تروریسم حکومت اسلامی ایران و فشار های آمریکا

آیا تروریسم در فرانسه و بلژیک، حمله «بربرهای وحشی» به‌اروپاست!(بخش سوم): بهرام رحمانی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

تروریسم حکومت اسلامی ایران و فشار های آمریکا

Bahram-Rahmani-e1391256831378

شهروندان بسیاری از کشورهای قاره کهن آفریقا، طی سال‌های اخیر، بحران‌های امنیتی و خشونت‌های خون‌بار زیادی را تجربه کرده‌اند.

با آغاز سده جدید میلادی، الجزایر توانست به‌طور موفقیت‌آمیزی با تهدیدات گروه‌های اسلامی مقابله کند. با این حال کشور در طول این سال‌ها، حملات تروریستی و درگیری‌های مختلفی را نیز شاهد بوده است. «بهار عربی» در سال 2001، به‌این کشور نیز رسید. اعتراضات در آن‌جا حتی زودتر از تونس آغاز شده بود. اما حکومت الجزایر توانست انعطاف‌پذیری بیش‌تری نسبت به‌تونس از خود نشان دهد. نیروهای پلیس و ارتش توانستند با کشتن چند تن از مردم معترض و نزدیک به 800 نفر زخمی، خیلی زود کنترل اوضاع را به‌دست گیرند. رییس جمهور بوتفلیقه، آغاز آزادی‌های سیاسی را اعلام کرد. در این راستا، او حالت فوق‌العاده را که از سال 1992 در کشور حکم‌فرما بود را لغو کرد. در عمل این دستور به‌معنای لغو ممنوعیت راه‌پیمایی و محدودیت دخالت ارتش در سیاست به‌بهانه «مبارزه با افراط‌گرایی و تروریسم» بود. علاوه بر این، پرداخت مالیات برای واردکنندگان، تولیدکنندگان و فروشندگان کالاهای اساسی موقتا به‌میزان 50 درصد کاهش یافت که بدین ترتیب سبد کالاهای مصرفی به‌میزان قابل توجهی پایین آمد. چنین اقداماتی باعث بازگشت آرامش نسبی به‌کشور شد و بوتفلیقه در مقایسه با روسای مصر و تونس توانست در مسند قدرت باقی بماند. البته حملات تروریستی در کشور هر از چند گاهی ادامه دارد.

اما اکنون الجزایر را می‌توان کشوری نامید که در مرز سقوط به‌هرج و مرج قرار گرفته است. هر عاملی از قبیل فعال شدن تروریست‌ها، مبارزات سیاسی داخلی، بحران اقتصادی و از همه مهم‌تر ترکیب آن‌ها با یکدیگر می‌تواند باعث شکسته‌شدن ثبات فعلی در این کشور شود.

سودان جنوبی: این منطقه از مهم‌ترین اخبار مربوط به‌رویدادهای آفریقا جنگ داخلی در سودان جنوبی بود؛ تنش‌ها در سودان جنوبی پس از آن بالا گرفت که سلوا کر، رییس جمهور این کشور معاون اول پیشین خود، ریک ماشار را به‌تلاش برای کودتا علیه دولت متهم کرد.

در پی این تصمیم، تنش‌ها در این کشور به نزاع‌های خونینی در اطراف جوبا بین نظامیان دولتی و فرماندهان شورشی ارتش که از حمایت نیروهای شبه‌نظامی قوی برخوردارند  منجر شد که بر همه بخش‌های این کشور نوپای آفریقایی تاثیر گذاشته است.

سرانجام پس از یک ماه درگیری خون‌بار دولت سودان جنوبی و شورشیان با میانجی‌گری کشورهای منطقه توافقنامه آتش‌بس را روز پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 به‌امضا رساندند.

بر اساس این پیشنهاد، دو طرف متعهد شدند از حمله به‌غیرنظامیان، اعدام‌های خودسرانه، استفاده از سربازان کودک، ارتکاب شکنجه، سوء‌استفاده جنسی و شکنجه خودداری کنند.

این آتش‌بس دوامی نیاورد و شورشیان در بیست و هشتم بهمن ماه همان سال حمله گسترده‌ای را برای بازپس گرفتن شهر راهبردی مالاکال آغاز کردند.

سران کشورهای عضو سازمان توسعه کشورهای شرق آفریقا‌(ایگاد) بیست و ششم اسفند ماه 1392، درباره استقرار نیروهای کمکی برای تحکیم آتش‌بس شکننده بین دولت و مخالفان در سودان جنوبی توافق کردند.

دولت سودان جنوبی، بدون قید و شرط با استقرار نیروهای ایگاد در خاک این کشور موافقت کرد. اما مخالفان سودان جنوبی با این طرح مخالفت کردند و بی‌طرف بودن این سازمان را در مناقشه سودان جنوبی زیر سئوال بردند.

در همین حال، گروه‌های کمک‌رسانان می‌گویند بیش از 10 هزار نفر در خشونت‌های سودان جنوبی کشته و هفتصد هزار نفر نیز مجبور به‌ترک خانه‌های خود شده‌اند.

