تحریف تاریخ ـ بخش پنجم ـ نظرات متناقض و انحرافی خلیل ملکی درباره دکترمصدق!: منصور بیات زاده

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 589700_391

مواضع متضاد خلیل ملکی درباره استقلال و«حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) و

مطالبی درباره مذاکرات دکتر مصدق با مقامات دولت آمریکا وبانک بین المللی و…

 (تحریف تاریخ از سوی دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان)

در بخش های قبلی این نوشته، (١) با کمک گرفتن از اسناد و مدارک، به نقد بخشهائی از مطالب مندرج در نامه ای که خلیل ملکی دو ماه بعد از فوت دکتر مصدق (مورخ  ١٨ اردیبهشت ١٣۴۶) به دکتر امیرپیشداد ـ پزشک مقیم پاریس ـ در باره نظرات و عقاید دکتر مصدق نوشته بود، (٢) پرداختم  و نوشتم که خلیل ملکی « در کمال بی صداقتی و غرض ورزی، مطالبی درباره شخصیت، نظرات و عملکرد دکتر مصدق و ماجرای کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ تحریر کرده است.». و توضیح دادم که محتوی آن نامه مورد بحث ، نه تنها اشتباهات زیادی باخود دربردارد که در تضاد با اسناد و مدارک تاریخی مربوط به رویدادهای تاریخی آن زمان، حتی عکس اظهارات خود او (خلیل ملکی) در زمانی که دکترمصدق در قیدحیات و در حصر خانگی در احمد آباد بسر می برد، قراردارد. در واقع تحریف تاریخ است!

در این بخش از نوشته(بخش پنجم) در باره بخش دیگری از مطالب مندرج درنامه مورد بحث، ازجمله قسمت های دیگری ازمطالبی که مربوط به «پیشنهادی» که گویا خلیل ملکی چند ماه قبل از کودتای ٢٨ مرداد با دکتر مصدق در میان گذاشته بود به آن بحث ادامه می دهم.

برای اینکه روشن باشد که در باره کدام یک از مطالب نامه خلیل ملکی بحث ادامه پیدا می کند، مطالب مورد نظررا نقل میکنم.:

ت ــ در آن نامۀ مورد بحث می خوانیم:

« … ــ پیش گرفتن سیاست واقع بینانه نسبت به مسئله نفت.

ــ  کوشش برای جدا نگاه داشتن آمریکا از انگلستان.

 البتّه تراست های نفت آمریکا پیوسته پشتیبان شرکت نفت [ایران و انگلیس] بود، امّا سیاست دولت آمریکا در بدو کار و تا اواخر عین سیاست انگلستان نبود. مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت تا نقشه کودتای ٢٨ مرداد به دست سیا و حکومت نامرئی عملی شد…». (٣)

(توضیح در کروشه [ ] از ناشرین کتاب نامه های خلیل ملکی می باشدـ منصور بیات زاده).

مطلب فوق، بیانگر این واقعیت است که خلیل ملکی بدون توجه به سمت و سوی و اهداف مبارزات نهضت ملی برهبری دکترمصدق و در نظر داشتن محتوی قوانین ملی شدن صنعت نفت و خلع ید و حتی محتوی اظهارات و نوشته های پیشین خود، ازجمله: مطالبی که در رابطه با نظریه «نیروی سوم»(درسالهای ١٣٣٠ و ١٣٣١) مطرح کرده بود، آن جملات را در آن نامه نوشته است. وی بجای اعتراض به سیاست و عملکرد دولتهای استعمارگر ایالات متحده آمریکا و بریتانیا(انگلیس) (۴) که برخلاف تمام قوانین بین المللی درامور داخلی ایران شرکت کردند و با کمک جاسوسان، عاملین و یاوران خود، ازجمله بعضی از روحانیون شیعه مذهب و برخی از امرای ارتش و اراذل و اوباش چاله میدانی و دروازه قزوین در ایران کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، را علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق ترتیب دادند، حمله خود را متوجه سیاست وعملکرد دکتر مصدق نموده، آنهم بااین استدلال پوچ که چرا با دولت آمریکا بکنار نیامد!در واقع اظهارات وی را با توجه به توضیحاتی که اشاره رفت، فقط به این معنا میتوان تفسیر کرد که چرا تسلیم سیاست و خواست امپریالیسم آمریکا نشد!!

 خلیل ملکی بخاطر توجیه شیوه غیر اصولی در برخورد با نظرات و عملکرد دکترمصدق، ادعا کرده که دکتر مصدق «سیاست واقع بینانه نسبت به مسئله نفت» نداشت. بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به این موضوع بنماید که اصولأ منظور آن «تئوریسن» محترم از «سیاست واقع بینانه» با توجه به  موضوع  دفاع از استقلال و حاکمیت ملی ایران، و همچنین درنظر داشتن و توجه به محتوی «قانون ملی شدن صنعت نفت» و «قانون خلع ید»، چه می بایستی باشد؟

او توضیح نداده است که اصولا منظورش از بکار بردن جمله ای همچون:«… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…»، کدام یک از رفتارو کردار و یا نظرات و عقاید دکتر مصدق آن «همآهنگی » راسبب شد؟   

 اما، آنانکه با تاریخ سیاسی دوران مبارزات نهضت ملی ایران و همچنین ارزشهای تشکیل دهنده هویت سیاسی دکتر مصدق آشنائی دارند به راحتی می توانند درک کنند که منظور خلیل ملکی از بکاربردن آن جمله گنگ و نا مفهوم «… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…»، چه بوده است، که خلیل ملکی باصطلاح «رک گو»، حتی پس از مرگ دکتر مصدق شهامت بیان آن موضوع  را بطور واضح و صریح نداشته و نظرات خود را در لفافه بیان کرده است!

در حالیکه منظور تئوریسن «نیروی سوم»  ازنگارش آن جمله گنگ و نامفهوم، نمی توانست چیزی جز این موضوع باشد که، دکتر مصدق نمی بایستی در مقابل دولت آمریکا برامر دفاع از «حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) تاکید می ورزید، و پیشنهاد دولت آمریکا در باره حل مسئله نفت را می پذیرفت. یعنی بجای شرکت نفت انگلیس، اداره و کنترل نفت جنوب ایران را به بانک بین المللی (بانک جهانی) واگذار می نمود، تا اینکه آمریکائیها در همکاری با انگلیسها دست به کودتا نزنند!!  

 در واقع خلیل ملکی باید حدودأ ١۴ سال پس از کودتای ٢٨ مرداد نقش «ژاندارم بین المللی» ، آنهم با حقوقی بالاتر از قوانین بین المللی را برای  دولت ایالات متحده آمریکا در مخیله خود پذیرفته باشد، والا یک فعال سیاسی همچون او می بایستی با این موضوع آشنائی داشته باشد که هرنوع دخالتی از سوی دولت ایالات متحده آمریکا و یا دولتی دیگر در امور داخلی ایران نه تنها در مغایرت با تمام قوانین بین المللی بوده و هست، بلکه چنان اظهاراتی حتی در مغایرت با مطالبی که خود او (خلیل ملکی) در جزوه ی «نیروی سوم چیست» درسال ١٣٣٠ نوشته بود، قرار داشت!!

 خلیل ملکی در رابطه با تعریف «نیروی سوم»، در جزوه «نیروی سوم چیست» می نویسد:

 «آنهائی که از هیأت حاکمه منحط بکلی مأیوس اند، و از رهبران حزب توده … انتظاری ندارند، نیروی سوم اند. آنهائی که ملی شدن نفت در سراسرایران، یعنی ملی شدن تمام منابع و صنایعی را که انگلیس ها یا روس ها طمع به آن دارند، درآن واحد خواهان هستند، نیروی سوم اند. آنهائی که حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را بدون چسبیدن همیشگی به بلوک شرقی یا غربی امکان پذیر می دانند، آنهائی که بر نیروی ملت خود، به استعداد و لیاقت رهبران ملت خود، ایمان دارند، و بدون پیروی بی چون و چرا از این یا آن دولت مقتدر خارجی حل مشکلات ایران و به دست گرفتن سرنوشت ملت ایران را به دست ایرانیان امکان پذیر می دانند، نیروی سوم اند …

 دکتر مصدق، به عنوان علامت و نشانه نیروی سوم به معنی اعم آن، بارزترین، آگاه ترین، و با ارزش ترین شخصیتی است که تاریخ معاصر ایران در مقابل توسعه طلبان، از هرنوع، می شناسد.

… قرضه ملی باز یکی از مظاهر نیروی سوم بود. انگلستان و ــ در پشت سر آن ــ آمریکا، می خواستند ایران را به زانو درآورند. شوروی نیز با نخریدن نفت ایران، و ندادن طلاهای امانتی، این سعی و کوشش انگلستان را برای درهم شکستن اقتصاد ایران پشتیبانی می کرد. هیأت حاکمه و حزب توده ـ به عنوان انعکاس دو بلوک مقتدر جهان ـ قرضۀ ملی را که علامت و نشانۀ سعی و کوشش نیروی سوم برای مقاومت در مقابل آن دونیروی توسعه طلب بود، تحریم کردند. توده ای ها…تحریم قرضۀ ملی را…مبارزۀ ضد استعماری نامیدند.قرضۀ ملی، که ما را از تسلیم شدن در مقابل انگلستان و (از قرض کردن با شرایط سنگین) از زیر منت آمریکا رهائی می بخشد، چرا می بایست تحریم شود؟ آیا تحریم قرضۀ ملی مبارزه با استعمار بود، یا کمک روشن و مستقیم به استعمار!». (۵) (تاکید در همه جا از منصور بیات زاده) 

*****

مواضع متضاد خلیل ملکی درباره استقلال و«حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت)

 از سوی دیگر ضروریست خاطر نشان کرد که اظهاراتی همچون: دکتر مصدق « سیاست واقع بینانه نسبت به مسئله نفت» نداشت، آنهم از سوی خلیل ملکی، همچنین بیانگر این واقعیت است که برداشت و تفسیر او (خلیل ملکی) از «حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) ، با برداشت دکتر مصدق از آن واژه سیاسی که واژه ای «جهان شمول» نیرهست، یعنی در تمام جهان معنائی یکسان و ثابت دارد و آنرا نمی توان و نباید بطور دلخواه تعبیرو تفسیر نمود، کاملا متفاوت بوده است.  

 بزبان دیگر برداشت خلیل ملکی از«حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) ــ ارزشی که تعیین کننده  محور اصلی و سمت و سوی مبارزات نهضت ملی ایران بود ــ ، همیشه یکسان و ثابت نبوده است. در واقع معیارهای ایدئولوژیکی و همچنین جوّ سیاسی روز، چگونگی اتخاذ مواضع سیاسی  متضادی را به او (خلیل ملکی) تحمیل می کرده است!

خلیل ملکی در هنگام تحریر آن نامه مورد بحث گویا فراموش کرده است، کشوری مستقل  است که حاکمین آن (صرفنظر از اینکه چه نوع نظام حکومتی بر آن کشور حاکم باشد)،بدون دخالت  و حمایت بیگانگان برجامعه حاکم باشند،یعنی بیگانگان در چگونگی اداره امورکشوری شان کوچکترین دخالتی نداشته باشند.

در همان رابطه باید باشد که مبارزین استقلال طلب بخاطر کسب استقلال سیاسی («حاکمیت ملی» (اشتات سوورنیتِت)) میهنشان، طی فعالیتها و مبارزات ضد استعماری خود در بسیاری از نقاط جهان سبب شدند و می شوند تا جنبش های آزادیبخش و ضد استعماری شکل گیرد.

من در مقاله ی «” حاکمیت ملی ”  و  ” حاکمیت مردم ( حاکمیت ملت )” دو مقوله سیاسی هستند که معانی آنها کاملا متفاوت است!» درشهریور ١٣٨٣ نوشتم:

«” سوورنیتِت ” ( حاکمیت ) ،  بمعنی  استقلال  یک دولت  در امر  تصمیم گیری  در باره تمام امور کشوری  و دولتی  در محدوده  سرزمین  کشوری خود ، آنهم  بدون دخالت  و  یا محدودیتی از سوی  نیروهای بیگانه، می باشد.

محدوده عملی ” سوورنیتِت ” ( حاکمیت )  ، به  ” امور داخلی ”  و “امور خارجی ”  تقسیم می شود.

” سوورنیتِت در امورخارجی ”  در حقیقت ( حاکمیت ملی )، نامیده می شود که پایه اصلی حقوق بین المللی ملت ها را  تشکیل می دهد.  در این رابطه  می توان  به منشور سازمان ملل متحد ( ١٩۴۵) و بیانیه  سازمان ملل متحد در باره ” اصول حقوق ملت ها ” (١٩٧٠) اشاره کرد، که در آن  اصولا بدون  رسمیت شمردن  ” حاکمیت ارضی ”  و ” تمامیت ارضی ” تمام کشورها و  توجه  به  برابر بودن تمام کشورها، صرفنظر از نظام اجتماعی حاکم  بر آن ها  و قبول  و محترم شمردن تمامی این حقوق  از سوی دولتهای  تمام  کشورهای جهان ،  ” اصول حقوق بین المللی ” نمی توانست شکل گیرد.

ژان ژاک روسو در کتاب قراردادهای اجتماعی  در سال ١٧۶٢ ، مسئله ی  ” فولکس سوور نیتِت ”  ( حاکمیت مردم  و یا حاکمیت ملت ) را مطرح کرد که  بعدها نیز افرادی همچون روبسپیر  و فیشته (١٧٩٣). و… مطالبی در آنمورد ، بیان کردند و بنگارش در آوردند.

” فولکس سوورنیتِت ” ، در واقع همان ” سوورنیتِت در امور داخلی ” می باشد که تا قبل از انقلاب کبیر فرانسه ،  پادشاه مستبد  هر کاری  که دلش می خواست  و علاقمند  بود،   مثلا  در رابطه با سرنوشت ملت  و  کشور، فرمانی صادر می کرد، در حالیکه  مردم کشور کوچکترین حقوقی در تعیین سرنوشت خود و ملت و کشور نداشتند ، که انقلاب کبیر آن وضع را به نفع ملت تغییر داد.» (۶)

با توجه به مسائلی که اشاره رفت، ضروریست برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم و یا برداشت غلط به این موضوع توجه داشت که مابین «حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) و«حاکمیت ملت ــ حاکمیت مردم ــ (فولکس سوورنیتِت)» تفاوت وجود دارد!! و این دو، دو مقوله سیاسی کاملا متفاوت هستند.(٧) موضوعی که متأسفانه بسیاری از فعالان و کوشندگان سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی وطنمان کمتر به آن تفاوت توجه می نمایند و آن دو را مساوی و برابر فرض می کنند!

روشن نیست  چرا خلیل ملکی در حین نگارش آن نامه مورد بحث نخواسته بخاطر بیاورد که هدف و خواست محوری و اصلی مبارزات نهضت ملی ایران برهبری دکترمصدق کسب استقلال سیاسی ایران بود؟

مگرشرکت نفت به دولتی در دولت ایران تبدیل نشده بود؟ شرکت نفت نخست وزیر و هیئت دولت تعیین می کرد، حتی بخشی از نمایندگان مجلس بنابر توصیه  و خواست آن شرکت بعنوان نمایندگان ملت ایران تعیین می شدند …

 با توجه به سمت و سوی مبارزات نهضت ملی درجهت پایان دادن به آن وضعیت سیاسی استعماری که برجامعه حاکم بود، نمی توان مدعی دفاع از استقلال و حاکمیت ملی ایران بود، ولی در عین حال این انتظار را از دکتر مصدق داشت تا بخاطر اینکه دولت ایالات متحده آمریکا را در کنار خود داشته باشد، از استقلال سیاسی (حاکمیت ملی) (اشتات سوورنیتِت) ایران دفاع ننماید؟!

خواست «حاکمیت ملی (استقلال سیاسی)» در کنار «حاکمیت ملت (حاکمیت مردم)»، «حاکمیت قانون» و دفاع از تمامیت ارضی ایران …از ارزشهای محوری هویت سیاسی دکتر مصدق بود. همان هویت سیاسی که  به «راه مصدق » معروف شد و بخشی از گروه ها و فعالین سیاسی ایران با افتخار خود را طرفدار آن «راه» محسوب می  داشتند و می دارند. همان راهی که خلیل ملکی با به میان آوردن نام پسر خود در نامه ایکه در اسفند ١٣۴١ (٩ سال و٧ ماه بعد از کودتای ٢٨ مرداد)به دکتر مصدق نوشت، از آن «راه» نام می برد ومی نویسد:

« آری، اکثریت بزرگ ملت ایران پویندگان راهی هستند که نام آن پدر بزرگوار علامت و نشانۀ آنست »؟ (٨)

موضوعی که در بخشهای قبلی این نوشته به آن اشاره رفت و در آن رابطه نیز توضیحاتی داده شد.

همانطور که قبلا اشاره رفت، برداشت خلیل ملکی از استقلال سیاسی«حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتِت) با برداشت دکتر مصدق همیشه یکسان نبوده است. و با صراحت می توان بیان داشت که آن «ارزش»، به یکی از ارزش های ثابت تشکیل دهنده «هویت سیاسی»  او(خلیل ملکی) تبدیل نشده بود!

بررسی دقیق اسناد و مدارک دورانی که خلیل ملکی با گقتار و نوشتار خود در باره مسائل سیاسی جامعۀ ایران اظهار نظر کرده است، بیانگر این واقعیت است که وی در رابطه با دفاع از «حاکمیت ملی (استقلال سیاسی)» برداشتهای متفاوت و حتی متضادی داشته است.

برای آشکارساختن  مواضع متفاوت و متضاد خلیل ملکی در باره موضوع «حاکمیت ملی (استقلال سیاسی)»، به سه نمونه از مواضع او در سه مرحله مختلف تاریخی اشاره می کنم.:

١ ــ  در  آبانماه سال ١٣٢٣، سرگئی کفتارادزه معاون وزرات امورخارجه دولت اتحاد جماهیر شوروی  سوسیالیستی(روسیه) به ایران می رود و امتیاز نفت در مناطق شمال ایران را خواستار می شود. در آن زمان بخشی از شمال ایران در رابطه با جنگ جهانی دوم، در اشغال ارتش سرخ شوروی (روسیه) بود.

در واقع دولت کمونیستی حاکم بر روسیه برهبری مارشال استالین به فکر احیای معاهدات ١٩٠٧ و ١٩١۵ دوران تزاری افتاده بود. معاهداتی که دولت روسیه تزاری باتفاق دولت انگلیس در رابطه با تقسیم ایران بین خود، منعقد کرده بودند. اما، پس از پیروزی انقلاب اکتبردر سال  ١٩١٧ ، دولت کمونیستی حاکم برروسیه برهبری لنین، ترتسکی و استالین تمام قراردادهای استعماری دولت تزاری، از جمله قرداد ١٩٠٧ و ١٩١۵را بطور یکجانبه ملغی می نمایند،عملکردی  که خوشایند نیروهای استقلال طلب از جمله دکترمصدق قرارگرفت!

 در همین رابطه ضروریست یادآور شود که دکتر رضا رادمنش از سوی فراکسیون حزب توده در مجلس شورای ملی (چهاردهمین دوره قانونگذاری) مخالفت خود را با واگذاری امتیاز نفت به کشورهای بیگانه، قبل از مسافرت«کفتارادزه» به ایران اعلان می کند. نظراتی  همسو با نظرات دکترمصدق. اما با آمدن «کفتارادزه» به ایران و طرح امتیاز نفت شمال از سوی دولت شوروی، آن حزب یکمرتبه در مواضع خود به نفع خواست حاکمین کاخ کرملین، تجدید نظر می نماید.

احسان طبری یکی از صاحبنظران حزب توده در دفاع از خواست «کفتارادزه» معاون وزارت امور خارجه دولت بلشویکهای حاکم بر روسیه ، در شماره ی ١٢ روزنامه «مردم برای روشنفکران»، در تاریخ  ١٩/ ٨/ ١٣٢٣ می نویسد:

«…بهمان ترتیب که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن منافع صحبتی نمی کنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدّی دارد… دولت شوروی نمی تواند یک کشور استعماری باشد و به همین جهت است که شوروی دارای وزن و اهمیت کنونی است. درست ازهمین مختصات شوروی است که ما به عنوان همسایه باید از آن حد اعلای استفاده را ببریم. درست از همین لحاظ است که ما بوجود عامل سیاست شوروی در ایران در مقابل عوامل دیگر معتقدیم… باید در ایران دولت به تمام معنی دموکراسی بوجود بیاید که با دول بزرگ جهانی یعنی انگلستان، آمریکا و شوروی روابط واقعأ صمیمانه ی خود را حفظ کند و مهمتر و بالاتر از همه اینکه این دولت عامل ادامه ی ائتلاف این سه قدرت بزرگ در محیط ایران باشد…». (٩)

مواضعی غلط و انحرافی که همچون راه پیمائی که حزب توده بخاطر پشتیبانی از خواست امتیاز نفت شمال توسط کفتارادزه در ۵ آبان ١٣٢٣در تهران برپا کرده بود، و در خیایان شاه آباد و میدان بهارستان توسط سربازان شوروی حفاظت می شد، (١٠) ضربه ی بزرگ سیاسی متوجه حیثیت و اعتبار حزب توده وارد نمود؛ چونکه حزب توده ایران تا آن مقطع تاریخی براین نظر بود که:

«استقلال یعنی هیچ اراده ی خارجی برملت ایران تحمیل نشود و ایرانی کشور خودش را به هر طریقی که می خواهد اداره کند»(١١)

اما،خلیل ملکی بجای فاصله گرفتن از اظهارات ضد ملی احسان طبری، حدودأ چهل روز بعد از تاریخ انتشار نوشته احسان طبری، طی نگارش مقاله ی «سروته یک کرباس» که در سه شماره روزنامه «رهبر» شماره های ۴٣٨ ـ ۴٣٧ ـ ۴٣۶ ارگان مرکزی حزب توده ایران، در آذرماه ١٣٢٣ به چاپ رسید،به مخالفت با نظرات دکتر مصدق می پردازد، چونکه ایشان با واگذاری امتیار نفت به  دولت شوروی  مخالفت نموده بود و در آن رابطه پیشنهاد ۴ ماده ای «تحریم امتیار نفت» را به مجلس ارائه داده بود.(متن قانون «تحریم امتیار نفت» در پانویس شماره ١٢ ذکرشده است.) ( ١٢)

درمقاله «سروته یک کرباس» به قلم خلیل ملکی می خوانیم:

“…در جای دیگر میفرمایند:«روزیکه مجلس امتیاز دارسی را تمدید نمود در مملکت جنبده نبود ولی امروز که مردم میتوانند نفس بکشند و محرک تنفس مصنوعی هم دارند» آقای دکتر البته این اصلاح عبارتی را تصدیق خواهند فرمود روزیکه امتیاز دارسی تمدید شد جنبنده در مملکت بود منتهی در زندانها بودند و اگر سیاست خارجی شوروی را از ایران حذف بفرمائید باز بآسانی همان شرائط بوجود خواهد آمد.

آقای دکتر، طرفداران همان سیاست یکجانبه امروز فقط یک حرف شما را گرفته و شما را موثرترین عامل سیاست ضد شوروی که نتیجه منطقی و قطعی آن در سیاست داخلی حذف کلیه جنبندگان از زندگی اجتماعی خواهند بود…

سیاست یکجانبه معروف باندازه کافی امتیازات اقتصادی و سیاسی در ایران دارد که حفظ «حالت کنونی» کاملا منافع گذشته و آینده او را تامین نماید، سیاست اخیر آقای دکتر مصدق بهترین و خواص پسندانه ترین روش حفظ حالت کنونی است تا موقع مناسبی برای تکامل بیشتر سیاست یکجانبه پیش بیاید.

حفظ حالت کنونی بهترین وسیله ایست که سیاست خارجی شوروی در ایران عاملی محسوب نشود زیرا سیاست خارجی شوروی در ایران صفر بوده است. و معنی توازن منفی آقای دکتر همین حفظ حالت کنونی است…

 در مقالۀ گذشته شرح دادیم که سیاست بکجانبه در دنیا و در ایران بقدر کافی امتیازات اقتصادی و سیاسی دارد که با غیر قابل خدشه شمردن امتیازات گذشته منافع خود را تامین می کند و حفظ «حالت کنونی» را جدأ تقاضا نماید. و اشاره باین حقیقت نیزشد که سیاست مثبت آقای دکتر مصدق بگذشته و سیاست منفی نسبت بآینده بهترین فورمول خواص پسند برای حفظ «حالت کنونی» است و در خاتمه مقاله اشاره به فرمایشات ناطق محترم از لحاظ سیاست خارجی ایشان نمودیم.

آقای دکتر راجع به سیاست خارجی شوروی در ایران میفرمایند “زمانداران دولت شوروی باید از خدا دور نشوند و با ملت ضعیفی مثل ما همانطور که تا کنون خوب رفتار کردند باز رفتار نمایند”. در جای دیگر درباره رویه های مختلفی که بنظر ایشان ممکن است شوروی بگیرد میفرمایند:”دولت شوروی با نظر روزنامه تایمز موافقت کند ـ در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، آن دولت نفتی برده و سرمایۀ که سالها بدست آورده باخته چون هدف آن دولت این نبود که بقول خود با دول استعماری سازش کند و با کمک و قوه آنها کسب امتیاز نماید” این بیانات آقای دکتر با مطالب دیگری که ذیلا بیان خواهد شد نشان میدهد که سیاستمدار محترم باصول سیاست شوروی اصلا آشنا نبوده و از روی تردید و شک و اظهارات روزنامه ها فرضیه هائی فرموده و تصور میکنند با پند و موعظه و یا ترساندن از خدا میتوانند دولت شوروی را که بفرض در صدد اجحاف به ملت ضعیفی باشد منصرف فرمایند.

یک مرد سیاستمدار باید اصول کلی سیاست نیروی مقتدری را تشخیص داده و بدون شک و تردید اصول مشترکی برای منافع ملت خود و همسایه مقتدرش پیدا کرده و طبق آن تبلیغ نماید.

شما که میفرمائید دولت شوروی تا حالا با ایران خوب رفتار کرده چه دلیلی دارید که سیاست کلی شوروی عوض شده باشد؟ آیا خوب یا بد رفتار کردن متکی بهوی و هوس و اتفاقات است و یا از اصول اجتماعی و سیاسی آن دولت سرچشمه میگیرد!

آنجا که میفرمائید اگر دولت شوروی از نظریه تایمز موافقت کند از هدف خود:(که ضد استعمار بوده) دور میشود آیا تصور میفرمائید که فقط بمناسبت پیشنهاد تایمز که برای شوروی آش دهن سوزی بوده آندولت دست و پای خود را گم کرده و از هول حلیم توی دیگ افتاده و از هدف تاریخی خودش صرف نظر خواهد نمود و یا با یادآوری ناحکیمانه جنابعالی دوباره از حرف شنوی از تایمز چشم خواهد پوشید؟…

آیااین طرح و نقشه آقای دکتر مصدق بهترین وسیله نیست که مذاکرات مربوط بنفت را از محافل ایران و شوروی به محافلی منتقل نماید که روزنامه تایمزپیشنهاد نموده است؟

مگر اینکه آقای دکترمعتقد باشند که طرح مصوبه پیشنهادی ایشان سران دول بزرگ را از مذاکره در باره نفت ایران منع نماید،و یا بالاخره متوسل به خداشناسی آنها گشته و عدم مذاکره درباره نفت ایران را از آنها با دعا مسئلت فرمایند!

از مختصات سخنرانی های آقای دکتر اینست که شرح مصاحبه های پر از افتخار و شجاعت خود را با سلاطین و سیاستمداران شرح میدهد. مطالعه این مصاحبه ها که قسمت زیاد متن سخنرانی ایشان را از لحاظ حجم اشغال می نمایند بخوبی نشان می دهد که ناطق محترم در سیاست داخلی بروحیه و زبان طبقات بالای اجتماع که شصت نفر نماینده اکثریت را در مجلس دارند خوب آشنا بوده ولی از پی بردن به روحیه و استعداد “پیشه وران” و زحمت کشان عاجز میباشند. بازهم از آن مصاحبه ها واضح میشود که آقای دکتر با زبان و رسوم و آداب دول بزرگ دنیا آشنا بوده و فقط از مرحله درک سیاست شوروی بکلی دور می باشند.

آقای دکتر، چون سیاست مداران شوروی از توی “پیشه وران و زحمتکشان” بیرون آمده اند زبان و رفتار دیپلماسی معمولی را نمیدانند وقتی با ملتی اعم از کوچک یا بزرگ حرفی دارند مستقیم، به دولت آن ها مراجعه می کنند و نه به اربابان آن ها…”. (١٣) ـ کپی متن کامل مقالۀ «سروته یک کرباس» در شبکه اینترنتی قرار داده شده است ــ (تمام تاکید ها از خلیل ملکی است.)

 در واقع محتوی مقالۀ «سروته یک کرباس» بیانگر این واقعیت است که خلیل ملکی در آن نوشته به تبلیغ سیاست و عملکرد دولت اتحاد جماهیر شوروی برهبری ژوزف استالین پرداخته است و در آن رابطه دکتر مصدق  را متهم به هم صدا شدن با روزنامه تایمز لندن نموده است. آنهم بدین خاطر که دکتر مصدق برپایۀ دکترین «سیاست موازنه منفی»  در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم، سعی کرده بود تا جلوی نفوذ سیاسی بیگانگان در وطنمان ایران را بگیرد. و برپایه آن دکترین، با واگذاری امتیاز نفت به کشورهای بیگانه از جمله اتحاد جماهیر شوروی (روسیه) مخالفت می نماید. و پیشنهاد تحریم امتیاز نفت به کشورهای بیگانه را به تصویب مجلس می رساند؛ موضوعی که خوشایند دولت کمونیستی حاکم بر روسیه برهبری استالین، ماکسیموف سفیر کبیر دولت اتحادجماهیر شوروی در ایران  و ایرانیان طرفدار دولت شوروی در میهنمان ایران، یعنی فعالین و نظریه پردازان آنزمان حزب توده ازجمله خلیل ملکی نبوده است.

خلیل ملکی همچنین در مقاله ی دیگری تحت عنوان«توازن منفی» که حدودأ سه ماه ونیم بعد از انتشار مقاله «سروته یک کرباس»، در روزنامه« رهبر بتاریخ ٨/١/١٣٢۴ »، انتشار داده است، می نویسد:

«…از آنجایی که در بحث و انتقادات اغلب ازما راجع به سیاست خارجی «حزب توده» و نظریه ی آن حزب راجع به امتیاز نفت سئوالاتی می شوند یکبار دیگر عقیده خود را، راجع به این مسئله به طور خلاصه بیان می کنیم. البته هدف ما اینست بالاخره ایران بتواند کلیه منابع خود را به دست خود استخراج کند. ولی در سیاست باید واقع بین بود. ما بارها گفتیم که به دست این دولت ها و مجلس ها نمی توان نفت را استخراج کرد. مادامی که دستگاه حکومتی ایران به طور کامل از سیاست یکجانبه تصفیه نشده، ملت ایران برای خنثی کردن آن باید از سیاست جهانی استفاده کند و از سیاست ضد استعماری شوروی حداکثر استفاده را عملی سازد. بنابر این تا موقعی که ایران قادر به الغاء کلیه امتیازات نشده و برای این که در ضمن عمل، خود را از لحاظ فنی و سیاسی مهیای لغو امتیازات سازد نه فقط ضرری ندارد بلکه لازم است که با علاقمند کردن دولت شوروی به روابط اقتصادی و تجارتی در ایران بتواند سیاست موازنه را آن طوری که باید عملی سازد.

… فروختن نفت به شوروی یعنی گرفتن قرضه از آن دولت آن طوری که آقای دکتر«مصدق» پیشنهاد کرده اند با دادن امتیاز از لحاظ اقتصادی فرقی ندارد به این معنی که اگر دادن امتیاز نفت به شوروی منافی با استقلال ما باشد گرفتن قرضه به عنوان نفتی که به دست دولت های بیات باید استخراج شود خطرناکتر از اولی خواهد بود ــ آنهایی که در مسائل اقتصادی و سیاسی مطالعه دقیق دارند، می دانند که برای ممالک کشورگشا گرفتن امتیاز با قرضه دادن فرق اصولی ندارد. حتا در بعضی موارد دولت کشور گشا با دادن قرضه می تواند فشار بیشتری بیارد تا با تحصیل امتیاز. ولی چون شوروی سیاست کشور گشایی ندارد پیشنهاد قرضه آقای دکتر «مصدق» را استقبال نکرد…» (١۴)

جملاتی که از نوشته ی «توارن منفی» خلیل ملکی نقل شد، بیانگر این واقعیت تلخ است که وی در فروردینماه ١٣٢۴ هنوز به ارزش های «سیاست موازنه منفی » دکتر مصدق، که بیانگر دفاع از «استقلال سیاسی» یعنی «حاکمیت ملی ایران» بود اصولا پی نبرده بود!!

جالب اینکه دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان نویسنده کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی»، کوشش کرده تا بر آن مواضع و عملکرد ضد ملی خلیل ملکی سرپوش بگذارد. در حالیکه  وی در هنگام تحریر مقدمۀ آن کتاب از وجود چنان مقالاتی اطلاع داشته است ــ  در واقع محققی که قصد نوشتن خاطرات سیاسی فردی را در دستور کار خود قرار می دهد، یکی از وظایفش در مرحله اول این باید باشد، که قبل از نگارش موضوع مورد نظرش در آن رابطۀ به جمع آوری اسناد و مدارک مربوطه به پردازد ــ ، در همان رابطۀ باید باشد که  او در مقدمۀ کتاب خاطرات سیاسی صحبت از مقاله ای که خلیل ملکی در رابطه با مقاله احسان طبری که  او «ایران را جزء حریم امنیت شوروی خوانده بود»، نموده است. ولی، تیتر مقاله مزبور را در آن کتاب ذکر نکرده است، تا از آن طریق روشن گردد که منظور آن «استاد» محترم از آن مقالۀ، مقالۀ «سروته یک کرباس» بوده، همان مقاله ای که در دفاع ازسیاست شوروی  و علیه نظرات دکتر مصدق، آنهم به این دلیل که دکترمصدق با خواست «امتیاز» نفت شمال از سوی دولت شوروی مخالفت کرده بود، می باشد و یا نوشته ی دیگری از خلیل ملکی،  مدّ نظر آن «استاد» محترم بوده است؟!!

در واقع «استاد» محترم دانشگاه آکسفورد انگلیس از طریق چنان شیوه تاریخنگاری سعی کرده بر مواضع ضدملی و ارتجاعی خلیل ملکی که در مقاله«سروته یک کرباس» و دیگر نوشته های او که در آن مقطع تاریخی تحریر کرده بود سرپوش بگذارد. در حالیکه وی به عنوان یک تاریخنگار «مسئول»، موظف بود تا در کتاب تاریخ سیاسی خلیل ملکی همچنین به  محتوی آن مقالات نیز توجه می نمود و توضیحاتی درباره محتوی آنها می داد. نه اینکه آگاهانه به سانسور نظرات مطرح شده در آن مقالات دست بزند. در واقع  دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان بجای تاریخ نویسی برپایۀ اسناد و مدارک تاریخی مربوط به آنزمان، به داستانسرائی پرداخته و متأسفانه وقاحت را به آن حد می رساند که در مقدمۀ کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» می نویسد:   

« ملکی و یارانش بهیچ وجه طرفدار تقاضای شوروی نبودند»!!

 بخاطر روشن شدن جوانب این موضوع که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در نگارش مسائل تاریخی ، دست به تقلب زده و با وارونه جلوه دادن رویدادهای تاریخی داستانسرائی کرده است . مطالبی از صفحات ٣٨ ـ ٣٩ و ۴٠  کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی را نقل می کنم تا خوانندگان محترم با توجه به محتوی مطالب مندرج در آن صفحات و مقایسه محتوی آن با مطالبی که از مقالات «سروته یک کرباس» و«توازن منفی» قبلا نقل شد، با چگونگی شیوه تاریخ نگاری «استاد» محترم دانشگاه آکسفورد بیشتر آشنا شوند!

 در مقدمه آن کتاب می خوانیم:    

 «…اعضاء فعال و جوان حزب توده طبیعتأ با این پیشنهاد موافق نبودند. اما طبیعتأ برای حفظ آبروی حزبی که هنوز امید اصلاح آن را داشتند در ظاهر پتۀ آن را برآب نمی انداختند. ازجمله احسان طبری در مقاله ای در روزنامه مردم [مردم برای روشنفکران ـ  توضیح از منصور بیات زاده] سعی کرده بود که موضع حزب توده را به نحوی توجیه کند.(12) و هنگامی که مقالۀ او در محافل مخالف امتیاز ــ بیشتر به این جهت که طبری ایران را جزء “حریم امنیت” شوروی خوانده بود ــ سروصدائی به راه انداخت، ملکی در روزنامه رهبر  سعی کرد که از او دفاعی کرده باشد و قضیه را تا اندازه ای موجه جلوه دهد. از آن جمله ملکی در مقالۀ خود توضیح داد که چون:

سیاست یک جانبه[یعنی تأسی از سیاست انگلستان] در رگ و پوست سازمان دولتی ما ریشه دوانده باید برای خنثی کردن آن از نیروی جدیدی استفاده نمائیم. ولی این نیروی جدید نباید جانشین او[یعنی استعمار انگلستان] بشودو بلکه آن را خنثی کند…

…ملکی و یارانش بهیچ وجه طرفدار تقاضای شوروی نبودند و انتقادات خود را صریحأ در حوزه ها و کمیته ها مطرح می کردند…»(١۵)

 (تمام تاکید ها و حتی توضیح درون کروشه ها [ ] از نویسنده کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی ـ دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان ــ می باشد.)

 کپی صفحات مقدمه کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی که مطالب فوق از آن اقتباس شده است، در رابطه با پانویس شماره ١۵ همین بخش نوشته(بخش پنجم تحریف تاریخ …)، تحت عنوان:

 اشاره به نمونه دیگری از شیوه تاریخنگاری استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس در وارونه جلوه دادن وقایع تاریخی ـ که در حقیقت ، چیزی جز «تحریف تاریح» نیست! در شبکه اینترنتی قرار داده شد.

دکتر انورخامه ای که یکی از همراهان خلیل ملکی در آن زمان مورد بحث بوده، در صفحات ١۴٧ و ١۴٨و ١۵١  جلد دوم خاطراتش در باره مواضع خلیل ملکی در باره سیاست دولت شوروی و «امتیاز» نفت شمال می نویسد.:

«…کافتارادزه…مثل نماینده ی یک دولت اشغالگر برای مجلس، دولت و مطبوعات ایران تکلیف معین می کرد و این روش اثر بسیار نامطلوبی در مردم داشت. درست است که ارتش سرخ در ایران اقامت داشت اما خود دولت شوروی طبق پیمان سه جانبه قبول کرده بود که این حضور به عنوان اشغال نیست بلکه آنها به عنوان دوست و مهمان موقتا ً در ایران سکونت دارند. روش کافتارادزه  با این ادعا به هیچ وجه وفق نمی داد.

نتیجه دیگر طرح فوق و تصویب آن [قانون تحریم امتیاز نفت ـ توضیح از منصور بیات زاده] عصبانیت شدید رهبران حزب توده از دکتر مصدق بود. حملات شدید به او شروع گردید و بیشتر این حملات از جانب اصلاح طلبانی  چون ملکی و قاسمی بود.ملکی در مقالاتی تحت عنوان های «توازن منفی»،  «پس و پیش کردن عقربه های ساعت » و بویژه در مقاله ی «سروته یک کرباس» دکتر مصدق را به باد انتقاد گرفت و تا آنجا رفت که نوشت«طرح آقای دکتر مصدق مذاکرات را از محافل ایران و شوروی به محافلی منتقل می کند که روزنامه تایمز پیشنها کرده …» یعنی میان سه کشور انگلیس و آمریکا و شوروی  مسئله را حل کنند. در حالیکه طرح مزبور هرگونه مذاکره ای را منع می کرد و اتهام همکاری دکتر مصدق با روزنامه ی تایمز یعنی سخنگوی محافظه کاران انگلیس واقعا ً بی انصافانه بود. قاسمی نیز در مقاله «شیربرفی» و مقالات دیگر سخت به دکتر مصدق می تاخت. این روش و حملات ناروا به شخصیتی که چندماه پیش خود نمایندگان فراکسیون توده او را یکی از بزرگترین عناصر ملی و مظهر”اراده ی ایران” شمرده و روزنامه رهبر درباره او نوشته بود:«چه چیز دکتر مصدق را مورد احترام مردم  قرار داده، همین حق بینی، همین حمایت دلاورانه از حق، همین مبارزه آشکار برعلیه ارتجاع و دسایس ارتجاعی»،  این جملات بسیار به زیان حزب تمام شد و عده زیادی از آن روی گرداندند. در درون حزب نیز بحث و جدال در این باره درگرفت. در میان کادر رهبری تنها من از دکتر مصدق دفاع  می کردم و او را عنصری ملی گرا و ضد استعمار میدانستم. دیگران تقریبا ً همه او را عامل مستقیم یا غیر مستقیم انگلیسها می شمردند. البته ملکی و قاسمی در این زمینه حادتر و فعال تر بودند و بیشتر مقالات علیه مصدق را آنها می نوشتند و در حوزه ها و جلسات بحث و انتقاد علیه او صحبت  می کردند….

و اما دلائل مثبت من براینکه دکتر مصدق نه تنها هیچ گاه عامل انگلیسها نبوده بلکه دشمن انگلیسنها و عنصری کاملا ً ضد استعماری است. من می گفتم بیائید به تاریخ مشروطیت و پس از آن نگاه کنید، بیائید به زندگینامه مصدق نظری بیافکنید، آنوقت خواهید دید که هرجا انگلیسها نقشه ای داشتند و طرحی استعماری در افکنده بودند مصدق در صف اول مخالفت با آنها بوده است. قرارداد ١٩٠٧ ، قرارداد سیاه ١٩١٩ ، کودتای ١٢٩٩ ، حکومت سید ضیاء ، سلطنت رضا شاه و اخیرا ً  آوردن سیدضیاء از فلسطین و نقشه دیکتاتوری که برای او داشتند. درتمام این موارد، در طول یک عمر مصدق همیشه در صف مخالف انگلیسها ایستاده و گاهی یکه و تنها ایستاده بوده است…»(١۶)

انورخامه ای در صفحات١۵٧، ١۵٨ و ١۵٩ همان جلد دوم خاطراتش به “مبارزه میان دکترمصدق و هیئت حاکمه” اشاره کرده و می نویسد:

«…دراین ضمن پرونده اعلام جرم مصدق علیه تدین و سهیلی و سوء استفاده های آنها از مقام خود در مجلس مطرح گردید ولی اکثریت مجلس می کوشید تا آنها را تبرئه کند. در نتیجه مصدق با عصبانیت گفت ” اینجا مجلس نیست دزدگاه است” و به حالت قهر از مجلس خارج شد و به خانه ی خود رفت به دنبال آن بازار تهران به پشتیبانی از دکترمصدق بسته شد و عده ای از دانشجویان دانشگاه همراه با صدهاتن از بازاریان و مردم دیگر به خانه ی دکتر مصدق رفتند و او را روی دوش گرفته به مجلس آوردند و به سخنرانی در جلوی مجلس پرداختند. پس از ١٧ آذر ٢١ [ شورش هفدهم آذر ماه ١٣٢١ یا بلوای نان در تهران  ـ توضیح از منصور بیات زاده] این نخستین جنبش خود انگیخته ی مردم علیه هیئت حاکمه و تجمع آنها جلوی مجلس بود. جمعیت که لحظه به لحظه افزون می گردید علیه اکثریت مجلس، سیدضیآء  تدین  و سهیلی و ارتجاع شعار می داد و طرد و مجازات آنها را خواستار می شد. ناگهان سربازان به روی مردم آتش گشودند و دانشجوئی به نام رضا خواجه نوری کشته و چند تن زحمی شدند…

… در ١٧ اسفند دکتر مصدق طی نامه کوتاهی که در تمام روزنامه ها چاپ شد نوشت: “از عموم مطبوعات، همشهریان عزیز و آزادیخواهان محترم که در این چند روز به مناسبت اختلاف نظری که بین این جانب و مجلس شورای ملی پیش آمده و به اقتضای مصالح عالیه کشور احساسات گرانبهای خود را نثار و این جانب را با تائیدات معنوی به پشتیبانی خود مستظهر مخصوصا ً بازرگانان محترم که برای ابراز علاقمندی خود به مقدرات کشور تصمیم به تعطیل بازار فرموده اند تشکر می کنم.” (رهبر٢٠/١٢/٢٣)

روز جمعه ی همان هفته احمدقاسمی در سخنرانی در کلوب حزب به جای آنکه این حوادث خونین را دقیقا ً تجزیه و تحلیل و علل و نتایج آن را مشخص سازد گفت:”ارزش افراد در اجتماع ما به قدری تنزل کرده که حتی آقای دکتر مصدق هم که این خونها در راه ایشان ریخته شده…از بازرگانان “محترم”  برای بستن بازار تشکر کردند ولی خونهای ریخته شده را به کلی مسکوت گذاشته اند” (رهبر به تاریخ ١۶ /١٢/١٣٢٣) در حقیقت قاسمی با این ایراد گیری بی جا می خواست از دکتر مصدق انتقام مخالفت با امتیاز نفت را بگیرد. همزمان با آن ملکی نیز به طریقی دیگر مصدق را  گوشمالی می داد. در مقاله ای تحت عنوان  “دزد گاه ـ فریب گاه”  به مناسبت سخنرانی دکتر مصدق، ملکی نتیجه می گیرد که اگر دکتر مصدق مجلس را دزدگاه می نامد که هست، برای حمایت از دولت بیات و فریب دادن مردم است و دکتر مصدق برای عوام فریبی این حرف را می زند. و اگر امروز دکتر مصدق از مخالفت مجلس با حکومت مورد نظر او چنان عصبانی است که آن را دزدگاه می نامد باید بخاطر آورد که همین “دزدگاه” روزی که او طرح منع” امتیاز نفت را به مجلس می داد برای او چه سان کف می زدند.”آقای دکتر” آن روز سرمست از دست زدنهائی بود، که اکثریت مجلس در ازاء خدمتی که دکتر به آنها نموده بود تحویل ایشان می دادند…”.(رهبر به تاریخ ٢٠/١٢/٢٣)…».

(کپی صفحات ١۴۵ تا ١۶۴ جلد دوم کتاب خاطرات انورخامه ای در ، در شبکه اینترنتی قرار داده شد.(١٧)

ضروریست در رابطه با کتاب «خاطرات انور خامه ای» متذکر شود که دکتر امیر پیشداد باتفاق دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در سال ١٣٧٠ کتابی تحت عنوان «یادنامه خلیل ملکی» منتشر می نمایند. که در آن یادنامه نوشته های تعدادی از دوستان، یاران قدیمی و شاگردان خلیل ملکی درج شده است، که یکی از آن افراد، دکتر انور خامه ای بوده است. درصفحه ١٣٩ آن کتاب، ناشرین آن کتاب در باره معرفی انور خامه ای نوشته اند.:

«انور خامه ای

روزنامه نگار، اقتصاددان و مورّخ، از زندانیان گروه معروف به پنجاه و سه نفر، و نیز از متفکّران حزب توده، و از رهبران انشعاب سال ١٣٢۶ از آن حزب بوده است. وی دورۀ دکتری خود را در سویس و آلمان گذرانده، و در اروپا و آمریکا و کانادا و تهران استاد اقتصاد و آمار بوده است. خاطرات سیاسی او(در سه جلد) مشهورترین اثر او به زبان فارسی است.».

با توجه به محتوی مقالاتی همچون «سروته یک کرباس» و«توازن منفی» و مطالبی که از جلد دوم کتاب دکتر انور خامه ای درهمین بخش از نوشته نقل شد، بیانگر این واقعیت تلخ است که خلیل ملکی در آنزمان از مبلغین سرسخت سیاست اتحاد جماهیر شوروی و از طرفداران «امتیاز» نفت ازسوی دولت شوروی در ایران بوده است. سرپوش گذاشتن بر آن مواضع ، عملکردی اشتباه، غلط و عوامفریبانه می باشد و در واقع تحریف تاریخ است؟

و اما، برای روشدن جوانب این موضوع که چرا دکتر مصدق با واگذاری «امتیاز» نفت شمال ایران به شوروی مخالف بوده است، به نامه ای که دکتر مصدق در آنزمان به سفیر کبیر شوروی در طهران نوشته است، اشاره کرد.

دکتر مصدق در تاریخ ٢٢ اسفند ١٣٢٣نامه ای به ماکسیموف سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در ایران می نویسند و در آن نامه توضیح می دهند که  منظورشان ازمخالفت با خواست «امتیازنفت شمال» از سوی دولت شوروی توسط «کفتارادزه»، دفاع از استقلال و حاکمیت ملی (اشتات سوورنیتت) ایران بوده و نه دشمنی با دولت کمونیستی حاکم بر روسیه. در آن نامه می خوانیم:

«… راجع به نفت شمال ایران که ابتکار پارلمانی این جانب موجب بدبینی و دلتنگی مأمورین اتحاد جماهیر شوروی گردید و حتی رادیوی مسکو اسناداتی [استناداتی ـ اشتباه چاپی ـ تصحیح از منصور بیات زاده] به این جانب داد که استحقاق آن را ندارم، لازم است عرض کنم که به دلایل تاریخی و تجربیات تلخی که از امتیازات داریم موکلین من اصولأ با هرگونه امتیازی که راجع به منابع ثروت مملکت به داوطلبان غیر ایرانی در قلمروی ایران داده شود خوش بین نیستند ودر جلسه ١٩ مرداد ١٣٢٣ که به طور ناگهان دولت برای سئوال بعضی از نمایندگان راجع به مذاکرات امتیاز نفت با شرکت های آمریکایی به مجلس آمد و یکی از اعضای فراکسیون حزب توده چنین اظهار نمود:«بنده و رفقابم با دادن امتیازات به دولت های خارجی به طور کلی مخالفیم همانطور که ملّت ایران توانست راه آهن خود را احداث کند یقین دارم که با کمک مردم و سرمایۀ داخلی ما می توانیم تمام منابع ثروت این مملکت را استخراح کنیم». چون این بیان مطابق فکر من بود لازم دانستم در این باب مطالعات عمیق کنم و از روی مدارک نظریات خود را مستدّلأ در مجلس بیان نمایم بنابر این مشغول تهیۀ لایحه ای شدم برای اینکه هروقت پیشنهاد امتیاز شرکت های آمریکایی در مجلس مطرح شود از آن استفاده نمایم.خوشبختانه ورود جناب آقای کافتارادزه به تهران سبب شد که داوطلبان آمریکایی از پیشنهاد خود صرفنظر کنند و فرصتی به دست نیامد که نظرات خود را در موضوع معادن نفت ایران در مقام مخالفت با شرکت های آمریکایی بیان نمایم وقتی که مباحثه بین جناب ایشان و کابینۀ ساعد علنی شد بسیار متأسف شدم از اینکه به دوستی ایران و شوروی که برای ایرانیان عوضی ندارد خللی برسد و از مجبوبیتی که اتحاد جماهیر شوروی بر اثر رویه قابل ستایش ارتش سرخ تحصیل کرده است بکاهد و چون معتقدم که اتحاد جماهیر شوروی حق بزرگی برمادارد و مارا از مخاطرۀ حیاتی نجات داده است[ (١٨)] میل نداشتم ترتیبی پیش آید که از امتیاز شوروی در مجلس عنوانی بشود و این جانب از نظر مخالفت نظریاتی اظهار نمایم، این بود که برای جلوگیری از چنین حادثه ای در جلسه هفتم آبان ١٣٢٣ مجلس شورای ملی نطق خود را ایراد نمودم…

در تمام دورۀ زندگی مصلحت ایران را با هرچیز نتوانستم عوض کنم و هیچ عاملی نتوانسته است مرا از صراط مستقیم منحرف کند از هرچیز صرف نظر کردم که با بیدادگری مبارزه کنم حبس و تبعید شده و حتی مواجه با مرگ گردیده ام و تمام این مشقّات به عقاید راسخ من نتوانسته خللی وارد کند. من ایران را دوست می دارم همان طوری که شما خاک اتحّاد شوروی را دوست دارید ـ باور بفرمایید که آنچه تا کنون در مجلس گفته ام و هر قدمی که برداشته ام هیچ محرّکی جز ایمان و علاقه ای که به کشور خود دارم نداشته ام ـ عقاید سیاسی خود را مخصوصأ در قسمت سیاست خارجی ایران در مجلس علنأ بیان کرده ام و تکرار آن را در این جا زائد می دانم و فقط می خواهم به شما اطمینان بدهم که آنچه در زمینۀ عقاید خود گفته ام ندای ایمان و صدای قلب من است و هرکس که بخواهد در رویه من تأثیر کند فقط با یک عملی که به معتقدات من نزدیک باشد می تواند مرا شیفتۀ حود سازد…».   ــ کپی متن نامه دکترمصدق به سفیر شوروی در شبکه اینترنتی قرار داده شده است ــ . (١٩)

ــ ضروریست خاطر نشان نمود که قانون ۴ ماده ای « تحریم امتیازنفت» همچنین به قوام السطنه در هنگام مذاکراتش با مقامات اتحاد جماهیر شوروی از جمله استالین در رابطه با خروج ارتش سرخ از شمال ایران، در کنار اولتیماتوم هری ترومن رئیس جمهور آمریکا به استالین، کمک بزرگی نمود ــ.

٢ ــ دربخشهای قبلی این نوشته توضیح دادم که خلیل ملکی، پس از جدائی از حزب توده (در آذرماه سال ١٣٢۶) ، درهیچ یک از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی آن زمان ایران حضور نداشت. اگرچه درآن مقطع زمانی  در رابطه با فعالیتها و مبارزات انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورایملی در سال ١٣٢٨ ، یک جنبش اعتراضی شکل گرفت و در آن رابطه دکتر مصدق باتفاق ١٩ نفر ازفعالین سیاسی و مدیران جراید بخاطر جلوگیری از تقلب در انتخابات و خواست برگزاری انتخابات سالم در دربار شاه دست به تحصن زدند (یکی از شیوه های مبارزه آنزمان در ایران)،( ٢٠) که بعدأ، ١٩ نفر از همان ٢٠ نفز متحصنین، در آبانماه سال  ١٣٢٨ در تشکیل جبهه ملی ایران برهبری دکتر مصدق نقش محوری و تعیین کننده داشتند. همان تشکیلات سیاسی (جبهه ملی) که  نقش بزرگی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت و پیروزی آن جنبش بعهده داشت؛ برعکس اطلاعات غلط در نوشته ها و کتابهای بعضی افراد، از جمله دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان و …، خلیل ملکی در هیچ یک از مبارزات آن دوران شرکت نداشته است! ــ  دربخشهای پیشین این نوشته، توضیحاتی در اینمورد  داده ام ــ.

خلیل ملکی مجددأ فعالیت سیاسی خود را از بهمن ماه ١٣٢٩ با نگارش مقالاتی در روزنامه «شاهد» شروع می کند و از آن تاریخ ببعد به  جمع طرفداران  نهضت ملی برهبری دکتر مصدق می پیوندد و با الهام گرفتن از دکترین سیاست موازنه منفی دکتر مصدق ـ همان نظریه سیاسی  که در سال ١٣٢٣ بخاطر دفاع از خواست امتیاز نفت شمال ایران توسط کفتارادزه به مبارزه و تبلیغ علیه آن دست زده و در شماره ۴٣٧ روزنامه رهبرارگان  مرکزی حزب توده  نوشته بود:«طرح آقای دکترمصدق مذاکرات را از محافل ایران و شوروی به محافلی منتقل می کند که روزنامه تایمز پیشنهاد کرده.» ؛ تز«نیروی سوم» را مطرح می کند.

 برپایه محتوی آن «تز»، خلیل ملکی با هرگونه نفوذ بیگانه در ایران مخالفت می کند. نظریه ای که به سمت دادن مبارزه با سیاستهای ضدملی و منفی حزب توده و روشنگری در آنمورد مشخص کمک شایانی نمود. در بخش های قبلی این نوشته به آن نظریه و مبارزات خلیل ملکی بر آن محور اشاره کرده ام.

٣ ــ اما، همین تئوریسن نظریه معروف به «نیروی سوم»، در این نامه مورد بحث، به دکتر مصدق ایراد می گیرد که چرا با دولت ایالات متحده آمریکا کنار نیامده و کاری کرد که آن دولت در کنار دولت انگلیس قرارگیرد. بدون اینکه به خاطر بیاورد که خود درباره سیاست و عملکرد آمریکائیها در جزوه« نیروی سوم چیست» در رابطه با پشتیبانی از سیاست دکتر مصدق در مقابله با انگلیسها و آمریکائیها نوشته بود:

«انگلستان و ــ در پشت سر آن ــ آمریکا، می خواستند ایران را به زانو درآورند.». 

در واقع او بر نظرات قبلی خود در امر مخالفت با هرنوع نفوذ بیگانه،  نظریه ای که در رابطه با «نیروی سوم» مطرح کرده بود، خط بطلان می کشد. و مجددأ در رابطه با موضوع استقلال و حاکمیت ملی، به مواضع سیاسی سال ١٣٢٣ اش برمی گردد.  فقط با یک تفاوت که در آن زمان علنأ به حمایت از خواست دولت کمونیستی حاکم بر روسیه برهبری مارشال استالین بر خاسته بود که در مغایرت با منافع ملی  و حاکمیت ملی ایران بود وبرپایه آن مواضع غلط و ضدملی ، به مواضع استقلال طلبانه دکتر مصدق اعتراض داشت؛ در حالیکه در نامه مورد بحث (نامه  ١٨ اردیبهشت ١٣۴۶)، چون جسارت طرح موضوع مورد انتقاد خود را بطور صریح و واضح نداشته است، در واقع  مخالفت  خود با مواضع قاطع دکترمصدق در دفاع ازاستقلال و «حاکمیت ملی ایران» در مقابل دولت آمریکا را با آن جملات گنگ و نامفهوم فرمولبندی کرده است که  : «…مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت تا نقشه کودتای ٢٨ مرداد به دست سیا و حکومت نامرئی عملی شد.».  

*****

مبارزات ملی شدن صنعت نفت برپایه ی کدام خواست، اهداف و اصول شگل گرفت!

اما برگردیم به توضیح و شرح این مسئله که اصولا مبارزات ملی شدن صنعت نفت برپایه ی کدام اهداف، خواست ها و اصول شکل گرفت و چرا دکتر مصدق خود را پایبند به آن اهداف، خواست ها و اصول میدانست  وبعنوان نخست وزیر و رهبرنهضت ملی می بایستی در جهت تحقق آن اهداف و خواست ها باتمام نیرو عمل می کرد.

خلیل ملکی درهنگام تحریر آن نامه مورد بحث، بدلایلی فراموش کرده و یا بعمد نخواسته بخاطر بیاورد که اصولا مبارزات ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران، بر پایۀ کدام خواست و اهداف، شکل گرفت.

اعضای کمیسیون نفت مجلس شورای ملی به ریاست دکتر مصدق(٢١) باتفاق آرا متنی را در رابطه با ملی شدن صنعت نفت تصویب می نمایند که آن متن بعنوان پیشنهاد کمیسیون نفت در تاریخ  ١٧ اسفند ماه ١٣٢٩ به هیئت رئیسه مجلس برای تصویب ارایه می شود. متن پیشنهاد کمیسون نفت  در تاریخ ٢۴ اسفند بعنوان قانون ملی شدن صنعت نفت از سوی نماینگان مجلس شورایملی تصویب می شود، که در تاریخ ٢٩ اسفند ١٣٢٩مجلس سنا آن را همچنین تصویب می نماید. 

 قانون ملی شدن صنعت نفت ـ در متن پیشنهاد تصویب شده، آمده بود:

«به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می‌کنیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف ، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد(٢٢) (تاکید از منصور بیات زاده)

وانگهی، اسناد و مدارک آن مقطع تاریخی گواه بر این اصل دارند که  دکتر مصدق پس از آن پیروزی بزرگ ملت ایران در امر تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، پذیرفتن مقام نخست وزیری را منوط به قبول طرح ٩ ماده ای «خلع ید» از شرکت نفت انگلیس از سوی نمایندگان مجلس شورای ملی دوره شانزدهم نموده بود. موضوعی که در بخش سوم این نوشته به آن اشاره کرده بودم  و در پانویس شماره ٢٣ همین نوشته (بخش پنجم) متن کامل طرح ٩ ماده ای «خلع ید» ذکر شده است. مجلس شورای ملی طرح ٩ ماده ای خلع ید را در تاریخ ٧ اردیبهشت ماه و مجلس سنا در تاریخ ٩ اردیبهشت ماه تصویب می نمایند. (٢٣) دکتر مصدق پس از قبول مقام نخست وزیری و معرفی هیئت دولت به مجلس شورای ملی و گرفتن رأی اعتماد برای وزرای کابینه اش در تاریخ ١٢ اردیبهشت، ۴ روز بعد از آن تاریخ ، طی نامه ای به تاریخ ١۶ اردیبهشت ١٣٣٠  به آقای موریسون وزیر امور خارجه وقت انگلیس، متذکر می شوند که:

« … مقصود از ملی کردن صنعت نفت کاملا روشن است.

ملت ایران می خواهد از حق حاکمیت ملی خود استفاده و بهره برداری از منابع نفت را خود  بعهده داشته باشد و جز اجرای قانون ملی شدن صناعت نفت مقصودی ندارد و برطبق مواد ٢ و ٣ آن قانون (سفارت کبرای ایران نسخه [ای] از ترجمه قانون را به جنابعالی خواهد داد) حاضراست به دعاوی شرکت سابق نفت رسیدگی کند و این امر با عمل کمونیستی که اشعار داشته اید بهیچوجه قابل مقایسه و تطبیق نیست و نیز بر طبق ماده  ٧  قانون مزبور حاضراست به مشتریهای سابق به نرخ عادلانه بین المللی نفت بفروشد. ملی کردن صنایع حق حاکمیت هر ملتی است و بر فرض اینکه قراردادها  یا امتیازاتی  با اشخاص و شرکتهای خصوصی نسبت  به آن صنایع منعقد شده باشد که از جمیع جهات حقوقی هم فرض صحت آن شود چنین قراردادها یا امتیازات مانع از اعمال حق حاکمیت ملی نخواهد بود و هیچ مقام بین المللی هم صلاحیت رسیدگی به چنین امری را ندارد…».( ٢۴) فقط تاکید ها از منصور بیات زاده).

مواضع سیاسی که  دکتر مصدق برعکس خلیل ملکی، درتمام دوران زندگی بدون توجه به جوّ سیاسی حاکم برجامعه، برآن پایبند بودند و حتی در بسیاری از موارد به تبلیغ و تاکید بر آن مواضع مبادرت می ورزیدند و آزادیخواهان و استقلال طلبان را به مبارزه و فعالیت بخاطر تحقق آن خواست ها دعوت مینمودند!

 برای مثال، دکتر مصدق در نطق ٢٠ تیرماه ١٣٣٠ در مجلس شورای ملی بیان می دارند:

“…اکنون آفتاب عمر من به لب بام رسیده و دیر یا زود باید به راهی بروم که همه ناگزیر خواهند رفت. ولی چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزۀ ملی را آنقدر دنبال می­ کنند تا به نتیجه برسد.
اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته ­ای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که می­خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی ­رود. امروز مبارزۀ بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچ کس از ابهت آن غافل نیست البته در اینگونه جنبش­های اجتماعی باید در مقابل هرگونه محرومیت ایستادگی کرد و در برابر آن آماده بود. هیچ مبارزه ­ای هرقدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمی­رسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمی­ شود و در این راه سعی ناکرده بجائی نتوان رسید.”
( ٢۵)

اما، سیاستهای اتخاذ شده از سوی خلیل ملکی بعد از کودتای ٢٨ مرداد و سرنگونی دولت ملی و قانونی دکتر مصدق، ازجمله دفاع  او از دولت دکتر علی امینی درسال ١٣۴٠، همان وزیر دارائی دولت سرلشگر زاهدی ، عاقد قرار داد کنسرسیوم، معروف به قرارداد «امینی ـ پیچ». و یا انتقاد ازسیاست دکتر مصدق در همین نامه مورد بحث، گواه براین واقعیت دارد، که دفاع از «حاکمیت ملی» به یکی از ارزشهای ثابت هویت سیاسی او(خلیل ملکی)  همانطور که قبلا اشاره رفت تبدیل نشده بود.

 در واقع خلیل ملکی با نگارش آن نامه مورد بحث به مبارزه نظری با دکتر مصدق پرداخته است ــ آنهم بعد از فوت دکتر مصدق ــ ، البته بدون اینکه موضوع اختلاف خود با دکتر مصدق را صریحأ بیان کرده باشد که منظورش از آن مخالفت، در رابطه با کدام مسائل سیاسی است.

به عبارت دیگر خلیل ملکی این شهامت را نداشته است که بیان دارد، در نظراتی که  در سالهای ١٣٣٠ و ١٣٣١ در رابطه مخالفت با نفوذ بیگانگان بر مبنی  نظریۀ معروف به «نیروی سوم»مطرح کرده بود، تجدید نظرکرده است و مجددأهمچون سال ١٣٢٣ فکرمی کند، فقط با یک تفاوت، اگر در آن سال (١٣٢٣)مدافع نفوذ شوروی در ایران بود، در هنگام تحریر نامه موردبحث مدافع نفوذ ایالات متحده آمریکا شده است!!

 بنظر من این از حقوق دمکراتیک هر فردی، از جمله خلیل ملکی  باید باشد که بتواند در نظرات و عقاید خود تجدید نظر کند. اعتراضی که من به وی دارم ، در این رابطه نیست که  چرا او در مواضع سیاسی اش ، ازجمله تز «نیروی سوم» تجدید نظر کرده است؛ بلکه شیوه کار او مورد انتقاد من است. و آن اینکه، او سعی نموده با گنگ گوئی و وارونه جلوه دادن وقایع تاریخی و سرپوش گذاشتن بر تغییر مواضع خود در رابطه با نظراتی که در رابطه با تعریف و توضیح «نیروی سوم» که با اقتباس از دکترین «سیاست موازنه منفی» دکتر مصدق مطرح کرده بود،چنین جلوه دهد که گویا او در هنگام تحریر آن نامه مورد بحث، هنوز هدفش دفاع از نهضت ملی ایران بوده است ــ در حالیکه از اهداف و ارزش محوری نهضت ملی کاملا فاصله گرفته بود.

دکتر خسروشاکری(زند) در نوشته ای تحت عنوان: «خلیل ملکی و مصدق»  که در نقد مقاله «سروته یک کرباس» خلیل ملکی در بهمن ماه ١٣۶۴ نوشته است، به روشنگری درباره اظهارات خلیل ملکی پرداخته است. وی در آن نوشته  افسوس می خورد که مصطفی «شعاعیان زنده نماند تا از متن نامۀ خلیل ملکی  به دکتر مصدق مطلع شود، تا از آن طریق بداند که ملکی نه فقط با توماس فینچ [ *] و جمال امامی، که حتی با شخص محمدرضاشاه از در مذاکره وارد شده بود تا نهضت ملی را “نجات” دهد…». (٢۶)   

اما اسناد تاریخی بیانگر این واقعیت هستند که دکتر مصدق، برعکس خلیل ملکی تا پایان عمرش یکی از مدافعین و مبلغین سرسخت دفاع از «حاکمیت ملی و استقلال ایران» بود. و همیشه بر خواست آزادی و استقلال توأمان تاکید داشت و آن دو را لازم و ملزوم یکدیگر می دانست. اسناد و مدارک تاریخی نمونه های بسیاری از چنان مواضعی را دربردارند. برای نمونه به چند مورد از آن مواضع که مربوط به سالهای آخردوران حیات ایشان می باشند ، اشاره می کنم.

در نامه ای که دکتر مصدق در تاریخ  ١۴ فروردین ماه ١٣۴١ در پاسخ به نامه مورخ ٢۵ اسفند ١٣۴٠ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نوشته است می خوانیم:

« نامه مورخ ٢۵ اسفند عزوصول ارزانی بخشید و موجب نهایت امتنان گردید. نظر به اینکه برای ما عیدی نیست از عرض تبریکات خودداری می کنم و خواهانم که سالهای بسیار درکمال صحت و خوشی بسربرید و همت بگمارید که ایران وطن عزیز ما هم آزادی و استقلال خود را بدست آورد و در ردیف دول مستقل و آزاد قرار بگیرد…» (٢٧)

در نامه ای که در تاریخ ٢٢ اردیبهشت ماه ١٣۴١به آقای حسین راضی دبیرکل حزب مردم ایران در پاسخ به پیام کنگره آن حزب نوشته متذکر شده است.:

«پیام اولین کنگره آن حزب باین جانب رسید و موجب نهایت امتنان و تشکر گردید. اجازه می خواهم که عرض کنم هرکس و هرچه برای وطن خود کند در نفع خود کند. چون که بین این دو موجود قائل بهیچ تفکیک و جدائی نمی توان شد. بنابراین اظهار لطف آن سروران معظم در عین حال که موجب تشویق هر فردی از افراد است موجب شرمندگی این ناچیز گردید. چون که حقیر کار بزرگی ننموده ام که استحقاق این درجه اظهار لطف و قدرشناسی داشته باشم، هرچه شده نتیجه ی آزادی ملت ایران بوده که توانست مرام و آرزوی خود را بسمع جهانیان برساند و از ابراز احساساتی که نمود نتیجه مطلوب را بگیرد.

خواهانم که ایران وطن عزیز در سایه همت و شجاعت رجال درست اندیش باز بتواند همان آزادی را بدست آورد و خود را در ردیف دول مستقل و آزاد جهان قرار دهد…».( ٢٨)

و در نامه ای به تاریخ اول خرداد ١٣۴١ در پاسخ به پیام چهارمین کنگره سالانه سوسیالیست های ایرانی در اروپا می نویسد:

«پیام چهارمین کنگرۀ سالانۀ سوسیالیست های ایرانی در اروپا در این ده که محبوسم و نمی توانم از این قلعه پا به خارج گذارم رسید و موجب بسی خوشوقتی و مباهات گردید. از این ناتوان کاربرجسته و خدمت شایانی نشده که شایستۀ این اندازه تقدیر باشم. هرچه کرده و هرچه شده در سایۀ همکاری و معاضدت یک عده افراد وطنپرست و حمایت ملت ایران بوده. شک نیست که حقشناسی آنهم از طرف رجال برجستۀ مملکت سبب می شود که افراد تشویق شوند و در راه عظمت و استقلال مملکت گامهای سریع و بلند بردارند. خواهانم که خداوند توفیق کرامت کند و همه را بخدمت وطن عزیز موفق بدارد و ایران بتواند باز آزادی و استقلال از دست رفتۀ خود را بدست آورد و در ردیف دول مستقل دنیا و آزاد قرار گیرد…». (٢٩)

و دکترمصدق درخردادماه ١٣۴٣ طی دستخطی خطاب به کارگران در رابطه با ٢٩ خرداد روز خلع ید از شرکت سابق نفت، مرقوم داشته اند:

«فرارسیدن ٢٩ خرداد روز خلع ید از شرکت سابق نفت را که کارگران رنجدیده معادن نفت درآن نقش بسزائی داشته اند و افتخار جاوید برای همۀ کارگران ایرانی بوجود آورده اند بعموم هموطنان عزیز بخصوص کارگرانی که در راه آزادی و استقلال ایران و تجدید پیروزی های نهضت ملی کوشش می کنند تبریک عرض می کنم و عکسی را که خواسته اند برای آنها می فرستم. خردادماه ١٣۴٣ ـ دکتر محمد مصدق».(٣٠)

و در نامه ای به تاریخ ٢٠فروردین ١٣۴٣ به خانم پروانه فروهر می نویسد:

«…بعرض این چند سطر ارادت خالصانه و صمیمانه خود را تجدید می کنم و بآن وجود محترمی که خود را برای هرگونه فداکاری حاضر کرده و در مواقع عدیده در راه آزادی و استقلال وطن عزیز گامهای بلندی برداشته اند تبریک عرض می کنم و از خدا می خواهم که شما را در اجرای نیات حسنه موفق بدارد…».(٣١)

در واقع می بینیم در تمام آن نوشته ها توأمان  بر آزادی و استقلال  تاکید شده است وازهمگی دعوت به ادامه مبارزه بخاطر کسب آن ارزشها شده است.

 جالب اینکه  در نامه ای که درپاسخ به نامه مهندس جهانگیر حق شناس در تاریخ ٢٨ اسفند ١٣۴٣ نوشته اند ـــ گویا در حین تحریر آن نامه چنین استنباطی  داشته اند که روزی افرادی ، حتی بعضی از طرفداران ایشان، بخاطر اینکه تحت تأثیر جوّ سیاسی روز قرار گرفته و یا بلحاظ سیاسی  مواضع سیاسی خود را تغییر داده اند، به ایشان خرده خواهند گرفت که چرا تسلیم نظرات و خواست ایالات متحده آمریکا نشده است، تا در آن رابطه  از کوتای ٢٨ مرداد جلو گیری شود ـــ ، محتوی آن نامه را  بصورتی تحریر کرده اند که می توان آنرا همچنین پاسخ به اظهارات غیر اصولی و غیر منطقی آن عده ازجمله خلیل ملکی محسوب داشت.

 در آن نامه می خوانیم:

«… از آنچه کرده ام و یکی از آنها عدم تسلیم بود برای اینکه هدف ملت ایران از بین نرود بسیار راضی و خوشوقتم والا بنده هم مثل دیگران می شدم که نه از خود اسمی و نه از هدف ملت ایران سخنی در میان نبود.

از بنده گذشت امید وارم که ملت ایران و هموطنان عزیزم باجرای هدف خود موفق گردند و نام نیکی برای ایران در تاریخ این مملکت باقی بگذارند…».( ٣٢)

*****

اشاره به بخش هائی از بیانات دکترمصدق در مجلس شورای ملی

درباره مذاکراتش با مقامات آمریکائی و بانک بین المللی درباره مسئله نفت

بخاطر قضاوت بیطرفانه و صحیح درباره سیاست و مواضعی که دکتر مصدق دردوران  نخست وزیری در رابطه با حل مسئله نفت اتخاذ نموده اند، ضروریست تا از اسناد و مدارک تاریخی آن دوران کمک گرفت، زیرا عدم توجه به اسناد و مدارک آن دوران، جز سرگردانی در پیچ و خم های تاریخی نتیجه دیگری نخواهد داشت، موضوعی که متأسفانه خلیل ملکی در هنگام تحریر نامه مورد بحث و بکار بردن جملاتی همچون :دکتر مصدق «سیاست واقع بینانه نسبت به مسئله نفت» نداشت  و «… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…»، گرفتار آن شده و حکم خود را صادر کرده است.

در حالیکه با کمی دقت می توان به آن واقعیت پی برد که محتوی «قانون ملی شدن صنعت نفت» و «قانون خلع ید»، چگونگی چارچوب و سمت و سوی پاسخ به حل مسئله نفت را تعیین کرده بودند، مسائل و مواضعی که قبلا به آنها در همین نوشته اشاره رفت.

روشن است که  دکتر مصدق بعنوان یک نخست وزیر پایبند به «حاکمیت قانون» می بایستی با توجه به محتوی آن قوانین( قانون ملی شدن صنعت نفت و قانون خلع ید) که خود در تنظیم و تصویب آنها همچنین نقش داشته اند، در پی راه حل مشکل نفت عمل می کرد.

برای یادآوری به چگونگی سیاست و عملکرد اتخاذ شده از سوی دکترمصدق در آن رابطه مشخص، مطالبی را از متن سه  سخنرانی دکتر مصدق که در جلسات علنی مجلس شورای ملی در رابطه با موضوع نفت ایراد نموده  اند، نقل می کنم. چونکه بدون توجه به سمت و سوی  سیاست و عملکرد دکترمصدق و خواست و اهداف نهضت ملی  و محتوی قوانین ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت در آن مقطع تاریخی،نمی توان پاسخی صحیح  و تحلیلی درست از رویدادهای تاریخی آن زمان ارائه داد.

دکتر مصدق در جلسه علنی مجلس شورای ملی  درروزیکشنبه ١٧ شهریورماه ١٣٣٠می گویند:

« ….اما راجع  به نفت  بنده میگویم  وقتی که دولتی نفت خودش رابه قیمت بین المللی درخلیج فارس میفروشد، وقتی دولت  ایران تمام  مخارج  بهره برداری راخودش میپردازد مطالبۀ  دولت انگلیس از این منافع یک باجی است که درقرن ١٨ و ١٩ دول اروپا  از دول خراجگذارمیگرفته اند (نمایندگان  ـ   صحیح است). اکنون اجازه  میخواهم  آن چندصفحه ای راکه برای اینکارتهیه  شده بود ودرمجلس سناهم قرائت شد دراینجاهم قرائت کنم:

درجلسۀ مورخ  سی ام  مرداد ١٣٣٠در  مجلس سنا و سپس در مجلس شورایملی جریان مذاکرات با هیئت نمایندگی انگلستان مشروحأ بعرض نمایندگان محترم رسید و اقدامات دولت مورد تأئید مجلسین قرارگرفت.پس از آن  جناب استوکس و هیئت نمایندگی انگلستان در تاریخ ٣١ مرداد و جناب هریمن [آورل هریمن نماینده دولت آمریکا ـ توضیح از منصور بیات زاده] در تاریخ اول شهریور از تهران حرکت کردند ومذاکرات بدون آنکه رسما قطع شده باشد متوقف گردید.

اینک دولت لازم میداند در قبال این پیش آمد نظریات و تصمیمات خود را بعرض آقایان نمایندگان محترم مجلس سنا و مجلس شورایملی برساند و با تصویب مجلسین در اجرای آن اقدام کند تا این امر جهانی بیش از این دچار وقفه و تعطیل نباشد.

بطوریکه نمایندگان محترم استحضار دارید روز دوشنبه سی و یکم تیرماه ١٣٣٠ در جلسۀ مشترک هیئت وزیران و هیئت مختلط فورمول ذیل اتخاذ گردید و عصر همان روز بآقای هریمن تسلیم شد و بوساطت ایشان مورد قبول دولت انگلیس واقع گردید.

اینک متن فورمول:

“در صورتیکه دولت انگلیس بوکالت از طرف شرکت سابق نفت انگلیس و ایران اصل ملی شدن صنعت نفت در ایران را بشناسد دولت ایران حاضر است با نمایندگان دولت انگلیس بوکالت از طرف شرکت سابق وارد مذاکره شود.”

” ١) دولت انگلستان قبل از اعزام نمایندگان به تهران موافقت خود را بوکالت از طرف شرکت سابق با اصل ملی شدن صنعت نفت رسما اعلام نماید.”

” ٢) مقصود از اصل ملی شدن صنعت نفت پیشنهادی است که در کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورایملی تصویب شده و در قانون مورخ ٢٩  اسفندماه  ٢٩  تأیید گردیده است و متن آن ذیلا درج میشود”

«به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می‌کنیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف ، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»

” ٣) در موقع مذاکره با آقای هریمن عین تعریف اصل ملی شدن مندرج در مادۀ فوق باطلاع ایشان برسد تا بعدأ سوء تفاهمی در مذاکرات حاصل نشود و نیز یادداشتی را که نمایندگان شرکت سابق راجع بطرز قبول اصل ملی شدن صنعت نفت بدولت ایران داده اند و مورد قبول واقع نشده به اطلاع ایشان برسانند.”

” ۴ ) دولت ایران حاضرگردید راجع بطریقۀ اجرای قانون تا آنجا که مربوط به منافع انگلیس است وارد مذاکره شود.”

بطور خلاصه در نتیجۀ فورمول فوق از طرفی دولت انگلستان بوکالت از شرکت سابق نفت و از طرف خود اصل ملی شدن صنعت نفت را باین کیفیت که تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت باشد برسمیت شناخت و از طرف دیگر دولت ایران حاضر گردید راجع به طریقۀ اجرای قانون تا آنجا که مربوط به منافع انگلیس است با آن دولت وارد مذاکره شود…”. (٣٣)

و در صورتجلسه روز یکشنبه سوم آذرماه ١٣٣٠ مجلس شورای ملی می خوانیم که دکتر مصدق (نخست وزیر) در جلسه علنی مجلس شورای ملی شرکت کرده و در آن جلسه، گزارشی از مسافرت خود به نیویورک و شرکت در جلسه شورای امنیت که در رابطه با رسیدگی به شکایت دولت انگلیس برگذار شده بود ارائه می دهد. همچنین مطالبی در باره مذاکراتی که در آن دیار با مقامات آمریکائی از جمله رئیس جمهور وقت آمریکا ـ هری ترومن ـ ، دین آچسون وزیرامورخارجه وقت آمریکا، تریگولی دبیرکل وقت سازمان ملل… داشته بیان می کند. و به تصمیم  شورای امنیت که پیروزی برای ایران بوده اشاره نموده است.

پس از پایان گزارش، عده ای از نمایندگان ازجمله جمال امامی در بحث شرکت می کنند و نظرات  و انتقادات خود را در باره مطالب مطرح شده از سوی دکتر مصدق مطرح می نمایند. همانطور که اشاره رفت، چون مطالب مطرح شده  از سوی دکترمصدق درآن جلسه مجلس شورای ملی می تواند کمکی به روشن شدن جوانب بحث این نوشته در رابطه با ادعای بی پایه خلیل ملکی بنماید، قسمت هائی ازآنرا نقل می کنم.:

«…نخست وزیر ـ جناب آقای جمال امامی در زمانیکه رزم آرا نخست وزیر بود،  با ایشان مخالف بودند این را کاملا تصدیق میکنم و برای این مخالفت درست نمیدانم چند جلسه منزل بنده تشریف آوردند، و مذاکره فرمودند که من نخست وزیر بشوم بایشان عرض کردم که این مقام را من نمیتوانم قبول کنم به جهت اینکه آن چیزی را که انگلیس ها میخواهند نمیتوانم اجرا بکنم و گذشته از این، کسالت شدید من مانع از این است که من قبول کار کنم.بنده قبول نکردم و بکارخود در کمیسیون نفت ادامه دادم. پس از فوت رزم آرا اصل ملی شدن صنعت نفت در مجلس تصویب شد البته انگلیس ها با یک حرفی که یک اصلی داشته باشد ولی فروع هم داشته باشد الآن هم مخالف نیستند. میگویند اصل ملی شدن صنعت نفت را ما قبول میکنیم اما شما باید با ما کاری بکنید که ما همان منافعی را که از امتیاز میبردیم همان طور بهره مند بشویم. دولت انگلستان اصل ملی شدن صنعت را درفرمول هریمن که مرضی الطرفین دولتین ایران و انگلستان بود شناخت آن فرمول چه میگوید؟ میگوید اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت ایران باشد. پس از اینکه دولت ایران دعوت کرد که میسیون انگلستان بیاید و مذاکره شود وقتی که استوکس آمد استوکس چه گفت؟ استوکس گفت که آن شرکت نفت دیگر در ایران وجود ندارد. بسیار خوب او گفت این شرکت در جای دیگر است. گفتیم برای ما ضرر ندارد. گفت این شرکت نفت میخواهد مقدار مهمی نفت از شما بخرد. گفتم فروشنده هستیم. گفت برای ٢۵ سال هم میخواهد بخرد. گفتیم خیلی خوب اصولا موافقیم، ولی در مدتش باید صحبت کنیم. گفت ولی این شرکت نفت که این مقدار مهم نفت میخواهد بخرد مطمئن نیست که بتوانید شما این مقدار نفت را باو برسانید.میخواهد در این جا یک آژانسی را مأمور بکند که نفت را اداره بکند و بعد حساب نفت را به دولت ایران بدهد و پنجاه درصد خودش را بردارد و پنجاه درصد هم بدولت ایران بدهد.گفتم خوب این همان امتیاز است. پس آن چیزی که انگلیس ها شناختند چه بود؟ و اصل ملی شدن صنعت نفت باین ترتیب برای ایران مفید نبوده است، برای اینکه ما که نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم بگوئیم صنعت نفت را ملی کردیم ولی همان معامله ای که امتیازسابق با دولت ایران میکرد حالا هم باشد. باین علت بود که روز اول بنده از قبول پیشنهاد جناب آقای جمال امامی خود داری کردم چون میدانستم که انگلیس ها نظرشان چیست  پس از مرگ رزم آرا ما قانون ملی شدن صنعت نفت را در کمیسیون بتصویب رساندیم. بعد از طرف مجلس مامور شدیم که مواد اجرائیۀ آن را به مجلس پیشنهاد کنیم. انگلیس ها همین قدر که دیدند این مواد اجرائیه در کمیسیون در شرف اختتام است اقدام کردند که دولت آقای اعلاء را  از سرکار بردارند و دولتی بیاورند که نظرات آنها را تامین کند. آقای علاء با اینکه خیال استعفاء نداشتند استعفاء کردند. البته بنده خودم قبل از اینکه ایشان استعفاء بدهند در نظرم هست که روز پنجشنبه پنجم یا چهارم اردیبهشت بود  عرض کردم که من خطری برای خودمان می بینم و همان روز سعی کردم که این ٩ ماده در کمیسیون گذشت [طرح متن پیشنهادی کمیسیون نفت در باره قانون خلع ید ــ توضیح از منصور بیات زاده] برای اینکه به مجلس  نیاید دولت را انداختند و نظر این بود که دولت دیگری بیاورند و آن دولت  کاری بکند که این ٩ ماده  به مجلس نیاید و آن دولت کار کمیسیون و نظر مجلس را بطور کلی عقیم بگذارد. جناب آقای جمال امامی در جلسۀ  خصوصی از روی کمال محبتی که بمن داشتند فرمودند چه ضرری دارد ما که امروز برای رأی تمایل حاضر شده ایم. آقایان نمایندگان بدکتر مصدق رأی بدهند. بنده حالا نمیدانم که ایشان میدانستند که من قبول میکنم یا نمیدانستند (خنده نمایندگان) ولی بلافاصله پس از اینکه ایشان پیشنهاد کردند بنده فورأ قبول کردم (جمال امامی ـ اینجا هم اصرار کردم که به شما رأی بدهند) و قبولی من هم یک محظوری را از نمایندگان برداشت بجهت اینکه بلافاصله همۀ نمایندگان کف زدند و خواستند به قیام و قعود رأی بدهند  خودم حاضر نشدم و آمدیم در این جلسۀ علنی و نشستیم و با ورقه رأی گرفتند. ایشان آمدند در همین جا فرمودند که برنامۀ خودتان را بیاورید و دولت خودتان را تشکیل بدهید عرض کردم نمیتوانم به جهت اینکه اگر دولتی تشکیل میدادم و برنامه ای میآوردم آنقدر احساس میکردم که اساسا این ٩ ماده را  در این مجلس نمیگذاشتند تصویب بشود.باین جهت بنده قبولی خودم را باین شرط قرار دادم که  ٩  ماده قبل از تشکیل دولت و قبل از تقدیم برنامۀ  دولت به مجلس تصویب شود و این کار هم شد.تصویب این ٩ ماده از مهمترین کارهائی بود که به ما درهمه جا در اروپا و آمریکا در سایر جاها که ما را میدیدند میگفتند شما مملکت خودتان را آزاد کردید. این یکی از کارهائی نیست که کسی بتواند انکار بکند و بگوید که کوچک بوده در وضع حیاتی مملکت اهمیت بسیاری نداشته اگر یک ملتی برای آزادی خودش برای استخلاص خودش از استعمار بخواهد کاری کند نباید از این بترسد که پول بهش نرسد. نباید از این بترسد که نانش کم شد، قندش کم شد. ملت باید فداکاری بکند جان فشانی بکند تا این مقصود خودش را کاملا انجام بدهد… 

اما اینکه فرمودید وقتیکه آمریکائیها با ما همراهی بکنند باید از مرام ملی و استقلال خودمان صرف نظر کنیم بنده هیچوقت زیر بار این مطلب نمیروم(صحیح است) من آدمی هستم که با این حال کسالت و با تمام ناتوانی خودم تا نفس دارم برای آزادی و استقلال این مملکت مبارزه میکنم (احسنت) …». (٣۴) (تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)

 (برای کسب اطلاعات درباره طرح ٩ ماده ای قانون “خلع ید” به پانویس شماره ٢٣ همین نوشته مراجعه کنید.).

در ادامه بحث در رابطه با سفر دکتر مصدق به ایالات متحده آمریکا،مطالبی از سخنان دکترمصدق به نقل  از صورتجلسه روز سه شنبه ١٩ آذر ماه ١٣٣٠ مجلس شورای ملی ، که مربوط به گزارش مذاکرات ایشان  در واشنگتن با  هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا ،  دین آچسن وزیر امور خارجه آمریکا، ژرژمک گی معاون وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا در مسائل خاورمیانه و نزدیک، و نماینده ای از بانک بین المللی می باشد،در اینجا ذکر می کنم.

«…روز سه شنبه ای که اکنون تاریخ آن درست در نظرم نیست بدعوت آقای ترومن در منزل ایشان حاضرشدم و ناهار را باهم صرف کردیم بعد از ناهار آقای ترومن با من داخل مذاکره شد.من بآقای ترومن عرض کردم شما دربارۀ ایران چه مساعدتی کردید؟ ایران که مدت ده سال از هرچه داشت از راه اسکناس و تمام چیزهائی که میتوانست در اختیار متفقین بگذارد، خودداری نکرد و فداکاری نمود من از شماسئوال میکنم نسبت به ایران چه مساعدتی کردید؟ درست است که شما با ما بواسطۀ بذل گرد  د.د.ت  و یک چند طیاره هائی که برای مبارزه با ملخ  همراهی کردید و این موجب تشکر است ولی ایران هیچوقت انتظار نداشت که پس از آنکه متفقین، ایران را پل پیروزی نامیدند، از مساعدت و کمک شما محروم شود.من اکنون نیامده ام که از شما چیزی بخواهم، من آمده ام که شما با این اختلافی که ما راجع به نفت داریم جنبۀ بیطرفی اتخاذ بکنید  و  طوری کنید که کار به عدالت و نصفت خاتمه پیدا کند. آقای ترومن بمن گفتند که بسیار متأسفم که تا اکنون نتوانستیم آنطور یکه مقصود بوده است با ایران همکاری کنیم ولی امید واریم که بعدها بتوانیم جبران مافات بکنیم.اکنون آقای آچسن وزیر خارجه که حضور دارند و مورد اعتماد منند با شما داخل مذاکره میشوند و امید وارم که انشاء الله کارشما بخوبی خاتمه پیداکند.من از خدمت آقای ترومن به مریضخانه ای که تعیین شده بود رفتم. دو روز بعد آقای آچسن آمدند با من داخل مذاکره شدند. پس از مذاکرات زیاد ایشان اظهار نمودند که من باید برای مأموریتی که دارم به پاریس در مجمع ملل متفق حاضر شوم در غیاب من، آقای مک گی معاون من با شما داخل مذاکره میشود و امید وارم کاری که شما درنظر دارید بخوبی خاتمه پیدا کند. آقای مک گی قبل از اینکه بنده بواشنگتن بروم در نیویورک دومرتبه با من ملاقات کردند.بمن اظهار کردند که نه شما میتوانید بدولت انگلیس پیشنهادی بعد از این پیشنهاداتی که دادید و مورد قبول واقع نشد بدهید و نه انگلیس میتواند بشما پیشنهادی بدهد.پس بهتر آنست که من با طرفین تماس بگیرم و از نظریات طرفین مستحضر بشوم و بعد از آنکه دیدم میتوانم یک پیشنهاد مرضی الطرفین تهیه کنم آن پیشنهاد را بنام راهنما و دولت آمریکا به طرفین بدهم.چون این مطلب بسیار منطقی بود منهم قبول کردم و در واشنگتن مدت ٢٠ روز متجاوز یا ٢۶ روز حالا درست بخاطر ندارم همه روزه در تماس بودم و بعضی روزها اتفاق می افتاد که آقای ژرژ مک گی دومرتبه بدیدن من میآمدند و بسیار شخص مهربان و خیرخواهی بودند. ولی متأسفانه مذاکرات ما بجائی نرسید و من آنچه حدس میزنم و حس میکنم چهار دلیل یرای عدم موفقیت وجود داشت. دلیل اول اینکه دولت انگلیس نمیخواست دولت آمریکا در کاری که راجع به ایران و انگلیس است وارد مذاکره شود. دلیل دوم اینکه تغییر حکومت کارگری سبب شد که ما نتوانستیم نتیجه ای بگیریم زیرا حکومت گارگری حکومتی بود که ملی شدن صنایع را در مملکت خود قبول کرده بود ولی حکومت محافظه کارکه بروی کار آمد قبل از انتخابات اظهاراتی نمود که برخلاف ملیت صنایع بود باینجت دولت محافظه کارنمیتوانست بزودی برخلاف آنچه را گفته بود عمل بکند و با ما قرار دادی منعقد کند. دلیل سیم این بود که در مذاکرات وقتی که می گفتند یک شرکت بیطرفی در ایران بیاید و کار نفت را اداره کند و اینطور میگفتند که چون متخصصین انگلیسی عجاله ً بیکارند باید یکعده ای از متخصصین انگلیسی هم در کار یک شرکت بیطرفی که بایران میآید شرکت کنند من بآنها گفتم از روزیکه من با این هیأت ایران وارد اروپا و آمریکا شده ایم هرفردی از افراد، هریک از رجال آمریکابما تبریک و تهنیت گفتند که ایران استقلال سیاسی خود را بدست آورده است ومن هرقدر فکر میکنم برای تحصیل این استقلال غیر از اخراج انگلیسیها از جنوب کار دیگری نکرده ایم. بنابر این اگر من حاضر شدم ملت ایران هیچوفت حاضر نیست استقلالی را که با اینهمه فداکاری بدست آورده است برایگان از دست بدهد.انگلیسها میتوانند در تمام نقاط کشور تجارت کنند توقف کنند ولی وجود انگلیسها و دخالت انگلیس ها در نفت جنوب سبب خواهدشد که دنیا به ملت ایران نسبت جنون بدهد. دنیا خواهد گفت ای ایرانی تو که برای حفظ استقلال سیاسی خود این همه تحمل مشقت و زحمت کشیده ای چطور شد که مجددأ راضی شده ئی که انگلیسهائی که در نفت جنوب  بودند و خارج شدند مجددأ وارد ایران بشوند؟

بنابر این اخراج انگلیس ها در دست دولت بود ولی رجعت آنها در دست دولت نیست. من یقین دارم که ملت ایران هیچوقت راضی نخواهد شد که آنها بایران مخصوصأ برای کار نفت مراجعت کنند (صحیح است) در اثنائی که با ژرژ مک گی مذاکره میکردیم بانک بین المللی هم وسیلۀ سفارت کبرای پاکستان با من داخل مذاکره شد. بانک بین المللی اظهار میکرد که من برای اینکه کار نفت را ه بیفتد حاضرم پولی، وجهی بیاورم در اینجا و این کار را راه بیندازم. من بهیچوجه طالب امتیاز نیستم. من فقط میخواهم که کار نفت معوق نماند و در بازار بین المللی جریان پیدا کند. منهم با این قسمت اول موافقت کردم و بانک بین المللی بانکی نیست که ظاهرأ مربوط به یکی از دول باشد و بانک بین المللی نمی خواست ازما تعهداتی بگیرد.بانک بین المللی میخواست موقه کار نفت را درجریان بیندازد تا تکلیف این امر بکلی معلوم شود. قسمت دوم هم این بود که بانک بین المللی میگفت قسمتی از عایدات نفت را یک پور سانتاژ قیمت نفت را من دریک بانکی ودیعه میگذارم تا اگر دولت انگلیس با شرکت سابق نفت ثابت کرد طلبی از دولت ایران دارد از بابت آن طلب پرداخت شود. منهم نظر باینکه مسأله با قانون ما با یکی از مواد نه گانه موافق بود قبول کردم.مسأله سوم مسأله متخصصین انگلیسی بود که من همان دلائلی را که بیکی از شخصیتهای آمریکائی اظهار کردم به او هم اظهار کردم. بانک بین المللی گفت مطلب شما صحیح است و منهم میتوانم اذعان کنم که به حیثیت ملی ایران بر میخورد و بنابر این بانک بین المللی میگفت که من حاضرم بروم و این کار را به جریان بیندازم ولی من به بانک بین المللی گفتم که این کار کافی نیست برای اینکه شما بروید و یک سرمایه میبرید   برای اینکه نفت را به جریان بیدازید ولی وقتیکه نفت تهیه شد ممکنست که شما بیائید بگوئید که نفت شما را که امروز مطابق نرخ خلیج فارس یک دلار و هفتاد و پنج سنت مطابق کارت نرخ بین اللملی قیمت دارد به پنحاه سنت میخرم. آنوقت اگر ما فروختیم مقبول است و اگر نفروختیم باید مخارجی که شما کرده اید از عهده بر آئیم. بنابر این لازم است راجع به قیمت بین ما و شما توافقی حاصل شود، تا اگر آمدید نفت را به جریان انداختید ما بدانیم شما به چه قیمت نفت را در حساب ایران حساب میکنید. بانک بین المللی گفت که چون من نمیتوانم در این باب شخصأ تصمیمی اتخاذ بکنم این مطلب موکول باین خواهد شد که بعد این را بشما اطلاع بدهم و من نمیدانم به چه ترتیب بشما این مطلب را برسانم. من به معاون بانک بین المللی که چند دفعه با من مذاکره کرده بود گفتم شما میتوانید بوسیلۀ تلفن با شخص خودم ، یا یک تلگراف یا یک نماینده نظریۀ خودتان را نسبت به قیمت اظهار کنید اگر قیمتی که شماتعیین میکنید با نظریات  ما موافقت کرد شما میتوانید بایران بیائید و کار نفت را به جربان بیندازید و اگر نکرد من به هیچوجه صلاح مملکت را نمیدانم که شما پولی بیاورید در ایران خرج کنیدو یک دردی بر درد های دیگر اضافه بکنید.اینجا لازمست به عرض آقایان محترم برسانم که این دولت به هیچوجه غیر از صلاح مملکت  نظری نداشته است. این دولت هرکاری که کرده است روی مصالح مملکت بوده است (صحیح است)…

اکنون که متخصصین انگلیسی از مملکت خارج شده اند دولت انگلیس هیچ وقت نمیخواهد از آن نظریاتی که دارد عدول کند. دولت انگلیس میخواهد با همان رویۀ قرن نوزدهم با ملت ایران رفتار کند و ملت ایران بتمام معنی مخالف آن چیزی است که ما در قرن نوزدهم دیدیم.امروز هیچ ملتی نیست که بخواهد استقلال و آزادی او دستخوش اغراض دول استعماری بشود و اما راجع به اینکه چرا ما موفقیت کاملی حاصل نکرده ایم اینجا لازمست عرض کنم که دولت آمریکا گرچه ظاهرأ با دولت ایران هم آهنگی میکند ولی نمایندگان آن دولت بقسمی در تحت تأثیر انگلیس هستند که نمیتوانند برای ایران کاری بکنند. من در اروپا سفرای آمریکا را دیدم که همگی از رفتار وزارت خارجۀ آمریکا شکایت میکنند. از آن جمله آقای دریفوس . آقای والاس مری. آقای گریدی. که اخیرأ هم مقالاتی در جراید آمریکا به نفع ایران و بر علیه وزارت خارجۀ آمریکا منتشر کرده است. بنده صاف و بی پرده عرض میکنم که آقای ژرژمک گی با من در این مدت ٢۵ روز مثل یک برادر صمیمی بود. آقای ژرژ مک گی تمام مطالب منطقی دولت ایران را تصدیق میکرد ولی همین تصدیق سبب شد که ایشان را بلافاصله مأمور سفارت آنکارا بکنند. ما ناچاریم که این آزادی سیاسی خود را که بدست آورده ایم به هر قیمتی که باشد با تحمل هر مشقتی که باشد حفظ کنیم

 آقایان محترم، جناب آقایان دیدند که در جراید نوشتند دولت انگلیس تا دکتر مصدق برسرکار است حاضر به هیچ قراردادی نمیشود. این برای چیست برای اینکه دولت انگلیس نمیتواند از دکتر مصدق و همکارانش آن چیزی را که میخواهد تحصیل کند. اگر آقایان بفرمایند دلیل دیگری دارد به عقیدۀ من بهیچوجه منطقی نیست. دولت انگلیس میخواهد یک دولتی بیاورد که آن دولت آلت بلااراده باشد.ما دیدیم که دولت انگلیس و سفیر انگلیس در هیأت وزراء حاضر شد و درباب این قرار دادالحاقی اظهار نظر نمود و روی نظریات سفیر انگلیس این قرار داد تنظیم گردید. ولی این دولت حاضر نیست کوچکترین حرفی نه از انگلیس و نه از دولت دیگر بشنود…» (٣۵)(تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)

ولی برای من روشن نیست چرا با توجه به محتوی مطالبی که از متن سخنرانیهای دکتر مصدق در مجلس شورای ملی در باره مسئله نفت در اختیار داریم، وچرا با توجه به توضیحاتی که دکترمصدق در آن سخنرانی ها در باره روابط دوستانه ای که با  ژرژ (جرج) مک گی معاون  وزیر امورخارجه آمریکا ــ رابط اصلی مذاکرات درباره حل مسئله نفت ــ  داشته ، بطوریکه از او « مثل یک برادر صمیمی بود » یاد کرده است، خلیل ملکی چنین اظهار کرده است:«… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…». این اظهارات خلیل ملکی با توجه به اظهاراتی که دکتر مصدق در رابطه با روابط شخصی شان با «ژرژ مک گی» بیان کرده بودند، نمی تواند در رابطه با برخورد های شخصی دکترمصدق  با مقامات آمریکائی باشد؛ بلکه آن اختلاف های  فیمابین بر محور مسائل سیاسی دور می زده است که مربوط به پایبند بودن دکتر مصدق به محتوی قانون ملی شدن صنعت نفت بوده است!  موضوعی که همچنین با خواست و هدف  اصلی نهضت ملی ایران کاملا ً ربط داشته  است! با توجه به این واقعیت، اظهاراتی همچون دکتر مصدق «سیاست واقع بینانه نسبت به مسئله نفت» نداشت، تبلیغاتی پوچ و اظهاراتی نابخردانه است که می تواند در جهت تبرئه کودتاچیان ٢٨ مرداد ١٣٣٢ تلقی گردد!!  

حال چراو بچه دلیل تئوریسین «نیروی سوم» در نظرات و عقاید خود تا آن حد سقوط می کند که،  ١۴ سال بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢،«سیاست واقع بینانه»در نزد او، این معنی را پیدا می نماید که، دکتر مصدق نمی بایستی در گفتگوهای خود با مقامات آمریکائی و بانک بین المللی بر موضوع استقلال و حاکمیت ملی ایران تاکید می نمود و در واقع محتوی «قانون ملی شدن صنعت نفت» و «قانون خلع ید»  را فراموش می کرد! مساله ای که من دربارۀ آنها قبلا توضیح داده ام.

البته ضروریست یاد آورشود که دکتر مصدق به چنین نظرات و خواست هائی، طی بیاناتش در مجلس شورای ملی قاطعانه موضعگیری کرده بود. در همان رابطه است که اظهار میدارند:

«ما که نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم بگوئیم صنعت نفت را ملی کردیم ولی همان معامله ای که امتیازسابق با دولت ایران میکرد حالا هم باشد.»

