرده‌اند؟ ده‌ها و صدها آتشنشان و کارگر و کاسب به کام مرگ فرستاده شدند که آب در دل رهبر جانعزیز تکان نخورد؟
حالا منتهاى نفرت مردم باید روى دو چهره از این فاجعه متمرکز شود، قالیباف و سلفى‌گیر خندان؟ 
 واقعیتِ ایران امروز وخیم‌تر از آن است که تعارف و بازى بردار باشد و یا روتوش کردنى و دور زدنى. ما نظامى داریم که هزار هزار قالیباف دارد و ملتى که میلیون میلیون على‌بى‌غمِ تهى شده از مسئولیت و «امپاتى» و سلفى‌بگیر با فاجعه‌هاى هر روزه. اخلاق ملى به شکل ویزیون و آرمان حاکمان درآمده است و نسل دومى‌هاى این نظام بیش از آنچه خوشایندمان باشد شبیه به تک تک ما با خودخواهى‌ها و فرصت‌جویى‌هایمان اند.
 نقد اجتماعى ضرورى‌ست، اما جایگزین کردن نقد سیاست و نقد ریشه هاى کلان نابهنجارى‌هاى اجتماعى-فرهنگى با نقد رفتار جمعى و روانشناسى جامعه درست همان چیزى‌ست که نظام مى خواهد!
و… شاید هنگام آن است که نیروهاى آزادیخواه و نیروهای انحلال‌طلب در برخى امیدوارى‌ها و شعارهاى ٣٨ ساله بازنگرى کنند، این نظام با آخوندهاى مکار و سردارهاى قدرت‌طلب و شهردارهاى بى‌کفایت و مدیران اختلاس‌گر و دانشگاهیان رادانی و بسیجیان لمپنش در فرداى تغییرى احتمالى هیچ کجا بنا نیست “برود”، نظام‌ها فرم و نامشان عوض مى شود اما (به استثناى برخى دیکتاتورى‌هاى مصلح) محتواى آنها برایند اخلاق و روحیات جامعه است.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.