سودان: در منطقه دارفور در غرب سودان، از حدود 10 سال پیش تاکنون بین نیروهای دولتی عمر البشیر و شورشیان این منطقه درگیری است.

 سازمان ملل می‌گوید که بیش از 300 هزار نفر در این درگیری‌ها کشته و بیش از یک میلیون و چهارصد هزار نفر آواره شدند.

دولت خارطوم در دو استان کردفان جنوبی و نیل آبی نیز از سال 2011 با جنبش خلق شاخه شمال سودان درگیر است.

اختلاف نفتی بین دو سودان در مذاکرات سال 2012، بین دو کشور که با نظارت اتحادیه آفریقا در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی صورت گرفت حل شده و دو سودان در نهایت برای تعیین جدول زمانی برای انتقال نفت و حل دیگر اختلافات به‌نتیجه رسیدند.

آفریقای مرکزی: هر از چندگاهی درگیری بین مسلمانان این کشور و گروهی از مسیحیان افراطی‌(موسوم به‌آنتی بالاکاها) روی می‌دهد و بی‌رحمانه همدیگر را به‌قتل می‌رسانند.

این در حالی است که نوعی بی‌تفاوتی سازمان‌یافته بین‌المللی علیه این درگیری‌های هدفمند در جریان است و سازمان ملل و موسسات وابسته به‌آن نیز اقدام موثری در خاتمه‌دادن به‌این فجایع انجام نداده‌اند.

بیش از 1600 نظامی فرانسوی که با مجوز شورای امنیت سازمان ملل و در سال 1392، به‌تدریج در این کشور مستقر شده‌اند نیز موضع کاملا انفعالی اتخاذ کرده و صرفا نظاره‌گر این وضعیت هستند؛ در عین حال 5600 صلح‌بان وابسته به‌اتحادیه آفریقا که از طرف جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا در این کشور استقرار یافته‌اند نیز عملا در تثبیت اوضاع سیاسی دچار ناتوانی بوده و از لحاظ تامین هزینه‌های لجستیک خود دارای مشکلاتی هستند.

آفریقای مرکزی با وسعت حدود 620 هزار کیلومتر مربع و جمعیتی نزدیک به 5 میلیون نفر در منطقه مرکزی آفریقا و در همسایگی کشورهای چاد، کامرون، سودان، سودان جنوبی، کنگو برازاویل و کنگوی دموکراتیک قرار دارد؛ این کشور با وجود دارا بودن ذخائر عظیم اورانیوم، الماس، طلا و نفت پنجمین کشور فقیر دنیاست و بخش عمده منابع طبیعی آن هنوز استخراج نشده است. 

در حدود 50 درصد از جمعیت این کشور را مسیحیان، 15 درصد را مسلمانان و سایرین را پیروان آئین‌های بومی آفریقا تشکیل می‌دهند. آفریقای مرکزی از سال 1890 تا سال 1960 میلادی مستعمره فرانسه بود و مردمان این کشور، طی این مدت شاهد استثمار سخت و بی‌رحمانه اشغال‌گران فرانسوی بودند.

آژانس پناه‌جویان سازمان ملل، بیستم اسفند ماه 92 اعلام کرد هزاران نفر که عمدتا اعضای جامعه اقلیت مسلمانان در این کشور جنگ‌زده هستند در معرض خطر حمله قریب‌الوقوع قرار دارند.

آدریان ادواردز، کمیساریای عالی پناه‌جویان سازمان ملل (UNHCR) گفت: در حال حاضر بیش از 15 هزار نفر، عمدتا مسلمان، در نقاط مختلف  تحت محاصره و تهدید گروه‌های مسلح قرار دارند.

مالی: مردم این کشور، همواره دچار کودتای نظامی، جنگ داخلی و مداخله نظامی خارجی در این کشورشان هستند.

فرانسه در اواخر ژانویه 2013‌-‌سال 1391، ظاهرا برای متوقف کردن پیشروی گروه‌های افراطی به‌جنوب مالی به‌این کشور لشکرکشی کرد و هنوز هرار تن از نیروهای خود را در این مستعمره سابق خود نگاه داشته است.

استقلال‌طلبان طوارق هم به‌همراه شبه‌نظامیان مرتبط با القاعده از ناآرامی‌های به‌وجود آمده در پی کودتایی برای به‌دست گرفتن کنترل شمال مالی سوء‌استفاده کرده و این کشور غرب آفریقا را در سال 2012 میلادی به‌آشوب کشیدند.

نیروهای فرانسوی سال 2011 میلادی این شبه‌نظامیان را بیرون رانده، انتخابات برگزار کردند و هیاتی متشکل از نیروهای حفظ صلح سازمان ملل در این کشور گشت‌زنی می‌کنند.

اما مذاکرات میان مالی و طوارق و شورشیان عرب به‌دلیل درخواست‌های سیاسی متوقف شد، شورای امنیت سازمان ملل نسبت به‌ناکامی در رسیدن به‌توافق هشدار داده و گفت: این مساله خطر افراطی‌شدن شبه‌نظامیان و از بین رفتن دستاوردهای امنیتی را به‌همراه دارد.

