• نتایج انتخابات ۷ اسفند یک بار دیگر تاییدی بر این واقعیت بود که سیاست نه تنها در نظامهای دمکراتیک که در نظامهای شترمرغی، مثل نظام سیاسی ایران ما هم یعنی درگیر شدن. نظام ایران به رغم مولفههای قوی سلطانیزم و انسداد و استبداد در آن دستکم در ۲۵ سال گذشته دچار دوگانگی و عدم انسجام بوده است. این دو گانگی و عدم انسجام پیوسته در جریان برهمکنش حکومت و جامعه در اشکال مختلفی بازتولید شده و پیوسته بخشهای تازهای از حکومت را به جا به جایی و تعویض صفبندیها واداشته. مردم در این سالها کوشیدهاند شکاف و روزنهایی که این وضعیت ایجاد میکند و مفری برای تنفسی ولو اندک فراهم میکند پیوسته فراختر کنند. انگشت شهروندان که به پای برگههای رای میخورد عملا انگشتی است که در روزن یادشده میکنند تا فراخترش کنند، در دیوار انسداد و استبداد ترکهای بیشتری بیاندازند و حامبان و پایوران هسته سخت قدرت را اگر هم نتوانند جذب کنند دستکم خنثی سازند.
• انتخاباتها در ایران بیش از آن که موجد صفبندیهایی برای تغییرات اساسی باشند، محملی برای ارسال پیام و نشانههایی بعضا قوی به جناح مسلط و نهادهای انتصابی آن بودهاند. از فردا هم که مجلس خبرگان یا شورا شروع به کار کنند قدرت حقوقی و حقیقی اصلاحطلبان و اعتدالیون در حدی نیست که چیزی را به طور اساسی عوض کنند و حتی همان حقوق مصرحه در قانون اساسی را هم به مردم بازگردانند.
ولی نتیجه انتخابات و شکست سخت رئیس مجلس خبرگان (یزدی)، تئوریسین جناح سخت حکومت (مصباح) و قبول ناپلئونی کسی که سلسلهجنبان رد صلاحیتها و … بوده (جنتی) با توجه به حمایتی که در سطوح بالای قدرت از آنها شد همه و همه نقیض منویات و شعارها و توصیههای ارشدترین مقام نظام و محافل نزدیک به وی بوده است. برد معنیدار هاشمی رفسنجانی نیز و عدم ورود حتی یک نفر از اصولگرایان از تهران به مجلس هم.
شاید در واکنش به این پیام در وهله اول تندروها میدان را در دست بگیرند و به پاتک متقابل در عرصههایی که دستشان میرسد دست بزنند، مثل مانعتراشی در تایید انتخابات در شورای نگهبان، مثلا فعالشدن دوباره گروههای فشار، مثلا اقداماتی برای ضربهزدن به تلاشهای بینالمللی دولت برای بهبود وجهه ایران، مثلا … ولی اگر جناح برنده درست عمل کند و پیروزی خود را به محملی برای سرکوفتزدن و جریتر کردن جناح مقابل بدل نکند و حتی افراد کمتر تندرو آنها را به تعامل و همکاری بخواند شکاف در درون آن سو بیش از پیش سر باز میکند.
• به عبارتی، نتیجه این انتخابات و انتخاباتهای دیگر لزوما در فرادستی اصلاحطلبان و تحولخواهان و اعتدالیون برای پیشبرد این یا آن پروژه معنا پیدا نمیکند. مهمتر و دیرپاتر شاید تاثیری است که بر صدر و ذیل جناح سخت حکومت، تغییر رفتار آن و بروز شکاف بیشتر در میانشان در راستای پذیرش معیارهای بازی میگذارد.
