اعلامیه جمعیت کردهای مقیم فرانسه
در محکومیت اعدام جوانان کرد و
پرتاب موشک به دفتر حزب دمکرات کردستان
آفریدگاران جرم و جنون و جهل، این زمامداران جمهوری اعدامی ایران باز هم جنایت آفریدند و در سحرگاه هفدهم شهریور سه جوان کرد را به دار آویختند، محتویات ساختگی پرونده آنها مبتنی بر شکنجه های دهشتناک بود، در زندانهای ایران، اذیت و آزارها و شکنجه ها چنان جانکاه وطاقت فرساست که متهمان سیاسی نیزاغلب برای رهایی از آن به “اعتراف” تن در می دهند و این سه جوان نیز اتهامات وارده وزارت اطلاعات را برای گریز از ضرب و شتمهای روحی و روانی و بدنی باصطلاح معترف شده اند، بعدها هر سه نفر از این مبارزان جوان به روشنی و صراحت بارها یادآور شدند که کلیه اظهارات آنان در زیر شکنجه بیان شده است و بدیهی است از نقطه نظر حقوقی بی اساس و باطل میباشد، هر سه نفر اتهامات موجود را رد کردند و بر بی گناهی خود پای فشردند.
هفدهم شهریورامسال بدون مناسبت با گذشته سرکوبگرانه و روزهای تاریخی ایران نیست : تیراندازی و کشتار میدان ژاله در تهران در سال ١٣۵٧، سر آغاز کشتار زندانیان سیاسی در سیاهچالهای رژیم در سال ١٣۶٧ روزهای شوم تجاوز حاکمیت رژیمهای مستبد به جان مبارزان راه آزادی را به روشنی نشان میدهد.
کلیه سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی به بن بست ختم شده است، اقتصاد مملکت بر لبه پرتگاه ورشکستگی است، ماشین کارخانجات از کار افتاده است و رکودی بی سابقه گریبانگیر کارگاهها ی داخلی است، سرمایه گذاریهای خارجی راه فرار انتخاب کرده است، جامعه در منتهای فلاکت و فقر بسر می برد، کارگران و کارمندان و زحمتکشان با پایین آمدن قدرت خرید با دشواری و تنگدستی روزگارمی گذرانند، شکاف طبقاتی به بالاترین حد رسیده است، بیش از پنجاه در صد از مردم در زیر خط فقر دست و پنجه نرم می کنند، فساد و رشوه خواری و اختلاسهای کلان همه بودجه و ذخیره های کشو ررا به باد فنا داده است، آقازاده ها و زمامداران، سرمایه های هنگفت به جیب زده اند و به حسابهای خود در داخل و خارج از ایران اختصاص داده اند. کار بجایی رسیده است که حاکمیت دیروز و امروز بجان همدیگر افتاده اند و بر علیه یکدیگر به افشاگری می پردازند و در نتیجه آن پرونده دزدی و اختلاس بر ملا می شود، رئیس جمهور سابق نهاد قوه قضائیه را دیکتاتور می نامد۔
خلقهای ایران از استبداد و ظلم وخفقان وفقرو خالی بودن سفره ها به جان آمده اند و هر از گاهی شجاعانه به خیابانها می ریزند و برعلیه نابرابری و نارسایی شعار می دهند۔ جمهوری اسلامی ایران در سراشیب سقوط قرار گرفته است و حتی با اعدام و ترور و کشتار نیز نمیتواند به دیکتاتوری ننگین خود ادامه دهد،حکومت موجود بدرازای استبداد چهل ساله همیشه سرکوب و تجاوز را در شرایط بحران جایگزین تدابیرضروری کارآ و کارامد نموده است، این بار نیز برای سرپوش نهادن بر مشکلات لاینحل و القاء این امر که کماکان مسلط بر اوضاع می باشد و قیامهای مردمی را با گلوله پاسخ می دهد به اعدام رامین حسین پناهی، زانیار و لقمان مرادی مبادرت ورزید۔ در همین روز دفتر حزب دموکرات کردستان و مرکز آموزشی حزب دمکرات کردستان ایران را در شهر کویه در کردستان عراق هدف موشک قرار میدهد و در نتیجه آن سیزده نفر از رهبران و اعضاء رهبری حزب دمکرات کردستان و نیز دو نفراز پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران جان خود را از دست دادند وبیش از چهل نفرنیز زخمی شده اند۔
جمعیت کردهای مقیم فرانسه اعدام سه جوان کرد ایرانی را بشدت محکوم نموده و انزجار خود را از سیاستهای سرکوب و ارعاب مردم که بوسیله دولت جمهوری اسلامی صورت می پذیرد بیان میدارد، نیز پرتاب موشکهای سپاه پاسداران را به مقر حزب دمکرات کردستان و مرکز تربیتی حزب دمکرات کردستان ایران قویا محکوم می کنیم و اعلام میداریم که نه اعدام جوانان مبارز کرد و نه ترورها و بمبارانهای نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، ملت کرد را از مبارزات عادلانه اش برای برقراری رژیمی دمکراتیک در ایرانی آباد و آزاد با تامین آزادیهای دمکراتیک، حل مساله ملی، برابری حقوق زن و مرد، تامین عدالت اجتماعی و جدایی دین از دولت باز نخواهد داشت.