نیجریه: آتش خشونت هم‌چنان در کشور نیجریه و به‌خصوص در مناطق شمال و مرکز این کشور، همواره قربانی می‌گیرد زبانه و شاید روزی نبوده که درگیری و حملات مسلحانه در نقطه‌ای از این کشور روی نداده باشد و این ناآرامی‌ها تاکنون موجب کشته‌شدن و آوارگی هزاران تن در این کشور شده است.

خشونت‌های فرقه‌ای بین مسلمانان و مسیحیان با درگیری‌های نظامیان ارتش نیجریه با شورشیان «بوکو حرام» هم‌زمان شده است؛ درگیری‌های بین ارتش و بوکو حرام در سال 2009 اوج گرفته و هنوز ادامه دارد.

خشونت‌های ارتش در حمله به‌مناطق تحت کنترل بوکو حرام، به‌خصوص در باگا در شمال شرق نیجریه باعث ابراز نگرانی دیده‌بان حقوق بشر شده است؛ دیده‌بان حقوق بشر چند سال پیش با انتشار تصاویر ماهواره‌ای از شدت تخریب‌ها در باگا اعلام کرده است که دولت نیجریه تلاش می‌کند تخلفاتی را که می‌توان آن‌ها را در دادگاه جنایی بین‌الملل مورد بررسی قرار داد، پنهان کند.

دولت نیجریه اتهاماتی نظیر هدف قرار دادن غیرنظامیان و آتش‌زدن بسیاری از خانه‌ها را در شمال این کشور  متهم شده است.

از جمله تاثر برانگیزترین خشونت‌ها در نیجریه، ربودن دختران دانش‌آموز توسط بوکو حرام و تجاوز به‌آن‌ها و یا فروختن و کشتن آن‌هاست.

شیوه‌ زندگی گله‌داری و نیمه‌ عشایری فولانی به‌چند دهه درگیری میان مردم فولا و جماعت مزرعه‌دار و کشاورز در مناطق مرکزی و شمالی نیجریه منجر شده است.

دامداران فولانی اغلب در فصل خشکی به‌اراضی کشاورزان هجوم می‌آورند و زمین‌های زراعی آنان را ویران می‌کنند. در همین حال تلاش کشاورزان برای جلوگیری از استفاده‌ آنان از زمین‌های زراعی به‌عنوان چراگاه، به‌درگیری میان دو طرف می‌انجامد.

جمهوری «دموکراتیک» کنگو: شورشیان جنبش 23 مارس، سی‌ام آبان 1391، برابر با بیستم نوامبر 2012 میلادی، گوما، مرکز استان کیووی شمالی و شهر راهبردی در شرق جمهوری دموکراتیک کنگو را که بیش از یک میلیون جمعیت دارد، اشغال کردند، اما 11 روز بعد در اول دسامبر بر مبنای توافق‌نامه آتش‌بس، از این شهر خارج شدند.

دولت جمهوری دموکراتیک کنگو و جنبش‌ 23 مارس از اوایل دسامبر 2012 – آذر ماه 1391، مذاکرات صلح را آغاز کردند، اما روند این گفت‌وگوها 21 دسامبر بعد از ناکامی طرفین در توافق بر سر یک دستور کار، به‌حال تعلیق در آمد.

کنگو در چند دهه گذشته، با مشکلات متعدد از جمله فقر شدید، زیرساخت فاسد و نوعی جنگ در شرق این کشور مواجه شده است که در بیش از یک دهه گذشته ادامه داشته و بیش از 5/5 میلیون کشته برجا گذاشته است.

در چند ماه اوایل ماه می 2012، نزدیک به‌سه میلیون ساکن شرق کنگو از بیم جان خانه‌های خود را ترک کرده‌ و آواره شده‌اند؛ حدود دو و نیم میلیون تن از آوارگان در مناطق امن‌تر کنگو اقامت گزیده‌اند، اما حدود پانصد هزار آواره کنگو به‌کشورهای هم‌جوار شامل رواندا و اوگاندا پناه برده‌اند.

موریتانی: جامعه موریتانی از لحاظ نژادی به‌دو گروه تقسیم می‌شود: عرب‌ها و زنگی‌ها. عرب‌ها خود به‌دو دسته سفیدپوستان و سیاه‌پوستان تقسیم می‌شوند.

زنگی تبارها مقامات موریتانی را به‌اقدامات نژادپرستانه از زمان استقلال موریتانی از فرانسه در سال 1960 متهم می‌کنند.

زنگی‌های شهر کیهیدی از رفتارهای دولت محلی که تحت سیطره عرب‌ها است به‌رنج آمده‌اند، این در حالی است که بیش‌تر ساکنان این شهر را زنگی‌ها تشکیل می‌دهند.

در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته در درگیری‌های ملی در موریتانی صدها تن کشته و ده‌ها هزار تن دیگر آواره شدند.

سومالی: در 26 ژانویه 1991، جنگ داخلی خون‌باری در سومالی آغاز گشت که نتیجه شورش نیروهای ناسیونالیستی و مذهبی سقوط جمهوری دموکراتیک سومالی بود. تا کنون بیش از 500 هزار نفر کشته شده‌اند.

تونس: شخصی به‌نام سیف‌الدین الرزقی با حمله به‌تفرجگاهی در شمال سوسه 38 نفر از گردشگران را کشت.