اما، دکترمصدق در بخش سوم کتاب خاطراتش که به بعضی از اظهارات و ادعاهای محمدرضا شاه پهلوی پاسخ داده و در باره آنها دست به روشنگری زده اند؛ همچنین به بعضی از رئوس مبارزات خود، که در رابطه با دفاع از استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بوده، اشاره نموده اند. در صفحه ٣۴۵ آن کتاب در رابطه با موضوع نفت و سیاست و عملکرد اتخاذ شده از سوی دولت ایالات متحده آمریکا می نویسند:

«…ایدن وزیر امورخارجه انگلیس مسافرتی بآمریکا نمود و مذاکراتش با ایزن هاور باین نتیجه رسید که رئیس جمهوری تصویب کند آزادی یک ملتی را با ۴٠ % از سهام کنسرسیوم مبادله کنند وشرکت های نفت آمریکا بمقصودی که داشتند برسند.». ـ کپی آن بخش از کتاب خاطرات در شبکه اینترنتی قرار داده شده است ــ .( ٣۶) 

اما با گذشت زمان و انتشاربسیاری از اسناد سرّی مربوط به دوران نهضت ملی و نخست وزیری دکتر مصدق و حتی چاپ خاطرات و زندگی نامه های بسیاری از سیاستمداران آمریکائی و انگلیسی ، دقیقأ روشن شده است که ، دولت آمریکا برعکس ادعای خلیل ملکی سیاستی علیه منافع انگلیس، آنهم به نفع ایران نداشته است.

 در بخشی از مطالبی که از سخنان دکتر مصدق در مجلس شورای ملی در باره مسافرت ایشان به واشنگتن نقل کردم، نام « ژرژ مک گی» معاون وزیر امورخارجه وقت آمریکا، فردی که  بنا بر اظهارات دکتر مصدق گویا بمدت ٢٠ تا ٢۶ روز بطور مرتب با دکتر مصدق برای حل مسئله نفت در تماس بوده و همچنین نام فرد دیگری بنام «گریدی» سفیر کبیر ایالات متحده آمریکا در ایران به میان آمد.

محمد امینی در صفحات ٢٠  و ٢١ کتاب «سوداگری با تاریخ» ـ پاسخی به «آسیب شناسی یک شکست» بقلم علی میرفطروس،  مطالبی را از خاطرات و زندگی نامه جرج (ژرژ)«مک گی» و «گریدی» نقل کرده است؛ چون آن مطالب می توانند به روشن شدن جوانب مورد بحث درباره سیاست آمریکا نسبت به دولت دکتر مصدق و اظهارات  خلیل ملکی در آنموردمشخص تا حدودی کمک کنند، به نقل آن مطالب می پردازم. 

محمد امینی در آن کتاب می نویسد:

«…آقای میرفطروس با کنار نهادن همه ی روش های پذیرفته شده در پژوهش گری، بی آن که به اسناد تاریخی نگاهی بیافکند، این داوری یک سویه را به خواننده می دهد که گویا در درازای درگیری ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس، سیاست ایالات متحد هواداری از ایران بوده است. همان آقای مک گی که میرفطروس از او بازگو کرده، از سفری به ایران در نیمه دوم مارچ ١٩۵١ (فروردین ١٣٣٠)، پیش از آغاز نخست وزیری مصدّق یاد می کند و می نویسد:

“من به شاه گفتم ما روی او حساب می کنیم که از شرایط کنونی بهترین بهره برداری را بکند؛ ما و بریتانیا از او در برابر کوشش جبهه ی ملّی برای ملّی کردن شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC) پشتیبانی می کنیم. هنگامی که از او پرسیدم که آیا او براین باور است که پشتیبانی ما به او یاری خواهد رسانید که از ملّی شدن پیشگیری کند. اوپاسخ داد که توانائی چنین کاری را ندارد”3

(3-McGhee,George Crew: On the frontline in Cold War,Praeger,1977 p.103.)

 هنری گریدی که در آن هنگام و پیش از لوی هندرسُن سفیر ایالات متحد در ایران بوده، در زندگی نامه ی خود می نویسد که سیاست ایالات متحد درباره ی ایران با سیاست بریتانیا در پیوند بوده است:

” هنگامی که من از سیاست مان در ایران انتقاد می کنم، نه به جنبه ی ضد استعماری این سیاست، به روشی است که ما این سیاست را در ایران پیاده کردیم. ما به بریتانیا پیوستیم و از سیاست آن ها پشتیبانی کردیم. به جای این که بخواهیم آن ها از ما پیروی کنند، راستی این است که سیاستی که ما در ایران در پیش گرفتیم با سیاستی که در دیگر کشورها داشتیم و به آن ها کمک مالی می رساندیم تفاوت داشت”2  

(2-Grrady, Henry F.:From the Great War to the Cold War, University of Misouri Press,2009,p.161.)« (٣٧)

  ف. مهرآئین با کمک گرفتن از اسناد و مدارک و خاطرات سیاسی …برخی از فعالین سیاسی، کتابی تحت عنوان: «در پیشگاه حقیقت» دررابطه با مبارزات نهضت ملی برهبری دکتر مصدق و سیاست و عملکرد مخالفین نهضت ملی ــ حزب توده، شرکت نفت انگلیس، دربار و دولتهای انگلیس، وایالات متحده آمریکا …ــ  می نویسد و آنرا در دیماه سال ١٣٧٢ در کشور سوئد انتشار می دهد.

او در آن کتاب با کمک گرفتن از اسناد و مدارک به گوشه هائی از فعالیت های ضدملی حزب توده که درنهایت  به نفع سیاست مورد نظر شرکت نفت انگلیس و علیه نهضت ملی برهبری دکتر مصدق بوده اشاره نموده است. برای نمونه ، مطالبی از صفحات ١٢۴ تا ١٢٧  آن کتاب («در پیشگاه حقیقت») را نقل می کنم.:

«باکمی دقت به آسانی می توان دریافت که محتوای واقعی همۀ شعارهای رنگارنگ حزب توده چیز دیگری جز مخالفت با اصل ملی شدن صنعت نفت نبوده یعنی درست همان هدفی که از سوی محافل سیاسی ـ نفتی انگلیس تعیین شده بود و ما در اسناد به دست آمده ازدفتر سدان مشاهده کردیم.

اینک به ذکرچند نمونه از تبلیغات حزب توده در مقابله با هواخواهان ملی شدن صنعت نفت می پردازیم یعنی کسانی که انگلیسها نتوانسته بودند آنها را وادار به تسلیم در برابر خواستهایشان نمایند.

روزنامه به سوی آینده ــ که نویسندۀ سرمقالات اصلی آن همانگونه که دیدیم حقوق بگیر ادارۀ اطلاعات شرکت نفت بود ــ  در اجرای دستور ارباب می نوشت:مردم به خوبی میدانند که «جبهۀ ملی» چه معجونی است… مردم هیچوقت فراموش نمی کنند که پیشوای این جبهه (دکتر مصدق) پیرمرد مکاری که نیم قرن به اغفال و فریب خلق مشغول است، در عمر دراز خود چه شعبده های رنگارنگی به قا لب زده است. مگر همین پیشوا نبود که در مجلس چهاردهم طرح الغای قرار داد نفت را امضا نکرد. پس چطور امروز، جبهۀ معلوم الحال او، کمربه الغای قرارداد بسته است؟»(روزنامه «بسوی آینده»، مورخ ٧ آذر ١٣٢٩). پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت و درگرماگرم مبارزۀ مردم با امپریالیسم انگلیس روزنامۀ «مردم» دکترمصدق را عامل امپریالیسم آمریکا معرفی می کرد: «کاملأ آشکار است که وقتی انگلیسها، رزم آراء این عامل صدیق خود را به عنوان سنگ بزرگ در ترازو گذاشتند، آمریکائیها نیز با سوء استفاده از افکار و احساسات ملت ایران، بزرگترین سنگ خود یعنی ملی کردن صنعت نفت را به دست اقلیت[یعنی نمایندگان جبهۀ ملی در مجلس] در کفۀ دیگر ترازو جای دادند…»(روزنامۀ«مردم»، مورخ تیرماه ١٣٣٠).

باری،حزب توده وانمود می کرد که «جبهۀ ملی جریانی است مربوط به بورژوازی وملاکین لیبرال» («رزم» ارگان سازمان جوانان حرب توده، به نقل از ایران ما، شمارۀ ١٧ مورخۀ ٩/۴/٢٩) که با اتکاء به سیاست آمریکا برای تقسیم قدرت با جناح وابسته به انگلستان در حاکمیت مبارزه می کند و مبارزۀ او تنها نتیجه ای که می تواند ببار آورد شرکت دادن امپریالیسم آمریکا در غارت منابع نفتی ایران است.

بدینگونه حزب توده می کوشید آمریکا را به عنوان محرک واقعی ملی شدن نفت و هدف اصلی فعالیت جبهۀ ملی را نیز شرکت دادن امپریالیسم مزبور در غارت منابع نفتی ایران معرفی کند…ما خواننده ای را که جویای کشف حقیقت در این زمینه است به کتاب مستند و جالب دکتر انورخامه ای (:«اقتصاد بدون نفت») مراجعه می دهیم(نگاه کنید به ضمیمۀ شمارۀ ٧ [ولی در همان کتاب مطالب نقل شده از کتاب انور خامه ای تحت عنوان ضمیمۀ شماره ۶ درج شده است، یعنی در شماره کذاری صفحات اشتباه تکنیکی رخ داده است ـ توضیح فقط در اینمورد مشخص  شماره، از منصور بیات زاده، مطالب دیگر در کروشه [ ] از نویسنده کتاب «درپیشگاه حقیقت» است.].

 و در اینجا برای اینکه دروغ بودن و پوچی این اتهام حزب توده را نیز مانند اتهامات دیگرش دربارۀ هواخواهان ملی شدن صنعت نفت نشان دهیم تنها به یادآوری بخشی از خاطرات جرج ـ مک گی معاون وزارت خارجۀ آمریکا در زمان ملی شدن صنعت نفت می پردازم. نامبرده که در اسفندماه ١٣٢٩، پس از قتل رزم آراء، برای بررسی اوضاع ایران به تهران آمده و با علاء نخست وزیر و شخص محمدرضاشاه ملاقات کرده بود، می نویسد:«…حسین علاء نخست وزیر مرا به دیدن شاه برد. در این دیدار شاهد صحنه ای بودم که هرگز آنرا فراموش نمی کنم… وی در اتاقی تاریک، با حالتی بیمناک روی مبل لمیده بود. من مذاکراتی را که با علاء داشتم عنوان کردم، گفتم: در ازای ایستادگی دربرابر جبهۀ ملی و برنامه ملی شدن آنها، از او پشتیبانی می کنیم. ما  [آمریکا] و بریتانیا بطور جدی می خواهیم قضیۀ ملی کردن امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران موقوف شود. زیرا اینکار به زیان شرکت و ایران تمام می شود. ملی شدن، امتیازات کمپانیهای نفت ایالات متحده و بریتانیا و دیگران را درسراسر جهان در معرض مخاطره قرار می دهد. آنگاه از شاه پرسیدم: آیا با برخورداری از پشستیبانی ما می تواند ملی شدن را از مسیر حود منحرف کند؟»(٣٨)

(Enovoy to the Middle World.pp.237)

ف .مهرآئین بخشی از مطالب کتابی که دکتر انورخامه ای تحت عنوان «مصدق و اقتصاد بدون نفت» نوشته و در آن کتاب تعدادی از اسناد سرّی از طبقه بندی خارج شده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا را چاپ و تفسیرنموده بود، در بخش ضمائم کتابش ــ ضمیمۀ شماره ۶ ــ ، صفحات ٢٨۶ تا ٣١۶  درج میکند.

مطالب نقل شده از اسناد سرّی… مندرج در کتاب دکتر انورخامه ای («مصدق و اقتصاد بدون نفت»)، دربرگیرنده اطلاعات مهمی در باره چگونگی سمت و سوی سیاست و اهداف دولت ایالات متحده آمریکا درباره مسئله نفت ایران بودند. نظرات و مواضعی که همچون نظرات دولت انگلیس کاملا در مغایرت با محتوی «قانون ملی شدن صنعت نفت» و «قانون خلع ید»قرار داشتند.

در آن اسناد به نقل از بیانات «مک گی» معاون وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا، ذکر شده است: 

«هدفهای ما به ترتیب اهمیت آنها عبارت بوده است از نگاهداری صلح، نگاهداشتن ایران در جانب دوّل غربی، ادامۀ جریان نفت، و پشتیبانی از حقوق امتیازداری در ایران و بخشهای دیگر جهان. نظر ایالات متحده چنین بوده و هنوز هم هست که حداقلی از ملی کردن را باید بسان یک واقعیت انجام یافته پذیرفت…»(تاکید از منصور بیات زاده ).

در واقع سیاستی که همسوئی با سیاست دولت انگلیس داشت. اما، «ژرژ (جرج) مک گی» در هنگام مذاکراتش با دکتر مصدق سعی کرده بود تا بر نظرات و عقاید خود درباره موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران سرپوش بگذارد، و کوچکترین سخنی در رابطه با سمت و سوی سیاست دولت ایالات متحده آمریکا بیان ننماید و بظاهر چنین جلوه دهد که دولت ایالات متحده آمریکا با نظرات و خواست دکتر مصدق در امر ملی شدن صنعت نفت توافق دارد. ولی  دکتر مصدق دوراندیش گول آن ظاهر سازی مقامات دولت ایالات متحده  را نمی خورد و برایش  روشن بوده که در آن مبارزه دولت ایالات متحده آمریکا از خواست نهضت ملی ایران دفاع نخواهد کرد. و در همان رابطه است که در  ١٩آذر ماه ١٣٣٠در مجلس شورای ملی در رابطه با گزارش مسافرتش به واشنگتن و مذاکراتش با مقامات آمریکائی بیان میدارند:

«و اما راجع به اینکه چرا ما موفقیت کاملی حاصل نکرده ایم اینجا لازمست عرض کنم که دولت آمریکا گرچه ظاهرأ با دولت ایران هم آهنگی میکند ولی نمایندگان آن دولت بقسمی در تحت تأثیر انگلیس هستند که نمیتوانند برای ایران کاری بکنند.»

برای آشنا شدن با مواضع واقعی دولت ایالات متحده آمریکا در رابطه موضوع ملی شدن صنعت نفت، و پی بردن به بی اساس بودن اظهارات خلیل ملکی مبنی بر:«… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…»، بخشهائی ازمطالب مربوط به اسنادسرّی وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا، مندرج در ضمیمۀ شماره ۶  کتاب«در پیشگاه حقیقت»، را نقل می کنم.

 در ضمیمۀ شماره ۶ آن کتاب می خوانیم.:

«اسناد از طبقه بندی خارج شدۀ وزارت خارجۀ آمریکا در سالهای اخیرنشان میدهد که از همان آغاز پیدایش جنبش ملی کردن صنعت نفت در ایران دولت آمریکا در فکر این بوده است که اگر روزی این جنبش پیروز شد و ملت ایران نفت خود را ملی اعلام کرد، چگونه دنیای غرب میتواند آن را جبران کند و چگونه میتوان نیازهای اروپای غربی و انگلستان را برطرف کرد. یکی از این اسناد که به تاریخ ٨ ژانویه ١٩۵١ (١٨ دی ١٣٢٩) و تحت عنوان «اهمیت نفت ایران و خاورمیانه برای اروپا غربی در زمان صلح ـ برآورد«سازمان اطلاعات ملی» است توجه عمیق دولت آمریکا را به جلوگیری از اثرات ملی کردن نفت نشان میدهد (متن کامل این سند به ضمیمه این فصل آمده است ـ ضمیمه ١)١ [(١)ـ به سند شماره (١) ضمیمۀ این فصل مراجعه شود(روابط خارجی ایالات متحده سال ١٩۵١ جلد پنجم ص ٢۶٨ تا ٢٧٣)].