این انتخابات برای مثال نشان داد که تا چه حد اعمال نظارت استصوابی عبث است و به نقیض خودش بدل میشود و حتی چاهکن را به چاه آرای مردم میاندازد. به این ترتیب بعید است که بحران در این نوع نظارت و در میان هواداران آن رو به تعمیق نرود و دستکم بخشی از آنها را به تجدیدنظر مثبت در این باره و قبول قواعد بهینهتر بازی رهنمون نشود، هر چند که بخشی شاید بر نظارت استصوابی بیشتر تاکید کنند تا مثلا «فهرست انگلیسی» جدیدی هم قدرت ظهور و بروز نیابد و همه چیز «شسته و رفته تر» و بیشتر بر وفق مراد باشد. اصل شکافی است که در صف سینهچاکان نظارت استصوابی میافتد.
• شک نیست که نتیجه انتخابات دیروز صرفنظر از وضعیت عددی نمایندگان هوادار دولت در مجلسین، عملا قدرت و وجهه اصلاحطلبان و اعتدالیون و پشتوانه آنها در جامعه را نمایان کرده و تبعا قدرت چانهزنی آنها را بالا برده است. این قدرت چانهزنی در وهله اول هم میتواند در خدمت رفع حصر قرار گیرد، هم میتواند فرادستی دولت در مسائل امنیتی و فرهنگی و اجتماعی به ضرر مثلا سازمان اطلاعات سپاه و قطبهای قدرت در گوشه و کنار و هم کمکردن فشارهای امنیتی بر منتقدان و مخالفان را نشانه رود و هم در انتصابهای بهینهتر دولت از میان کسانی که به دیدگاههای اصلاحطلبی نزدیکترند موثر افتد. بازشدن دست دولت در تصمیمگیری در مورد مسائل کلان خارجی و کمکردن نفوذ و قدرت نیروها و نهادهای غیرمسئول در این زمینه را نیز.
• این نیز هست که تردید و دو دلی بخشی از اصولگرایان که هنوز کاملا به رفسنجانی و روحانی پشت نکرده بودند با توجه به پشتوانه رای آنها، به سود ورود به صفبندی حول این دو یا خنثیشدن در قبال آنها تغییر کند و نوعی از تغییر قوای بعضا موثر در درون مجلس خبرگان و در سطوح دیگر نیز رقم بخورد. وضعیت رفسنجانی پس از ۷ اسفند، وضعیت به شدت بهبودیافتهای است که اثری ملموس بر صفبندیهای جاری و جا به جایی در این صفبندیها میگذارد. به عبارتی صفبندیهای جدید را صرفا شمارش آرا و فهرستهایی که از آنها بیرون آمدهاند تعیین نمیکند، خود این نتیجه در لایه دیگر صفبندیها هم تاثیر میگذارد و احتمالا جا به جاییهایی را باعث میشود.
• جمعبندی: انتخابات در ایران تا اطلاع ثانوی محملی برای پیامرسانی (بعضا با صدایی بلند (آرای سنگین)) است نه لروما دستیابی به قدرت برای تغییر اساسی در سیاستها و سمتگیریها و مسئولان. این پیامرسانی (استفاده از صندوق رای) هم نسبت به سایر شیوههای هماوردی کمهزینهتراست و هم بیشترین گروههای اجتماعی را میتواند به میدان بیاورد. حاصل اصلی پیام هم تاثیری است که بر ترکیب و رفتار جناح سخت حکومت و قبول قواعد بهتر بازی و مالا تمکین به خواست تحول در جامعه و قبول تغییرات و اصلاحات در ساختار حقیقی و حقوقی، میگذارد.
پیام انتخابات ۷ اسفند واضعتر و آشکارتر از آن است که صدر و ذیل جناح مقابل از بیت تا سپاه و عقبه سیاسی و ایدئولوژیک و اجتماعی آنها بتواند مثل روز ۶ اسفند به کار خود ادامه دهد و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشد. از ۸ اسفند صفبندیها در درون جمهوری اسلامی ولو که با نوسان، احتمالا بیش از پیش به سود کاهش انسداد و افزایش سمتگیری به سوی گشایش شناورتر میشود.