به‌گفته شاهدان، این دانشجوی مسلح حوالی ظهر جمعه 26 ژوئن با قایق تندرو به‌ساحل آمد، کلاشنیکف خود را از یک سایبان بیرون کشید و با حرکت در امتداد ساحل گردشگرانی را که بیرون یک هتل لوکس حمام آفتاب گرفته بودند به‌گلوله بست.

در ابتدای سال هم 22 نفر، از جمله 17 گردشگر خارجی، در حمله به‌موزه باردو در پایتخت تونس کشته شدند.


رواندا: شاید واقعه رواندا از همه تکان‌دهنده‌تر است. ایجاد اختلاف بین دو ملیت توتسی و هوتو در رواندا توسط استعمارگران آلمانی و بلژیکی و همکاری کلیسای کاتولیک منجر به‌کشتار 800 هزار انسان به‌وحشیانه‌ترین شکل ممکن، در سایه سکوت مجامع بین‌المللی شد.

جمهوری رواندا کشوری کوچک در مرکز قاره آفریقا است که در سال 1994 واقعه‌ای تلخ از نسل‌کشی هشتصد هزار انسان را در تاریخ ثبت کرده است.

این کشور با اوگاندا، بروندی، جمهوری دموکراتیک کنگو و تانزانیا همسایه است. از سال 1894، در کنفرانس برلین این منطقه تحت نام تانکانیکای آلمان در اختیار آلمان قرار گرفت. شکست آلمان در جنگ جهانی اول، منجر به‌تقسیمات مستعمره‌های آفریقایی آلمان شد. رواندا به‌بلژیک واگذار شد و پس از چند سال در 1962، سرانجام رواندا از بلژیک مستقل شد. ماه آوریل 1994 بود که اولین جرقه‌های جنگ داخلی و نسل‌کشی روآندا زده شد. جنگ خونینی که میان دو ملیت هوتو و توتسی به‌راه افتاد، در کنار آوارگی و تجاوزات، قریب 800 هزار کشته بر جای گذاشت.

