فرهنگ قاسمی
اگر بر کسی یا کشوری چیزی تحمیل میشود و اگر آن کس یا کشور مورد تجاوز قرار می گیرد تنها تجاوز کننده نیست که مقصر می باشد، بلکه باید قبول کرد که آن کس یا کشور در مقابل متجاوز کمبودی داشته و قادر به دفاع از خود نبوده است.
کمبود آن کس یا آن کشور در ضعیف بودن اوست. آری می خواهم بگویم اگر در مجموعهی سامانمندی سازوکارهای عدالت خواهی و همبستگی بین آحاد آن وجود نداشته باشد آن جامعه در مقام ضعف قرار میگیرد و ضعیف بودن در شرایطی که قدرت و توطئه و خدعه و تزویر حکومت میکند برای اداره کنندگان و برای اداره شوندگان به تقصیر تبدیل می گردد.
انسانیت و اخلاق حکم می کند که حقوق ضعیفان محترم شمرده شوند و این حقوق غیرقابل تجاوز باشند. اما متاسفانه در سیاست و در رابطه قدرت چنین چیزی به ندرت واقعیت دارد.
سوداگران قدرت و بازیگران گردش و انباشت ثروت نه تنها ضعیفان را مورد حمله و تجاوز قرار می دهند، بلکه کسانی را که از قدرتی نیز بهره مند هستند را با سازمانهای جاسوسی و ضدجاسوسی و خریدن افراد و عوامل ذینفوذ و ذینفع تضعیف می کنند تا بتوانند حقوق آنان را به آسانی مورد تجاوز قرار دهند.
به عبارت دیگر متاسفانه در این دنیای دور از مناسبات انسانی، اخلاق و انسانیت بیش از پیش کاربرد خود را از دست داده است و قدرتی نیز وجود ندارد که از کشورهای ضعیف در مقابل قدرتهای غارتگر جهانی دفاع کند.
امیدی که بعد از جنگ جهانی دوم با به وجود آمدن سازمان ملل متحد برای ایجاد توازن و عدالت و رعایت حقوق جهان شمول در کشورهای عقب مانده و استعمار زده و استثمار شده وجود داشت با سوار شدن قدرت های بزرگ بر اریکه آن، در عمل با شکست روبرو شده است.
در چنین شرایطی می توان گفت که هر کشوری وظیفه دارد نیروهای خود را تقویت کند و به قدرت مادی و معنوی جامعه خودش برای دفاع از حق خود اتکا نماید.
حق موقعی رعایت می شود که قدرتی آن را در برابر متجاوزین حفظ کند. این قدرت می تواند سوژه مورد تجاوز یا همچنین یک عامل خارجی باشد. همه تجاوزات، بدبختی ها و عقب ماندگی های کشورها را به گردن انگلیس و آمریکا و روس و چین نتوان انداخت.
به طورمثال در ایران اگر اقتدار ملی و رهبری مورد اعتمادی وجود میداشت، میتوانست در برابر تجاوزات چپاولگران خارجی و با تکیه بر نیروی ملت خود ایستادگی کند. کما اینکه در تاریخ ایران ما شاهد این اقتدار و اعتماد ملی بودهایم و با همین اقتدار و اعتماد به نفس دشمنان را به عقب راندهایم و پوزه متجاوزان را بر زمین مالیدهایم.
اما از نظر سیاسی و تحولاتی که در جامعه بشری به وجود آمده است امروز اقتدار و اعتماد ملی دیگر منبعث از شمشیر و سرداران و پادشاهان نیست. بیش از دو صده است که اقتدار و اعتماد ملی به حاکمیت ملی، آزادی در مشارکت مردم برای ایجاد ساز و کارهای دموکراسی و دخالت مردم در انتخاب نمایندگان ملت و رئیس دولت در یک جامعهی مدرن و جمهوری گره خورده است.
دریغا که ایران ما به عنوان یک کشور کهن با داشتن موقعیت ژئوپلیتیک استثنائی در منطقه و برخورداری از ثروت مادی و معنوی و نیروی انسانی و فرهنگ غنی در این فراروند عقب ماند.
در این حالت تضعیف شده قدرتهای چپاولگری مانند انگلیس و آمریکا و روسیه و امروز چین و… که با غارت جهان خود را فربه میکنند از تعدی و گستاخی و تطاول میهن ما کوتاهی نکرده اند و نخواهند کرد.
اگر مردم و روشنفکران ما پس از انقلاب مشروطه قوی تر از توطئه گران خارجی و وطن فروشان داخلی بودند بدون شک دچار این چپاول نمیشدیم. هر شیر زخم خورده اگر قدرت مقاومت خود را از دست داده باشد توسط گرگهای درنده پاره پاره و طعمه گرگان، روباهان و ته مانده آن خوراک کرکسها خواهد شد. به ویژه با این بختک بزرگی که فقر و گرسنگی و ترس از اعدام و زندان و شکنجه و خدا و پیغمبر دامن ملت ایران را گرفته است.
این کابوس هولناک، عقب مانده و جنایتکار اسلامی مملکت ما هر روز بیش از پیش تضعیف میکند. برای جلوگیری از این روند تضعیف مداوم جا دارد که نیروهای جمهوریخواه دموکرات و لائیک بر بیعملی خود غالب شوند و با یک همسازی ملی رژیم جمهوری اسلامی را بر زمین زده و از آن گذر کنند. تنها در چنین شرایطی است که میتوانیم در دفاع از حقوق و منافع خود استوار و مستقل عمل کرده و نقشههای تجاوزکارانه و دخالت گرانه قدرت های خارجی و عوامل داخلی آن را خنثی کنیم.
فرهنگ قاسمی رئیس و سخنگوی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران