امپریالیسم جنگ طلب پوتین و دلهره جنگ اتمی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

جلال ایجادی

ولادیمیر پوتین با تجاوز به اوکراین در برابر اعتراض جهان قرار گرفت، و از این پس بی اعتباری سیاسی اش آغاز گشته است و او امروز به سوی شکستی تاریخی پیش می‌رود. شاید شهر کیف سقوط کند ولی پوتین جنگ را خواهد باخت و اگر تاریخ پیچیده تر و دردناک تر عمل نکند، او یک روز با افتضاح از این کشور بیرون خواهد افتاد. جنگ های بالکان در دهه ۱۹۹۰ ناشی از بحران و متلاشی شدن یوگسلاوی بود و امروز روسیه اتمی نه تنها به یک کشور مستقل حمله کرده و آنرا اشغال می کند، نه تنها در خاک اوکراین در منطقه «دمباس» جمهوری های دروغین بوجود می آورد و بلکه رئیس جمهورش جهان را به سلاح اتمی تهدید می کند و بطور ضمنی امکان وقوع یک تراژدی هولناک، جنگ سوم اتمی را به نمایش می گذارد.  

سخن یکم 

تاریخ اوکراین در تضاد به خوانش انحصارطلبانه و افسانه ای پوتین است. تاریخ می گوید در قرن نهم میلادی شهر کیف از حاکمیت خزری ها بیرون آمد و اسکاندیناوی ها اولین دولت اسلاو شرقی را در این شهر بپا کردند. پس از یک دوران دراز پرآشوب و متضاد و جغرافیای سیاسی متغییر، سرزمین اوکراین زیر کنترل قدرت های گوناگون مانند ویگینگ ها، مغولها، لهستانی ها، لیتوانی ها، روس ها و امپراتوری آلمان قرار گرفت. جغرافیای سیاسی روسیه و اوکراین گاه در هم تنیده شده اند و در بسیاری موارد از یکدیگر متمایز بوده اند، ولی سرزمین اوکراینی ها در مالکیت سرزمین روس ها نبوده است. اوکراین همسایه روسیه است و در دو طرف مرزها پیوندهای خویشاوندی و هم زبانی وجود دارد. گفته میشود که 17 درصد اوکراینی ها دارای زبان مادری روسی می باشند. چنین پدیده ای در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد و دلیلی برجداسازی سرزمینی نیست. آنچه که امروز اصل می باشد همانا برابری حقوق شهروندی و اصل آزاد برای زبان می باشد. 

سخن دوم 

در دوره 1917 تا 1922 «جمهوری مردمی اوکراین» مستقل بوجود آمد. در 30 دسامبر 1922 اوکراین به اتحاد جماهیر شوروی ملحق شد. پس از 70 سال وابستگی به شوروی، سرانجام در 1991 با فروریزی دیوار برلین، این کشور مانند سایر کشورهای اروپای شرقی به استقلال رسید و اوکراینی ها با تخریب 5500 مجسمه لنین در تمام کشور با کمونیسم وداع کردند. این کشور توسط سازمان ملل متحد و دولت بوریس یلیسین به رسمیت شمرده شد. یادآوری چند نکته تاریخی دارای اهمیت است: در سالهای 1932 و 1933 استالین قحطی بزرگی را سازماندهی کرد که دو میلیون تا پنج میلیون اکرائینی مردند؛ شهر کیف، شهر ادسا و شهر سواستوپول در برابر نازیسم مقاومت قهرمانانه ای نشان دادند و بالاخره در دوران مدیریت شوروی انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل در 26 آوریل 1986 را نباید فراموش کرد. در دوران استقلال، بدنبال سالیان متعدد از بحران سیاسی و آشوب اجتماعی و فساد گسترده دولتی، بالاخره در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در سال 2019 بازیگر و کمیک، ولودیمیر زلانسکی، با 73 درصد آرای موافق به ریاست جمهوری انتخاب می شود.   