ریشه‌های جنگ داخلی در رواندا بین هوتو و توتسی تا قبل از رسیدن استعمارگران آلمانی به‌رواندا هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی داشتند. آلمانی‌ها با ورود به‌رواندا، سیاست تبعیض‌آمیزی را در پیش گرفتند که اقلیت توتسی که نسبت به‌اکثریت هوتو قد بلندتر و ثروت‌مندتر بودند و پوست روشن‌تری داشتند از امکانات بهتر زندگی و قدرت بیش‌تر برخوردار شدند. این سیاست توسط بلژیکی‌ها که سرپرستی مستعمره رواندا را بعد از جنگ جهانی اول بر عهده داشتند و مبلغان مسیحی کلیسای روم که از قرن 19 در اروپا حضور داشتند، ادامه پیدا کرد. سیاست اختلاف‌اندازی استعمارگران بلژیکی در رواندا استعمار بلژیک، جمعیتی را که همگی به‌یک زبان سخن می‌گفتند به‌دو سلطه و سه قشر اجتماعی تکمیل‌کننده یکدیگر تقسیم کرد: یک قشر اقلیت از دام‌داران توتسی، یک قشر اکثریت از کشاورزان هوتو و یک قشر مرکب از گروه‌های کوچک شکارچیان پیگمه و توواس. به‌این ترتیب، سردمداران نظام استعماری بلژیک خوشحال بودند که می‌توانند بر جامعه‌ای قشربندی‌شده و دارای ساخت سلسله مراتبی مرکب از رییس سالاری‌ها و یک گروه از نخبگان حاکم که می‌توانستند آن‌ها را به‌دین کاتولیک درآورده و برای ادامه تحصیل به‌اروپا بفرستند تکیه کند؛ اما زمانی‌که پس از جنگ جهانی دوم قلمروهای استعماری بلژیک گرایش ضد استعماری پیدا کردند، روشنفکران توتسی شروع به‌تاثیر پذیری از افکار مدرن کردند. در پی این تفکرات مدیریت سیاسی بلژیک توتسی‌ها را با انگیزه‌های ضداستعماری رها کرد و همه توجه خود را به‌سوی اکثریت هوتو معطوف کرد و نظریه ملیت‌‌های متعارض را به‌کار برد. توتسی‌ها به‌هوتوها قومی بی‌گانه معرفی شدند که هوتوها را سرکوب می‌کند و این گروه باید آن‌ها را از سرزمین خود بیرون برانند. این در حالی بود که توتسی‌ها و هوتوها نه ملیت‌هایی متمایز، بلکه آن‌ها زبان و مذهب مشترک داشتند و قشرهای اجتماعی بودند که نسبت به‌یکدیگر بسیار باز و نفوذ پذیر هم بودند. برای نمونه هر فرد هوتو که صاحب 10 راس گاو می‌شد تبدیل به‌یک توتسی و هر فرد توتسی که دام‌های خود را از دست می‌داد هوتو می‌شد؛ به‌همین دلیل هویت هوتوها و توتسی‌ها به‌راحتی بر حسب مالکیت و یا ازدواج تغییر می‌کرد. اما نظام استعماری با برجسته کردن یک قوم و ایجاد نفرت یک قوم علیه قوم دیگر کار را به‌جایی رساند که دیگر هوتو و توتسی بودن در شناسنامه آن‌ها نیز قید می‌شد، در واقع پیوندهای خانوادگی تا حدی دست‌کاری شده بود که هویت‌های جدیدی را ایجاد کرده بود. این کشتار به‌خوبی توسط دولت سازمان‌دهی شد زمانی که کشتار شروع شد به‌ازاء هر 10 خانواده یک شبه‌نظامی در نظر گرفته شده بود. و در هر همسایگی نمایندگانی برای این کشتار وجود داشت، بیش‌تر مهمات و تسلیحاتی مثل نارنجک به‌شکل وسیعی توسط دولت توزیع شد. بسیاری از اعضای قبایل فقط با قمه و ساطور مسلح شده بودند و حتی پس از توافق صلح سال 1993، تجار نزدیک به‌رییس جمهور، 581 هزار قمه و قداره برای کشتار توتسی‌ها تهیه کرده بودند. رسانه‌های خبری آتش نسل‌کشی را شعله‌ور کردند بر طبق گفته‌های مفسرین، رسانه‌های خبری نقش مهمی را در این نسل‌کشی ایفا کردند. نشریات محلی و رادیوها این کشتارها را شعله‌ور می‌ساختند. روزنامه دولتی کانگورا منتسب به‌هوتو در این میان نقش مرکزی داشت که آغازگر یک جنگ تمام عیار علیه توتسی‌ها بود. در جریان دادگاه بین‌المللی جنایی که برای روندا تشکیل شده بود افرادی که در پس پرده روزنامه کانگورا بودند‌.‌(روزنامه منتسب به‌هوتوها) متهم به‌چاپ اعلامیه‌هایی در سال 1992 شدند که در آن تصویر قداره و ساطور چاپ شده بود و پرسیده شده بود ما باید چه‌کار کنیم تا انقلاب اجتماعی 1959‌(شورش هوتوهایی است که به‌سرنگونی‌ پادشاهی توتسی‌ها منجر شد) کامل شود. نشریه کانگورا هم‌چنین 10 فرمان هوتو را منتشر کردند، که به‌تثبیت ایدئولوژی قدرت هوتو در مدارس و ارتش هوتو می پرداخت و نحوه برخورد با توتسی‌ها را تنظیم می‌کرد. در این متن 10 فرمان، این پیام القا می‌شد که توتسی یک استراتژی عظیم دغل‌کارانه علیه هوتوها دارد که هوتو را به‌بردگی بکشند. اما به‌خاطر نرخ بالای بی‌سوادی در زمان نسل‌کشی، رادیو وسیله بهتری برای القای پیام بود. در سال 1993، تندروهای هوتو با حمایت برخی از کشورها از جمله فرانسه و بلژیک برای تشدید خشونت در قبل و در جریان نسل‌کشی، ایستگاه رادیویی تلویزیونی به‌راه انداختند، که هدف اساسی آن همان‌طور که گفته شد تبلیغ علیه توتسی‌ها و جبهه نجات رواندا بود. این ایستگاه رادیویی و تلویزیونی زمینه را برای بسیج جوانان هوتویی در اردوگاه‌های آموزش نظامی فراهم ساخته بود تا با حمایت نظامیان فرانسه و بلژیکی به‌آنان راهبردهای جنگ آموزش داده شود. در مارس 1992، رادیو رواندا برای اولین‌بار به‌شکل مستقیم کشتار توتسی‌ها را در جنوب پایتخت آغاز کرد. رادیو روندا مکررا پیامی را پخش می‌کرد که هشدار می‌داد که هوتوها در بوگسرا مورد حمله توتسی‌ها واقع شده‌اند این پیامی بود که افسران محلی از آن استفاده کردند تا هوتوها را متقاعد سازند که آن‌ها باید اول دست به‌حمله بزنند با هدایت سربازان، شهروندان عادی هوتو و گروه شبه‌نظامی، صدها توتسی را مورد حمله قرار داده و کشتند. در پایان سال 1993، گزارش بسیار احساساتی از یک پایگاه رادیویی دیگر در مورد ترور رییس جمهور که یک هوتو بود به‌کار گرفته شد تا شقاوت توتسی‌ها به‌تصویر کشیده شود. این ایستگاه به‌دروغ گزارش کرد که پرزیدنت ترور شده، مورد شکنجه واقع‌شده و عقیم شده است.‌‌(در عصر ماقبل استعمار برخی پادشاهان توتسی، حاکمان شکست خورده را عقیم می‌کردند) از اکتبر 1993، رسانه‌ها مدام به‌تفاوت‌های ذاتی و سرشتی بین دو ملیت هوتو و توتسی اشاره می‌کردند و منشا خارجی توتسی‌ها را گزارش می‌کردند. هم‌چنین به‌سهم نابرابر توتسی‌ها از ثروت و قدرت اشاره می‌کردند و وحشت آفرینی‌های حاکمیت گذشته توتسی را یادآور می‌شدند تا حس انتقام‌جویی را در هوتوها قوی و قوی‌تر کنند. ایستگاه‌های رادیویی، برای بسیج و به‌هیجان درآوردن مردم لحظه‌ای درنگ نکردند، به‌خصوص در مراحل نخستین که این کشتارها با مقاومت شدید رو‌به‌رو می‌شدند. در سال 1994، به‌دنبال سقوط هواپیمای حامل «جونال هابیا ریمانا» رییس جمهور وقت رواندا که در نزدیکی کیگالی پایتخت این کشور به‌وقوع پیوست؛ «هوتو»‌ها این عمل را به‌‌توتسی‌ها نسبت داد. همین امر آغاز درگیری‌های شدید میان این دو ملیت شد که به کشتار حدود 800 هزار توتسی رواندایی و هوتوهای میانه‌رو در مدت یک‌صد روز توسط هوتوهای تندرو منجر شد. زنان قربانیان اختلافات در رواندا زنان نیز در آستانه نسل‌کشی سال 1994 به‌هدف تبلیغاتی ضد توتسی تبدیل شدند برای مثال در 10 فرمان هوتو، 4 فرمان گنجانده شده بود و زنان را به‌عنوان اسلحه جنسی برای نابودی مردان هوتو جلوه می‌دادند و مدام تبلیغاتی که مبنای جنسی داشت و تجاوز جنسی را در طی جنگ تهییج می‌کرد و جملاتی این‌گونه را شامل می‌شد که شما زنان توتسی فکر می‌کنید که برای ما بیش از حد خوب هستید حال بگذارید ببینیم که زنان توتسی چه مزه‌ای دارند. در حدود 250 تا 500 هزار زن و دختر توتسی در این مدت مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند که بسیاری از آن‌ها، از روی عمد توسط مردان مبتلا به‌ویروس ایدز مورد تجاوز قرار گرفتند. بدین ترتیب، اکنون اکثر این زنان به ویروس HIV نیز مبتلا هستند.

