آنارشیست و این صندق های رای
هیچ نخواهم گفت،
تقریبا هیچ،
اگر برایم پیامکی بفرستی،
و بیایی دنبالم،
دستم را به تو خواهم داد،
تا با هم برویم،
در مقابل این مضحکهی جهانی شدهی صندوق رای،
با صدای بلند،
اعتراض کنیم،
و با مشت های گره کرده،
بشوریم بر این بیداد !
هیچ نخواهم گفت،
تقریبا هیچ،
اگر پرخاش کنیم با هم،
در برابر سوداگران آزادی،
که بیشرمانه،
با انگشت خود،
به تغابن میدهند جوهر را،
تا دیکتاتوری ادامه پیدا کند،
و بزمجه دیگری،
از صندوق تزویر بیرون آید!
هیچ نخواهم گفت،
تقریبا هیچ،
اگر بگویی،
به یاد جوانیهایت،
آنارشیست شو،
بشکن،
بزن برهم،
این بساط بیعدالتی را،
بدان که جوان خواهم شد به محابا،
با پوششی سیاه،
و چکمه ها،
قامتی بلند !
هیچ نخواهم گفت،
تقریبا هیچ،
اگر با ضرب و شتم،
سپاهیان اسلام،
مرا دستگیر کنند،
به دخمه های قرون وسطائی بیاندازند،
در آنجا جانم را بگیرند،
بگویند مرد،
پرواز خواهم کرد در آسمان آزادی!
هیچ نخواهم گفت،
تقریبا هیچ،
اگر با یک تیر،
گزمههای اسلام
خلاصم کنند در خیابان،
هرگز نخواهم مرد،
در این کارزار،
که نخستین گام به سوی آزادی زنده ماندن است!
هیچ نخواهم گفت،
دیگر هیچ،
اگر از خونم،
رُز،
میخک و سنبل سرخ،
سرزمینم را آتشفشان کند،
تنها در نخستین لحظه پیروزی،
یا در آخرین لحظه شکست،
دستهایت را خواهم فشرد،
و بر لب هایت بوسه مهر خواهم زد،
و خواهم گفت بیا،
که من آنارشیست پیرم،
امروز،
با کوله باری از زخم های سنگین،
تا آخرین تیر در کمین نشستهام !
آری،
هیچ نخواهم گفت،
دیگر هیچ.
و به آزادی خواهم اندیشید،
به آزادی.
فرهنگ قاسمی درگزی
۲۱ فوریه ۲۰۲۴