سخن سوم 

 پس از گورباچف و بلبشوی دوران بوریس یلیسین، پوتین در سال 1999 قدرت را بدست گرفت و بدنبال فشار بر پارلمان و روزنامه ها و با دستکاری در قانون اساسی امکان ریاست جمهوری خود را تا سال 2036 میلادی تامین نمود. ایدئولوژی ولادیمیر پوتین در پی بازگرداندن امپراتوری تزار و استالین است. این نوستالژی سلطه گرایانه با یک خواست استعماری کشورگشایی و مقابله جوئی با غرب و پیمان ناتو همراه است. او می خواهد رهبر دنیا یا آسیا و اروپا باشد. این ایدئولوژی محصول دنیای ذهنی و ناخودآگاه او، محصول اکوسیستم انسانی و سازمانی و فرهنگی او، محصول منافع ریز و درشت اقصادی و شبکه اجتماعی و فرقه ای و حرفه ای فرد او می باشد. پوتین محصول یک ایدئولوژی زیاده خواه و یک شخصیت روان رنجور است. چرا پوتین تجاوز می کند؟ پوتین محصول چه شرایطی است؟ آیا پوتین می تواند به هیتلر دیگری تبدیل شود؟

سخن چهارم 

پوتین اکتبر ۱۹۵۲ متولد شد. دوران کودکی همیشه تعیین کننده نیست ولی تاثیر گذار است و محرومیت های شخصیتی پوتین یک واقعیت است. پوتین در کودکی متاثر از کمبودهای عاطفی بوده و مورد تمسخر است. او بمدت 16 سال به عنوان افسر اطلاعاتی خارجی برای سازمان جاسوسی «ک گ ب» در آلمان شرقی کار کرد. از نظر روانشناختی بنظر می رسدعقده ها و پارانویای شخصیتی، تبلیغات گوبلزی خودفریبانه، اقتدارگرایی شخصی و روح توطئه گرانه مشاورانش، پوتین را می سازد و با سیاست سلطه طلبی گره می زند. او محصول یک نظام بوروکراتیک که فاقد همدلی با جامعه است و نیز محصول میل نارسیسیک توام با حقارت نسبت به دیگران است. پس از تصرف قدرت، پوتین گام به گام بسیاری از روزنامه های آزاد را بست و تعدادی از مخالفان خود را با مواد اتمی مسموم ساخته و می کشد. کاخ فردی و نارسیسیک او با اطرافیان چاکر و اولیگارکها کامل می شود. در چنین شرایطی رمز بمب اتم در ذهن فعال می گردد. واکنش های متناقض جهانی و اشتباه های ناخواسته و روان زخمی شده خرس روسی و تمایل به انتقام، همه و همه، ریسک ها را افزایش داده و بناگاه دستی دکمه ها را فشار می دهد.

سخن پنجم 

 روسیه غیر از گاز و نفت و بمب اتم و ارتش و یک سرزمین جغرافیایی گسترده، اهرم برجسته دیگری ندارد. اقتصاد روسیه عقب مانده است و توانایی مقابله اقتصادی و تکنولوژیکی با غرب را ندارد. او در سطح جهانی منزوی است. چین دارای قدرت اقتصادی است و امروز در رقابت اقتصادی با غرب و اختلاف سیاسی با امریکا در آسیای شرقی و دریای چین خود را همسو با روسیه نشان می دهد و تجاوز او را بطور ضمنی تائید می کند ولی در ضمن خواستار تضعیف همسایه شمالی اش می باشد. حکومت پوتین می خواهد که روسیه بعنوان یک کشور مقتدر جهانی عمل کند ولی این قدرت طلبی فقط به عرصه نظامی اتمی و حضور استراتژیک درنهادهای جهانی مانند شورای امنیت سازمان ملل محدود می شود. امروز پس از تجاوز به اوکراین و نقض قانون بین المللی، پرستیژ جهانی روسیه بشدت ضربه خورده است.  