با آغاز نسل‌کشی سازمان یافته که 100 روز طول کشید، هشتصد هزار به‌آمار سازمان ملل و یا یک میلیون و هفتاد و یک هزار به‌آمار دولت رواندا از ملیت برتر توتسی و هوتوهای میانه‌رو که از پیروی از دستورات هوتوهای تندرو ممانعت کرده بودند کشته شدند. بیش‌تر قربانیان مردان، زنان، کودکان و نوزادانی بودند که توسط همسایه‌ها، همکاران و دوستان سابق خود کشته می‌شدند، رادیو رواندا هم‌زمان به‌طور مداوم هوتوها را تشویق به‌قتل‌عام توتسی‌ها می‌کرد. روزانه 10 هزار نفر و ساعتی 400 نفر و دقیقه‌ای 7 نفر کشته می‌شدند. قتل‌عام 800 هزار زن و کودک و مرد در میان بی‌تفاوتی جامعه بین‌‌المللی صورت گرفت و سازمان ملل متحد قبل و در جریان قتل‌عام یک نیروی حافظ صلح را در روآندا مستقر کرد، اما این گروه قادر به‌جلوگیری از قتل‌عام نبودند. این فاجعه در مقابل چشمان باز با پوشش کامل خبری دنیا و عمل‌کرد بسیار هولناک سازمان ملل و بی‌تفاوتی جامعه جهانی به‌بهانه عدم مداخله در امور داخلی روآندا انجام شد، به‌طور مثال در ابتدای نسل‌کشی 1000 نیروی اروپایی برای تخلیه اتباع خارجی از روآندا به‌آن‌جا فرستاده شد که به‌سرعت کشور را ترک کردند و یا صلح‌بانان بلژیکی سازمان ملل مدرسه‌ای را که 2 هزار توتسی به‌آن پناهنده شده بودند بعد از رسیدن دستور عقب‌‌نشینی ترک نمودند که منجر به‌قتل‌عام کلیه پناهندگان شد. بعد از اتمام نسل‌کشی، هزاران نفر از پناهندگان روآندایی که به‌کشورهای مجاور پناهنده شده بودند به‌دلیل شرایط بد و ابتلا به‌بیماری‌های گوناگون مسری کشته شدند. سرانجام در روز 4 ژوییه سال 1994، شهر کیگالی توسط جبهه میهنی روآندا که از توتسی‌ها تشکیل شده بود، تصرف شد و قتل‌عام خاتمه یافت.

بعد‌ها دادگاهی برای محاکمه سران نسل‌کشی تشکیل شد. هم‌اکنون هزاران نفر از توتسی‌های زنده‌مانده از نسل‌کشی سعی می‌کنند با 2 میلیون هوتوی شرکت‌کننده در کشتار به‌طور مسالمت‌آمیز زندگی کنند.

