۳۲- سخن روز‎: “رقص ‌ِ زندگی”

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

گفتی،

منم،

تنومند درخت،

با شاخه‌های سرکش،

ایستاده،

استوار،

در برابر این روزهای لعنتی.

گفتم آری،

درختی که کاشتم دیروز،

با شکوفایی خود،

مرگ را سیلی میزند امروز،

و زمین و آسمان را،

با برگ‌های سپید،

گل باران می‌کند.

گفتی،

در این هوای ِ پر مرگ،

و در تلاطم های ِ کوبنده‌ی این جنگ،

سخت تر از هر سنگ،

بر هستی و زمان،

تنیده،

نیز نیرنگ،

و نیست،

بانگ‌های شامگاهان،

دلاویز،

و خوش آهنگ.

گفتم،

امید،

سکوت ِ قرنطینه ها را،

می درد.

درخت من

گفتی،

در گوش گل،

از آن زمستان پر آژنگ،

مرا پیامی هست،

فراتر از آواز ِ شباهنگ،

پیامی ز هستی،

ز بودن،

برخاسته از عمیق‌ترین،

شیارهای خاک،

و مهربان ترین،

اشک های آسمان.

گفتم،

نگاه کن،

شور زندگی،

از یکایک شاخه‌هایت،

می جهد.

گفتی،

آورده‌است امسال،

رقصان‌ترین،

گوشواره‌ها را،

زیباتر از هر سال،

تب تب ِ آزادی،

ملودی زندگی را،

می نوازد،

در چرخش ساق‌هایش،

کارمِن

خرامان می‌آید.

گفتم،

گلبرگ های تو،

با پرده‌‌ای سپید،

عطر زندگی را،

بر مهدِ زمین می‌پاشد.

گفتی،

می‌سازم،

ز‌‌ِ زیستن،

و پیشکش میکنم،

ای مهربان،

باغبان من،

سرخ‌ترین ِ سرخ ها را،

از شکوفه‌های،

سپیدترین ْ سپید‌ها.

هشتم آوریل ۲۰۲۰

فرهنگ قاسمی

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.