سخن ششم 

تجاوز ولادیمیر پوتین نشانده دهنده شدت عصبانیت و تب ناسیونالیسم و دیکتاتوری فردی او و عدم موفقیت در ایجاد پیمان نظامی محکم گروهی در برابر پیمان ناتو است. پیمان ناتو در 4 آوریل 1949 توسط آمریکا و اروپا بوجود آمد و هم اکنون دارای 30 کشور عضو است. در میان این کشورها از جمله تعداد زیادی کشورهای سابقا سوسیالیستی اروپای شرقی هستند. پیمان ورشو در ماه مه 1955 توسط شوروی و اروپای شرقی بوجود آمد و در 1991 با فروریزی بلوک شرق نابود شد. در سی سال اخیر پیمان ناتو کشورهای متحد خود در اروپا را افزایش داده است و علیرغم سیاست خصمانه دونالد ترامپ علیه ناتو و اتحادیه اروپا، ساختار مشترک نظامی غرب باقی ماند. گسترش این پیمان نظامی ناشی از خواست کشورهای سابقا سوسیالیستی بود که خواهان امنیت خود بودند و از روسیه هراس داشتند. همین خواست عضویت نیز توسط اوکراین بیان شد و این امر موجب خشم پوتین شد. برخلاف تبلیغات گوبلزی پوتین، نه دراوکراین جنایت علیه بشریت در جریان بود و نه غرب در حال تدارک عملی جنگ اتمی علیه روسیه بود. پوتین اینگونه تبلیغات را برای توجیه آغاز تجاوز مطرح ساخت تا دنیا را بخواب کند. قصد پوتین بازپس گرفتن سرزمین های کشورهای وابسته دیروز، متوقف ساختن دمکراسی در پیرامون کشور خود، جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو، قطعیت دادن به جداسازی کریمه و دمباس و کاشتن یک رئیس حامی روس در کیف، پایتخت اوکراین، است. البته هر جنگی با ریسک همراه است و ریسک تجاوز روسیه می تواند به توسعه جنگ بیانجامد.  

سخن هفتم

پیش از تجاوز به اوکراین، کارشناسان فکر نمی کردند تهدیدهای ولادیمیر پوتین عملی گردد ولی طرح استراتژی سلطه گری و ذهن مرموز و پارانویای پوتین، اشغال را عملی ساخت. افزون بر تجاوز، پوتین در سخنگوئی خود غرب را تهدید به بمب اتم نمود. البته تناسب قوای اتمی در جهان و عقل دیپلوماسی، جنگ اتمی را ناممکن می نماید. ولی دیوانگی انسانها و غرور زخمی شده آنها و واکنش های هیجانی آنها و ناسیونالیسم کور و ایدئولوژی ستیزه جویانه آنها، براحتی می تواند طرحهای معقول را خنثی سازد. امروز ما در یک فضای جهانی تازه ای قرار گرفتیم. غرب و اروپا که با کرونا و اختلاف با انگلیس و شوک ناشی از سیاست پوپولیستی ناسیونالیستی ترامپ و تروریسم اسلامی درگیر بود، بناگهان با تجاوز پوتین به یاد جنگ طلبی هیتلر می افتد. آیا جنگ جهانی دیگری ممکن است؟ پوتین تولید وحشت می کند و اروپا با سرعت به استراتژی نظامی دیگری می پردازد، اتحادیه اروپا برای اولین بار تصمیم می گیرد تا 450 میلیون کمک نظامی به اوکراین بکند، فرانسه نیز 100 میلیون یورو کمک کرده و نظامیان خود را به رومانی می فرستد، آلمان ارتش خود را تقویت می کند و آمریکا هم در مقابل حمله احتمالی روس علیه یک کشور عضو ناتو، دفاع خود را از همه کشورهای عضو ناتو اعلام کرد و جو بایدن رئیس جمهور آمریکا، پوتین را دیکتاتور می نامد. اروپا می خواهد نازیسم را فراموش کند ولی پدیده پوتین خوشبینی به آینده صلح را به بدبینی تبدیل می کند.    

