احمد نظری
هنگامیکه حکومتها دیگر پاسخگوی مناسبات و موازین امروزین جامعه نیستند، ملت خواستار تغییر میشود تا بتواند مناسبات و ساختاری نو پدید آورد. میدان برای رسیدن به تکامل اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی آمادهی تغییر میگردد. اندیشههای خلاقانه و نوآورانه میکوشد خود را از بند قوانین خشک و واپسگرایانه رها سازد. دراین شرایطِ زمانی برای وضع موجود جامعه نیاز به یک آلترناتیو مترقی بهمعنی واقعی و تحققپذیر پیدا میکند و اگر نخواهد درجا بزند و دچار بیتفاوتی و بیتعادلی شود باید برنامههای این جایگزین مترقی را بهپذیرد تا نظام جدید اقتصادی و اجتماعی سرکار آید، تا نیروهای مترقی و توسعهگرا زمام امور را در دست گیرند و قوانین و موازین جدیدی برقرار کنند و مناسبات فاسد و واپسگرایانهای که برای جامعهای که رشد کرده و به کمال رسیده نامناسب است، دور افکند.
در این دوران است که مابین نیروهای تحولخواه از سویی و نیروهای فرصتطلب و موجسوار که تنها تغییر سطحی مناسبات حاکم یعنی به اصطلاح ” رژیم چنج” میخواهند تناقض پدید میآید.
برای تغییر بنیادین، ایجاد توافق بین نیروهای مترقی هر لحظه بیشتر میشود. اما عناصر اصلاح طلب (استمرارطلب) گاه با استفاده از مهارت و تجارب خود و گاه از اشتباهات و بیتجربگی نیروهای تحولخواه و بیتفاوتی قشر خاکستری جامعه میتوانند روند رو به رشد حرکت نیروهای مترقی را کُند کرده و بهتاخیر بیاندازند. با این حال این امر موقتی است و سرانجام با خیزش و حرکت جامعه به انزوا رفته و شرایطی نو پدید میآید. چرا که روند زندگی تاریخ چنین است.
تحقق توافق بین نیروهای ترقیخواه و لاییک به انحاء مختلف قابل حصول است، و نباید دربارهی آن دنبال حکم جامدی بود. همه چیز مربوط میشود به شرایط و موقعیت مشخص، میزان تجربه و تشکل و مهارت نیروهای مترقی، رویدادهای مساعد و یا غیرمترقبه و غیره. گاه حاکمیت بنا به مصلحت نظامش میتواند روند این حرکات را بهعقب بیاندازد و بدینسان سیطره حکومتش را طولانیتر کند.
گاه حاکمیت با استفاده از نیروهای سرکوب با خشونت سبعانه و بهضرب باتوم و گلوله میکوشد ملت را به اطاعت از ارادهی خود وادارد، در این هنگام نیروهای مترقی باید با جسارت و هوشیاری بتوانند از همهی امکانات استفاده کنند، متشکل شوند و بدانند در چه زمانی دامنهی اعتراضات و نبرد را گسترش دهند و در چه زمانی نرمش نشان دهند و به یاریگری و همسانسازی نیروها بپردازند و همواره باید واقعبینی را با پیکارجویی در آمیزند.
اگر نیروهای مترقی قادر نباشند متحد شوند و یا نتوانند تاکتیک تعرض و عقبنشینی را با هم درآمیزند، و قادر نباشند محاسبه هوشیارانه واقعیت را با احساسات و هیجانات دوران گذار با نیروهای عظیم معترضان ترکیب کنند، سبب میشوند که سالها و دههها بگذرد و اپوزیسیون برای اجرای رسالت تاریخی خود، خود را ناتوان نشان دهد و جامعه هم دچار یاس و بیتفاوتی و یاتحول تدریجی بسیار دردناک شود و سیطره حاکمیت و نیروهای سرکوب بیش از پیش ادامه یابد.
وظیفه نیروهای مترقی و تحولخواه در صورت باور به تغییر رژیم، برای رسیدن به جامعهای آباد و آزاد ، تلاش بی وقفه است که بتوانند این پروسه را با عمل متشکل آگاهانه خود تسریع کنند.
پیروان حزب مترقی باید خِردی نقاد، واقعبین، روحیهای انساندوستانه با ارادهای قوی و شورشگر داشته باشد تا بتواند مردم را آگاه، همراه و همگام سازد، پس باید نقش عامل آگاهی را برجسته ساخت.
وظیفه یک حزب طراز نوین و لاییک این است که دیدگاههای مترقی را با عمل درآمیزد و مردم را برای تغییر نظام حاکم آماده سازد و تغییر و تحول را سرانجام دهد. در اینجا قصد تلخیص آموزش نیست. مقصد آن است که رویداد تناسب در عامل عینی و ذهنی جریان اساسی باشد. تاریخ گذشته بهویژه از زمان مشروطیت نشان داده است مطلق کردن نقش رهبری، دولت، مرکزیت و … و روا داشتن هرگونه شیوهای برای رسیدن بههدف و غیره مظاهری است از بروز اراده گرایی (اصالت اراده) صرف.
یک پاسخ
با درود ،
سپاسگزار جناب فرهنگ قاسمی از انتشار این سایت که برای من آشنا نبود .
چنانچه در سرعت به سازماندهی و تشکیل کلاسیک حزب سوسیال دمکرات های ایران ، افزوده و یا شتاب داده شود ، میتوان در آینده نزدیک تشکل های اروپایی را به هم پیوند داده و با نیروهای جبهه ملی شایسته در ایران روابط بیشتر حاصل نمود تا در آینده نزدیک پایگاه های حزبی در سراسر کشور شبکه ای تشکیل دهند .
با احترام : محسن عطائی