ما شهادت کاک زانیار و کاک لقمان مرادی و کاک رامین حسین پناهی را به خانواده های آنان و همه مردم کردستان و آزادیخواهان ایران تسلیت گفته و با آنها اعلام همدردی می نماییم۔ مراتب همبستگی خود را با خانواده های جانباختگان حزب دمکرات کردستان وحزب دمکرات کردستان ایران و اعضاء و رهبری آن حزب اعلام می کنیم و به بازماندگان و خانواده های آنها ومردم کردستان تسلیت می گوییم۔
پاریس،
شنبه هشتم ماه سپتامبر ٢٠١٨
جمعیت کردهای مقیم فرانسه
یک پاسخ
دوستان پیش از هر چیز من اعلام موضع کنم من بدنیا آمده ی یکی از شهر هایی در ایران هستم که زبان ماد ریم پارسی نیست و در شهر یزد زندگی کرده ام. اما پیش از این بگویم که مرگ بر این دین و ایمان ضد بشری اسلامی چه شیعه و چه سنی. اما باور کنید دیگر از خلقهای ایران سخن گفتن تهوع آور است. چرا که در همین استان یزد تا کنون دهها بهایی را به جرم ارتداد کشته اند و اما هیچ کش نگفته خلق فارس را کشته اند. این دم از حلق زدن خود را از پیکر ایران جدا دانستن است و همدلی مردم را با جنایات حکومت ضد بشری اسلام ناب خدشه دار می کند. این هممیهنانی که در سنندج و مهاباد کشته شده اند تمام ایران را زخمی کرده برای همین باید در هر نوشته و موضعگیری رعایت گزینش واژها را بکنیم. چرا که مردم سراسر ایران بسیار ناسیونالیست هستند و این موضوع را باید در هر نوشته بکار برد. باید چیزی نوشته و واژه هایی را بکار برد که توجیهات آدمکشی حکومت اسلامی را بر قتلهای بیشمار از او سلب کرد.قتل کاووس سید امامی و سهراب عربی و زهرا بنی یعقوب، ابراهیم لطف الهی،سینا قمبری، وحید حیدری، ستار بهشتی و هزاران قتل دیگر تمامی مردم ایران را تکان دادند. اینکه شما فقط قتل آنها را به خاطر کرد بودن علم می کنید از وسعت تاثیر این قتلها جلو گیری می کنید. اضولا چه این حکومت ضد بشری بر ایران حاکم باشد یا نباشد پیکره ی ایران هرگز جدایی را در هیچ نوع آن نخواهد پذیرفت. هیچ نوع آن! برای همین باید دید را دیگر کرد باید هدف را دیگر کرد. باید هدف این باشد که با پشت کار و همکاری و همراهی با کل ایران در پی برقراری دموکراسی بود تا در آن هر کسی از هر شهری در ایران از مرکز تا مرزها بتواند رییس جمهور کشور لاییک و سکولار بله ناتم ایران شود. ایران نشان داده که تمامی افرادش را ایرانی میداند. از اینکه ایلخانیان و سلجوقیان و… بر قدرت بوده اند اگر چه بر ایرانیان ظلم شده و به خاطر ظلمشان در عذاب بوده اما هرگز از در نژادی آنها را تحقیر نکرده اند. باید بدانید که امروز پاهای لرزان حکومت ضد بشری لب گور است. مباد که با کاهای نسنجیده و گفتار نسنجیده بهانه بدست این رژیم خونخوار دهیم تا بیش از این فرزندان ایرانزمین را مثله کند. همچنانکه سر فرهنگ امیری را سربازان خونآشام امام عج در یزد بریدند. جرم او درستکاری و شرف انسانی بود و فتوای قتل او را آیت الله های تمام استان یزد و در نهایت شخص خامنه ای صادر کردند و او را جلو چشم زن و فرزندش سر بریدند. آیت الله های شهر یزد و مداحان این شهر این پیر مرد که مظهر درستکاری بود را درست به همین جرم فتوای قتل دادند. چرا که آنها می گویند درستکاری و صداقت و آدم خوب بودن این مرد مردم را تشویق به بهایی شدن میکند پس باید او را سر برید: در هر حال ادبیات بکار برده شده در این بیانیه ادبیات سالهای ۵۰ خورسیدی ست باید این ادبیات به روز شود. دوره کمونیسم از نوع دوره ی پیش از انقلاب سپری شده. این را به حساب آوریم. در هر حال سلام و تسلیت من بر نویسندگان این بیانیه و تمامی عزاداران این مصیبت.. زنده باد تمامی آحاد مردم ایران با هر زبان و رنگ پوست و مسلک و مشرب و دین. مرگ بر حکومت اسلامی.