سخن هشتم 

در این کارزار جنگی، ولادیمیر پوتین از حمایت رژیم سوریه و جمهوری اسلامی برخوردار گردید و خامنه ای گفت مقصر ایجاد جنگ آمریکاست. بعلاوه پوتین از «کمک سیاسی معنوی» روسوفیل های جهان و ایرانی نیز برخوردار شد. روسوفیل های کمونیست جهان با بیشرمی از اربابان مسکو مانند گذشته فرمانبرداری می کنند و تجاوز را عمل صلح معرفی می کنند و مانند رسانه های وابسته کرملین رئیس جمهور اوکراین، زلانسکی، را که یهودتبار است و از دمکراسی دفاع می کند، «نازی» معرفی می کنند. البته باید یادآوری نمود جناح های راست افراطی و چپ افراطی تا لحظه ورود ارتش روس به اوکراین آشکارا و بی پرده در حمایت از سیاست پوتین بودند. ولی بخشی از آنها پس از تجاوز عریان، بدون محکوم نمودن روسیه، صحبت از ضرورت صلح می کنند. آنها دروغگویانی هستند که منشا زشتی را پنهان می کنند. به معنای دیگر آنها خواهان ادامه حضور تانک های روسی در خیابانهای اوکراین می باشند و به غرب و نظامیان اوکراینی می گویند کوتاه بیائید و با سلطه پوتین صلح بکنید.

سخن نهم 

روسیه و سپس شوروی همیشه متجاوز بوده است. ولی طرفداران ایدئولوگ روس ها در ایران و جهان پیوسته تلاش نموده تا چهره استعمار روسی را مهربان نشان بدهند. در آستانه حمله به اوکراین، اشخاص متعلق به قطب روسوفیل جهانی و قطب «توده ایستی» ایرانی و بسیاری از ایرانیان اسلامگرا و «چپگرایان ضد غرب» با کینه جوئی و نادانی ایدئولوژیک بشکل مستقیم و غیر مستقیم، بشکل آشکار و خجالتی، به پشتیبانی از سیاست دروغپردازانه و جنگ افروزی پوتین پرداختند. روحیه سرسپردگی روسوفیلی و ضدیت مذهبی و ایدئولوژیکی با غرب، دشمنی با آزادی را آبیاری می کند. یکی از شگردهای این طیف ها در متهم کردن همه منتقدان دولت پوتین است. این طیف ها می گویند مخالفان روس ها جانبداران ناتو و پنتاگون و آمریکا می باشند. چنین سخنی گزافه گوئی و دروغ است. منتقدان آگاه و انسان دوست پیوسته هرگونه تجاوزی را محکوم کرده اند و به نقد کشانده اند. به تاریخ معاصر نگاهی بیاندازیم. تجاوز شوروی به افغانستان در سال 1358 خورشیدی منجر به سلطه 9 ساله آنها شد. در پی آن، حکومت اسلامی طالبان با کمک عربستان و آمریکا به قدرت رسید. عراق در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ م) به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد و سپس آمریکا با طرح «طوفان صحرا» در 1991 به عراق لشگر کشی نظامی نمود. جنگ عراق درمارس 2003 با یک ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا و انگلستان آغاز شد و در اوت 2010 پایان یافت. این جنگ که برپایه دروغ آمریکا در باره «سلاح هسته ای صدام» صورت گرفت و درادامه خود، خاورمیانه را آشفته تر نمود و شرایط برآمد داعش را مهیاتر ساخت. در ضمن تجاوز شوروی به مجارستان در سال ۱۹۵۶ میلادی و کشتار 2500 نفر مجاری توسط ارتش سرخ و نیز حمله شوروی و هم پیمانانش به چکسلواکی در ماه اوت 1968 میلادی از جمله جنایت های شوروی بشمار می آید. روسیه برای ما ایرانیان از زمان تزاریسم و اتحاد جماهیرشوروی و تا امروز یک کشور مهاجم و استعماری بوده است. جنگ‌های ایران دوران صفویه و روسیه در 1722 میلادی منجر به اشغال بخش های زیادی از قفقاز و شمال ایران توسط روسیه شد. جنگ های ایران و روس در دوران قاجاریه منجر به امضای قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد و بخش های بزرگی از شمال و قفقاز به روسیه داده شد. در جنگ جهانی اول و دوم شمال ایران به اشغال روسیه و سپس شوروی درآمد. افزون بر آن، شوروی جمهوری های دست نشانده آذربایجان و مهاباد را با وابستگان خود مانند جعفرپیشه وری و قاضی محمد در ایران بپاکرد. هیچ شکی در مورد طبیعت امپریالیستی روسیه نیست.