پس از اتمام جنگ و زندگی این دو ملیت در کنار یکدیگر، دادگاه، پس از هفت سال رسیدگی به‌پرونده «آگوستین بزی مانگو»، فرمانده سابق ارتش روآندا را به‌جرم مشارکت در قتل‌عام مخالفان دولت، نسل‌کشی، جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت، در سال 1994 میلادی به‌سی سال حبس محکوم کرد. مانگو، یکی از عاملان اصلی نسل‌کشی روآندا معرفی شده است. علاوه بر بزی مانگو، فرد دیگری نیز به‌نام «دیندی دالایمانا» رییس وقت پلیس روآندا در این کشتار نقش داشت که دادگاه حکم آزادی وی را صادر کرد. چرا که بنا به‌اعلام مقامات قضایی، او یازده سال در حبس به‌سر برده و دوره مجازات خود را سپری کرده است.علاوه بر مانگو و دالایمانا، اسقف سابق کشور رواندا متهم است در نسل‌کشی سال 1994 این کشور دست داشته است. کشیش جاناتان روهومولیزا، در حالی در کشور انگلستان به‌مشارکت در نسل‌کشی مردم رواندا متهم شد که سال‌ها اسقف این کشور بوده است. او متهم است نقش صدای تبلیغاتی افراطی‌های هوتو را ایفا کرده و توتسی‌ها را به‌مسلخ می‌برده است. کلیسای بریتانیا اعلام کرده: در سال 2005 که اجازه فعالیت به‌روهومولیزا را داده است، از سابقه وحشتناک وی بی‌اطلاع بوده است این کلیسا نسل‌کشی توتسی‌ها در سال 1994 در رواندا را لکه ننگی بر دامن کلیسای کاتولیک این کشور دانسته است.

به‌این ترتیب، می‌بینیم که حکومت‌های «متمدن» فرانسه، بلژیک، انگلستان و آلمانی، در راستای منافع خود، چه بلاهایی از جمله بر سر مردم قاره سیاه نیاورده‌اند؟!

ترورها در سال 2015: سال 2015، علاوه بر کشورهای آفریقایی، ترورها در برخی از دیگر کشورهای جهان نیز تعداید قربانی گرفته است.

فرانسه: در ماه ژانویه، یک سری حمله در پاریس و حومه‌ منجر به‌کشته‌شدن 26 نفر، از جمله سه مهاجم، و مجروح شدن 22 نفر دیگر شد.

این حملات مرگ‌بار روز چهارشنبه هفتم ژانویه با کشتار در دفتر مجله فکاهی شارلی ابدو شروع و دو روز بعد با عملیات گسترده پلیس و محاصره دو محل پایان یافت.

ولی تعداد کشته‌شدگان در مقایسه با حملات ماه نوامبر ناچیز بود. بنا بر گزارش‌ها، روز جمعه سیزدهم نوامبر نگهبان‌های مستقر در ورودی ورزشگاه ملی فرانسه در جریان یک بازرسی بدنی ساده مردی را پیدا کردند که کمربند انتحاری به‌تن داشت.

در گزارش‌ها آمده که آن مرد بعد از دور شدن از نگهبان‌ها ضامن کمربند را کشید و خود و یک رهگذر دیگر را کشت.

این استادیوم که در حاشیه شمالی پاریس واقع شده و آن روز میزبان بازی دوستانه فوتبال بین تیم‌های فرانسه و آلمان بود، در مجموع شاهد انفجار سه بمب بود. این بمب‌ها بخشی از یک سری حمله در گوشه و کنار پایتخت فرانسه بودند که به‌مرگ 130 نفر و مجروح شدن صدها نفر دیگر انجامید.

ترکیه: دو حمله انتحاری به تجمع مخالفان جنگ در آنکارا باعث کشته شدن بیش از 100 نفر در ماه اکتبر شد، رقمی که در ترکیه بی‌سابقه بوده است.

به‌گفته روانشناسی که به‌بازماندگان این حمله مشاوره می‌داد، بیش از 1000 تکه بدن انسان وجود داشت که باید شناسایی می‌شد.

هزاران نفری که بیرون ایستگاه قطار آنکارا تجمع کرده بودند شاهد این حملات دوگانه بودند.

پیش از آن هم 30 نفر از فعالان سیاسی سوسیالیست که برای بحث بر سر بازسازی کوبانی در شهر سوروچ جمع شده بودند در یک بمب‌گذاری کشته شدند. به‌گفته مقامات ترکیه مسئولیت هر دو حمله بر عهده داعش است.

مصر: در ماه اکتبر، یک هواپیمای ایرباس که تازه فرودگاه شرم‌الشیخ را به‌مقصد سن‌ پترزبورگ ترک کرده بود، ناگهان سقوط کرد و در صحرای سینا به‌زمین خورد.

به‌نظر می‌رسد که این هواپیما به‌خاطر انفجار بمب سقوط کرده باشد. یکی از شاخه‌های داعش که در صحرای سینا فعال است مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. در مجموع 224 نفر که تقریبا همگی گردشگران روس بودند جان خود را از دست دادند.

لبنان: یک روز پیش از حمله ماه نوامبر پاریس و در پی دو حمله انتحاری به‌محله‌ای مسکونی در بیروت 37 نفر کشته و 181 نفر مجروح شدند.

دو بمب‌گذار خود را در یکی از خیابان‌های شلوغ محله ضاحیه در جنوب بیروت منفجر کردند. این محله یکی از مراکز مهم حزب‌الله لبنان قلمداد می‌شود.