سخن دهم

تجاوز روسیه می تواند به یک فاجعه اتمی جهانی منجر گردد. جهان باید از این خطر عظیم اجتناب کند. در مسئولیت همه شهروندان جهان است که همیشه به صلح بیاندیشند و آن صلحی که در خدمت شرافت و آزادگی انسانهاست. پوتین دوران ما را نمی فهمد و کورکورانه در پی سلطه یکجانبه خود هست. او دیپلوماسی و مذاکره را خوار و بی ارزش می داند و به همین خاطر تانک ها و بمب افکن های خود را برای تخریب بسیج کرده است. او با رشد سرطانی توتالیتاریسم فردی، به یک چماقدار اتمی مدرن و خطرناک تبدیل شده است. سیاست روسیه نسبت به ایران همیشه دروغ ایدئولوژیکی و خیانتکاری بوده است. تبهکاران اسلامی حاکم بر ایران تمام امکانهای ملی و بین المللی را سوزاندند و خود را در خدمت چین و روسیه پوتین قرار داده اند. روسیه و طرفداران روس ها، دیروز و امروز، ضد دمکراسی بوده و به زیان مصالح و منافع کشور و ملت ما کارکرده اند. اغلب سیاسیون روس همیشه از دمکراسی و حقوق بشر نفرت داشته اند و خواهان دست اندازی به ایران بوده اند. از تزار تا لنین و استالین و برژنف و پوتین، همه، نفرین شدگانی هستند که اسارت سرزمین ما و چپاول ثروت ما را دنبال کرده اند. حمله امپریالیستی به اوکراین، اوکراینی ها و جهانیان را علیه مافیای سیاسی نظامی روس بسیج نمود. این اعتراض بحق با مبارزه ملت ما علیه حکومت فاسد شیعه و آخوندی در ایران همسو می باشد. آخوند خامنه ای فاسد، یار پوتین فاسد است و همه آزادی خواهان مخالف حاکمان فاسد می باشند. ایدئولوژی گندیده پوتین و اسلام گندیده خامنه ای، هر دو علیه آزادی انسانها می باشند. 

جلال ایجادی

جامعه شناس دانشگاه فرانسه  

پانوشته: ایجادی از دیر باز در نقد اسلام و قرآن و اکولوژی مقاله ها و کتابهای گوناگونی انتشار داده است و هر هفته برنامه های رسانه ای (مانی، میهن، کانال یک، تی وی مدیا، رنگین کمان) در نقد اسلام و شیعه گری و محیط زیست پخش می کند. او بزودی آخرین اثر خود را در باره تئوری های اکولوژیکی و چالش های زیست محیطی در جهان و ایران، در 600 صفحه منتشر می کند. ولی تا کنون از این جامعه شناس کتاب های زیر انتشار یافته است: کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، 310 صفحه، جلال ایجادی، نشر مهری، لندن»، کتاب «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، 400 صفحه، جلال ایجادی، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، 380 صفحه، جلال ایجادی و کتاب «اندیشه ورزی ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، 720 صفحه، جلال ایجادی، چاپ نشر مهری.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.