داعش مسئولیت این حمله را هم بر عهده گرفت. این مرگ‌بارترین انفجار در بیروت در 25 سالی است که از پایان جنگ داخلی لبنان می‌گذرد.

آمریکا: حمله افراد مسلح در روز دوم دسامبر به‌یک تالار کنفرانس به‌مرگ 14 نفر در سن برناردینو ایالت کالیفرنیا منجر شد.

در جریان این حمله، دو مظنون کاملا مسلح به‌نام‌های رضوان فاروق و تشفین مالک در درگیری با پلیس کشته شدند.

پلیس فدرال آمریکا اعلام کرد که با این تیراندازی به‌عنوان یک اقدام تروریستی برخورد می‌کند. به‌گفته آشنایان آقای فاروق، او داشت «رویای آمریکایی را می‌زیست» و از «لزومات یک زندگی خوش» برخوردار بود. این زن و شوهر یک دختر شش ماهه داشتند.

عراق: در تازه‌ترین عملیات تروریستی، سوءقصدی انتحاری در روستای الاسیریه واقع در 40 کیلومتری جنوب بغداد دست‌کم 30 نفر را به‌کشتن داد و 60 تن دیگر را زخمی کرد. به‌گفته‌ نیروهای پلیس، فرد سوءقصدکننده روز جمعه 25 مارس 2016‌-‌6 فروردین 1394، پس از پایان یک بازی فوتبال وارد جمعیتی شد که پیروزی تیم مورد علاقه خود را جشن می‌گرفت. این فرد سپس خود را در میان جمعیت مردم منفجر کرد. به‌گزارش خبرگزاری فرانسه، شمار قربانیان این رویداد رو به‌افزایش است.

پاکستان: تعداد کشته‌های حمله انتحاری در شهر لاهور در شرق پاکستان، در روز یک‌شنبه 27 مارس 2016‌-‌8 فروردین 1394، بیش از 70 تن افزایش یافته است و و بیش از 300 مجروح اعلام کرده است. منابع امدادی و پلیس در پاکستان گفته‌اند که بیش‌تر قربانیان این حادثه را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند.

بر اساس گزارش رویترز، این حمله انتحاری در پارکینگ مجاور پارک گلستان اقبال در نزدیکی یک از خروجی‌های این پارک روی داده و محل انفجار تنها چند قدم تا زمین بازی کودکان فاصله داشته است.

رویترز نیز به‌نقل از مستنصر فیروز، سرپرست پلیس این ناحیه، نوشته است که به‌دلیل تعطیلات عید پاک، این منطقه محل تردد بسیاری از شهروندان مسیحی لاهور بوده است.

لاهور بین هشت تا 10 میلیون نفر جمعیت دارد و بر اساس آمارها نزدیک به‌شش درصد از جمعیت آن را مسیحیان تشکیل می‌دهند. این شهر که مرکز ایالت پنجاب است، مرکز اصلی فعالیت‌های سیاسی نواز شریف نخست‌وزیر پاکستان است.

خبرگزاری‌های رویترز و آسوشیتدپرس گزارش دادند که گروه طالبان پاکستان مسئولیت حمله انتحاری لاهور  را بر عهده گرفته است. این گروه مدعی شده که مسیحیان هدف این حمله خونین بوده‌اند.

گرچه شهرهای مختلف پاکستان در ماه‌ها و سال‌های اخیر هدف حملات و بمب‌گذاری‌های مختلفی بوده، اما لاهور که پایتخت فرهنگی پاکستان به‌شمار می‌آید مدت‌ها در آرامش به‌سر برده است.

بر اساس گزارش خبرگزاری‌ها آخرین مورد از حملات عمده خونین در لاهور، به‌اواخر مه 2010، خرداد 1389 بر می‌گردد که مردان مسلح و عاملان انتحاری یک مسجد متعلق به‌جماعت احمدیه را هدف گرفتند. این حمله 82 کشته بر جای گذاشته بود.

طالبان پاکستان در آخرین روز دی ماه سال پیش، مسئولیت حمله مردان مسلح به‌دانشگاهی در چارسده، در نزدیکی پیشاور را بر عهده گرفته بود که به‌کشته شدن 21 نفر انجامید.

طالبان پاکستان، هم‌چنین در اوائل دی ماه 94، مسئولیت یک حمله انتحاری را در منطقه مردان در شمال شرقی پیشاور بر عهده گرفت که 26 تن در آن کشته شدند.

این گروه، مسئول حمله دیگری شناخته شده که در اواخر شهریور 94، به‌کشته شدن 29 نیروی خدماتی در یک پایگاه هوایی نزدیک پیشاور انجامید.

البته همه این اعمال و جنایات بی‌شمار دولت‌ها، نباید هیچ توجیهی برای ترورهای پاریس و بلژیک و غیره به‌وجود آورد. در واقع همان چیزهای که حکومت‌ها کاشته‌اند اکنون همان را نیز درو می‌کنند! اما باز هم در این میان، قربانیان ترور مردم عادی هستند نه جنایت‌کاران جنگی!

یک‌شنبه پانزدهم فروردین 1395 – سوم آوریل 2016

ادامه دارد.

bahram.rehmani@gmail.com

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.