مطابق سند مزبور«این برآورد سازمان اطلاعات ملی یکی از سلسله گزارشهایی است که در سطح عالی میان وزارتخانه ها تهیه و در پاییز سال ١٩۵٠ (١٣٢٩ شمسی) از طرف آژانس اطلاعات مرکزی(سیا) منتشر شده است. هدف این بوده است که هر برآوردی معتبر ترین تفسیر و ارزیابی از وضعیت موجود برای سیاستمداران باشد» برای اینکه بدانیم دولت آمریکاچقدر برای این برآورد اهمیت قائل بوده است باید دانست کمیتۀ ویژه ای مأمور رسیدگی و تصویب آنها بوده است که اعضای آن عبارت بوده اند از رئیس سیا، رؤسای اطلاعات ارتش، نیروی دریایی، نیروی هوایی، رئیس ستاد مشترک، رئیس کمیسیون انرژی و رئیس اف.بی.آی. برآوردی که در پیش گفتیم بنابر تقاضای ستاد ارشد شورای امنیت ملی تهیه شده است و داده های بنیادی آن را کمیتۀ ویژه دیگری مرکب از نمایندگان وزارتخانه های خزانه داری، بازرگانی، خارجه، سیا، کمیته نفت ادارۀ مهمات، و  ای.سی.اِ، با کمک سازمانهای اطلاعاتی وزارت خارجه، ارتش، نیروی دریائی، نیروی هوایی و ستاد مشترک تهیه کرده است. نکته قابل توجه تاریخ تهیه آن برآورد یعنی پاییز ١٣٢٩ است. در آن هنگام هنوز رزم آرا زنده و نخست وزیر بود و جنبش ملی کردن صنعت نفت نخستین مراحل تبلیغاتی خود را میگذراند. در ۴ آذر ٢٩ دکتر مصدق و چهارتن دیگر از نمایندگان جبهه ملی در کمیسیون نفت برای نخستین بار اصل ملی کردن صنعت نفت را در این کمیسیون طرح کردند که مورد مخالفت شدید دولت رزم آرا قرار گرفت…

 …گرچه همین سند بالا به اندازه کافی نشان میدهد که دولت آمریکا علاقه ای به ملی کردن نفت ایران یا لطمه زدن به اقتصاد انگلستان نداشته است، لیکن نظربه اینکه چه در زمان اعتلای جنبش ملی کردن نفت و چه پس از آن مخالفان و حتی گاهی موافقان این جنبش به صورتهای گوناگون آن را موافق میل و سیاستهای آمریکا نشان داده اند نا گزیریم با ارائه اسناد دیگری بطلان این ادعا را ثابت کنیم. این کار ضروری است چون اولا حزب توده هم در زمان مبارزه برای ملی کردن نفت و هم پس ازآن تا  سی سال بعد همواره آن را وابسته به سیاست آمریکا  یا مورد پشتیبانی آن قلمداد کرده است. ثانیأ بعضی نویسندگان و صاحب نظران با قید اینکه سیاست کلی آمریکا موافق ملی کردن نبوده است اظهار داشته اند که بعضی سیاستمداران آمریکا که وابسته به شرکتهای نفت این کشور بوده اند «درکار نفت ایران اخلال میکنند و قصد این را دارند که روابط بین دولت ایران و شرکت نفت را تیره سازند و کار را به جایی رسانند که امتیاز شرکت مزبور ملغی شده و به آمریکاییان واگذار گردد»٢ [(٢ ـ مصطفی فاتح ـ پنجاه سال نفت ص ۵٠۴) ـ توضیح از زیر نویس همان کتاب، صفحه ٢٨٨ ]

به نظر این نویسندگان یکی از مهمترین این اشخاص مک گی معاون وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه بوده است. اینکه مگ گی یکی از رابطین مهم میان دولتین آمریکا و انگلیس در مسئله نفت بوده مسلم است لیکن اسناد از طبقه بندی خارج شده وزارت خارجه آمریکا نشان میدهد که او نه تنها با انگلستان مخالفتی نداشته و در کار نفت اخلال نمیکرده و به سود ملی کردن نفت نیز گامی برنداشته است بلکه تمام کوشش خود را برای حل مسئلۀ نفت به سود انگلستان به کار می برده است. وی در ٢۶ مارس ١٩۵١ (۶ فروردین ١٣٣٠) از امّان توسط وابسته سفارت آمریکا در اردن نامه سرّی به وزارت خارجه نوشته و در آن نظرهای خود را «به عنوان بنیاد بحثهایی که در ٢ و ٣ آوریل در لندن» با انگلیسیها درباره نفت خواهد کرد شرح داده است. در آن هنگام هنوز دولت دکتر مصدق روی کار نیامده و قانون اجرای ملی کردن نفت به تصویب نرسیده بود و انگلیسیها امید فراوان داشتند که جلوی تصویب آن را در کمیسیون نفت خواهند گرفت و برای این منظور با همگامی حزب توده کارگران نفت جنوب را تحریک به اعتصاب کرده بودند و میکوشیدند دامنه اعتصاب و اختلال و تشنج را به اصفهان و شهرهای دیگر ایران گسترش دهند تا هیئت حاکمه و نمایندگان مجلس را به وحشت اندازند و از ملی کردن نفت روگردان سازند. در این شرایط آقای مک گی که به رغم نویسندگان مزبور کارگردان ملی کردن نفت بوده است به وزارت خارجۀ آمریکا توصیه می کند که «مسئله تنها به وسیله برقراری یک سیاست نفتی واحد ایالات متحده و انگلستان که دقیقتر و تفاهم پذیرتر باشد و نیز هماهنگ ساختن بیشتر عمل ایالات متحده و انگلستان در آینده، میتواند حل شود.» او مخالفت خود را با ملی کردن نفت و علاقه خود را به دفاع از منافع شرکتهای نفتی (منجمله شرکت نفت انگلیس و ایران) نشان میدهد و برای جلوگیری از ملی کردن نفت و حفظ منافع شرکتها پیشنهاد میکند:«ایالات متحده و انگلستان پس از مشورت با شرکتهای مربوط، هرچه زودتر گزارش مشترکی دربارۀ سیاست نفتی خود در خاورمیانه فراهم آورند… چنین اعلامیه ای میتواند نشان دهد که در پرتو امکانات مربوط به سرمایه، تکنیک و ادارۀ منحصر به فردی که شرکتهای غربی ایجاد کرده اند و میتوانند بکنند و این واقعیت که تولید نفت خاورمیانه وابسته به بازارهای خارجی است و شرکتهای غربی گسترش داده اند، بنیادی برای عقد قراردادهای عادلانه ای میان دولتهای خاورمیانه و شرکتها وجود دارد که تأمین کننده حد اکثر منافع کشورهای خاورمیانه و درآمد عادلانه ای برای شرکتها خواهد بود و در عین حال به هردو طرف امکان میدهد که حد اکثر شرکت را در یک فعالیت مشترک داشته باشند. علاوه بر آن میتوان نشان داد که چنین قراردادهایی منتج به نوعی همکاری میان کشورها و شرکتها خواهد بود که مسئلۀ ملی کردن را مرتفع خواهد ساخت. چون آزمایش در سراسر جهان نشان داده است که اصل تقسیم منافع میان کشورها و شرکتها ترتیب منصفانه ای است که به نفع هردو طرف است و حکومتهای ایالات متحده و انگلستان نیز از این اصل همچون سیاست خود در خاور میانه پشتیبانی میکند.» البته به نطر آقای مک گی «حداکثر منافع کشورهای خاورمیانه» تنها وقتی تأمین خواهد شد که«درهر بشکه درآمدی برابر قرارداد جدید آرامکو» داشته باشند و «درآمد عادلانه برای شرکتها» نیز هنگامی خواهد بود که «غیر عادلانه تر از مفهوم ۵٠ ـ ۵٠» نباشد و «غیر عادلانه» وقتی است که «وضع شرکت نفت انگلیس و ایران را به زیان آرامکو بهبود بخشد و موجب تضعیف قراردادآرامکو شود.» ٣  [( ٣ ـ روابط خارجی ایالات متحده، سال ١٩۵١، جلد پنجم ص ٢٨٩ تا ٢٩١ (ترجمه متن کامل این سند در ضمیمه (٢) همین فصل آمده است. ـ توضیح از زیر نویس همان کتاب، صفحه ٢٨٩]

… و اما مخالفت شرکتهای نفتی آمریکا با ملی کردن نفت ایران و وحشت آنها از اینکه همین شتر در ِ خانه خود آنها نیز بخوابد، به حدّی بود که دست کمی از مخالفت شرکت نفت انگلیس با آن نداشت و از هیچ اقدامی علیه آن باک نداشتند. این واقعیت نیز در یکی دیگر از اسناد از طبقه بندی خارج شدۀ وزارت خارجۀ آمریکا به صراحت شرح داده شده است. این سند که به تاریخ ١۴ مه ١٩۵١ (٢۴ اردیبهشت ١٣٣٠) است صورت جلسه مذاکراتی است که میان نمایندگان وزارت خارجه، ادارۀ امورنفت (پی.ای.دی) و سازمان بازرگانی دولتی (جی.تی.آی) آمریکا با نمایندگان شرکتهای نفتی آمریکایی که در خاورمیانه فعالیت داشته اند درباره ملی کردن نفت ایران انجام گرفته است. نماینده اصلی وزارت خارجه در این مذاکرات همان آقای مک گی بوده است که نظرهای او را در پیش دیدیم.

 شرکتهایی که در این مذاکرات شرکت داشته اند عبارت بوده اند از استاندارد اویل نیوجرسی، گلف، آرامکو، سوکونی واکیوم، کالتکس(شرکت نفت یحرین) که شامل پنج شرکت کارتل نفتی آمریکا (معروف به پنج خواهر) میشده اند و شرکت غرب آرام پاسیفیک وسترن) و سوپریور خارج از کارتل، تشکیل جلسه به این منظور بوده است که دولت آمریکا نظرهای خود را درباره ملی کردن نفت ایران به آگاهی شرکتها برساند و متقابلا از نظر آنها در این باره آگاه شود و ضمنأ علاوه برتبادل نظر کوشش شود که سیاست همآهنگی در این زمینه اتخاذ گردد. باید در نظر داشت که شرایط سیاسی در ایران در این تاریخ با زمان گزارش پیشین مک گی بسیار فرق کرده و در فاصلۀ این هفت هفته حکومت دکتر مصدق روی کار آمده، قانون خلع ید به تصویب رسیده و مقدمات خلع ید فراهم آمده بوده است. بنابر این نه تنها دولت آمریکا بلکه حتی دولت انگلیس هم ناگزیر بوده اند این واقعیات را به حساب آورند. در نتیجه آقای مک گی میکوشد نظرهای سابق خود را درقالب الفاظی بریزد که با این واقعیات تباین آشکاری نداشته باشد گرچه هدفهای اصلی همان است که بود. اما در مقابل شرکت های نفتی سرسختانه با هرگونه گذشتی ولوظاهری و لفظی باشد در برابر ایران مخالفت میکنند و حتی تا مرز اِعمال زور و مداخله مسلحانه نیز پیش میروند.

در این جلسه آقای مک گی هدفهای دولت آمریکا و مشکلات سیاسی او را در این زمینه چنین شرح میدهد:«هدفهای ما به ترتیب اهمیت آنها عبارت بوده است از نگاهداری صلح، نگاهداشتن ایران در جانب دوّل غربی، ادامۀ جریان نفت، و پشتیبانی از حقوق امتیازداری در ایران و بخشهای دیگر جهان. نظر ایالات متحده چنین بوده و هنوز هم هست که حداقلی از ملی کردن را باید بسان یک واقعیت انجام یافته پذیرفت. دولت انگلیس تا کنون پیشنهادی نداده است که ما احساس کنیم امکان پذیرفتن از طرف ایرانیان را دارد. بدبختانه تا کنون موضع ما و فعالیتهای ما در برابر ایرانیان و انگلیسیها به نحو قابل استفاده ای به اطلاع مردم نرسیده است. اگرما اطلاع می دادیم که علاقمندیم انگلیسیها ملی کردن را بپذیرند تا دستِ کم یک قرارداداجرایی بتوان به دست آورد، انگلستان آن را خرابکاری برای خود می پنداشت. همچنین، این گونه پذیرفتن آشکار ملی کردن از جانب ایالات متحده، میتوانست نتایح زیانباری در کشورهای دیگر تولیده کنندۀ نفت داشته باشد: از سوی دیگر، اگرما آشکارا با ملی کردن مخالفت میکردیم ایرانیها غرب را متهم میکردند که علیه آنها توطئه کرده است، و امکان زیادی داشت که از غرب روگردان شوند… ما نمی توانیم در زمینه های قانونی با حق حاکمیت یک کشور بیگانه برای ملی کردن مخالفت کنیم، ولی حتی اگر یک چنین وضع و سابقۀ قانونی نبود، ما وسیلۀ مؤثری جز اعمال زور نداشتیم تا ایرانیان را حاضر کنیم که از ملی کردن چشم بپوشند. ولی ما اعمال زور را حتی اگر می نوانستیم به کار بریم، راه حل مسئله نمی پنداشتیم.» ۴ [۴ـ روابط خارجی ایالات متحده، سال ١٩۵١،جلد پنجم ص ٣٠٩ تا ٣١۵ (ترجمه کامل این سند در ضمیمۀ(٣) همین فصل آمده است).]

…اکنون ببینیم مواضع شرکتهای نفتی آمریکایی چگونه بوده است؟ آیا آنها ملی کردن نفت ایران را موافق میل خود یافته و می خواسته اند به این وسیله نفت ایران را از دست انگلیسیها بیرون بیاورند و خود تصاحب کنند؟ آیا رقابتی تا این حدّ میان شرکتهای نفتی آمریکا و شرکت نفت انگلیس وجود داشته است؟ دنبالۀ سند پیش گفته نشان میدهد که این گونه قضاوتها تا چه اندازه بی پایه و خلاف واقع بوده است:«آقای مک گی از یک یک شرکتها پرسید که واکنش آنها نسبت به رفتار ما دربارۀ اوضاع ایران چیست و اینکه صنعت نفت آمریکا در مجموع چه احساسی دربارۀ امکان دخالت شرکتهای آمریکایی در ایران دارد، ملی کردن ایران چه تأثیری در حوزه امتیازات آنها داشته است، و برای پشتیبانی از موضع آنها در حوزه های امتیازات مختلف چه میتوان کرد؟»۶ [۶ ـ همان سند ـ منظورسند شماره ٣ ـ توضیح از منصور بیات زاده]

نخستین کسی که به این پرسشها پاسخ میدهد آقای کوگلر نمایندۀ شرکت استاندار اویل نیوجرسی است …«آقای کوگلر نظر های خود را به گونۀ زیر بیان کرد:الف) دولت ایالات متحده باید به طور علنی و خصوصی موضع سختی علیه ملی کردن و لغو یکجانبۀ قراردادها اتخاذ کند؛ ب)اینکه دولت ایران دربارۀ نحوۀ غرامت به شرکت تصمیم بگیرد به زیان ماست. ج) نفت ایران عملأ ملی شده است به قسمی که لازم نیست چیزی را تغییرداد؛ د) اگر اقدام ایران در سلب مالکیت پیروز گردد تأثیر زیان بخشی برتمام قراردادها در جهان خواهد داشت؛ ه) اگریک چنین قانون شکنی و چنین تفسیری از قانون پیروز شود موجب نومیدی کارفرمایان آمریکایی در سراسر جهان خواهد شد؛ و) حقوق بین الملل اساسأ بسته به اصول پذیرفته یا نپذیرفته ای است که مورد تفسیرهای متنوعی می باشد؛ ز) شاید لازم باشد برای حل موفقیت آمیز چنین مسایل حیاتی بین المللی اصول بین المللی مناسبی تهیه کرد؛ ح) شاید دولت ایالات متحده و صنعت ایالات متحده لازم بدانند که از معاملۀ نفت خودداری کنند»۶

پاسخ دوم از جانب آقای کیس نماینده شرکت سوکونی واکیوم داده شد که از نظر سرمایه و وسعت عملیات دومین شرکت نفتی آمریکا و عضو مهم کارتل جهانی نفت است… «آقای کیس اظهارداشت: الف) زمان آن فرارسیده است که به زور متوسل شد، چون نمیتوان اجازه داد که یک چنین نفت حیاتی از دست برود؛ ب) ملی کردن در انگلستان با ملی کردن ایرانیها این فرق را دارد که در ملی کردن در انگلستان به منافع خارجیها مستقیمأ لطمه ای وارد نیامده است؛ ج) اگر قوانین بین المللی نتواند با ملی کردن مخالفت کند، پس باید در این باره برپایۀ اصول بنیادیی تصمیم گرفت که به یک چنین عمل خودکامه و بی توجه به تعهدات و مسئولیتهای بین المللی اجازه ندهد و همۀ دول دارای حاکمیت آن اصول را بپذیرند؛ د) ایران بر اثر چنین عملی سالها با مشکلات فراوانی روبه رو خواهد بود؛ ه) تولید ایران ممکن است به شدت سقوط کند و در نواحی دیگر به سرعت توسعه یابد به گونه ای که از دست رفتن نفت ایران را جبران کند؛ و)[ایران] مشکلات فراوانی در جلب تکنیسینها، تحصیل لوازم، تجهیزات و تخصصهای فنی خواهد داشت و همچنین پرداخت غرامت به شرکت نفت انگلیس و ایران اگر ایران به راستی چنین اندیشیده باشد، با مشکلات فراوانی مواجه خواهدشد.» ٨ [٨ ـ سند شماره ٣]

پاسخگوی سوم آقای هاوارد نمایندۀ دیگر شرکت استاندار نیوجرسی بوده است که میگوید: «به اعتبار ایران جدأ لطمه خواهد خورد و به آیندۀ ایران براثر از دست دادن سرمایه های بیگانه زیان وارد حواهد آمد.» سپس آقای بروستراز شرکت سوکونی توصیه میکند که «صنعت نفت آمریکا بعضی از این ترسها و واکنشها را انتشار دهد و به وِژه عقیدۀ خود را در این باره که [ادامه فعالیت را] به شرکتهای آمریکایی دست اندکار در ایران توصیه نمی کند ابراز دار.» سپس«نمایندگان شرکتهای مختلف اظها ر داشتند که از نظر شرکت خود همین عقیده را دارند ولی نمی توانند از طرف مجموعۀ صنعت نفت آمریکا سخن بگویند. همه توافق داشتند که مجموعۀ صنعت نمی تواند برای اقناع آن کمپانیهایی که در آن جلسه شرکت ندارند گام بردارند تا آنها نیز چنین سیاستی را بپذیرند… آقای هاوارد این نظر را بیان کرد که  هرگروه آمریکایی که وارد این کار شود در حکم این است که گلوی صنعت نفت خودش راببرد، چون«قاپیدن امتیاز» برای امتیاز داران در همۀ بخشهای جهان مرگبار است. آقای کیس اصطلاح «راهزنی در بزرگراه را در این مورد به کاربرد و اظهار داشت گخ چنین کاری از جانب شرکتهای با حس مسئولیت امکان پذیر نیست. آقای پینکارد[نماینده شرکت کالتکس] افزود که [این کار] احتمالأ برای دولت ایالات متحده و هم برای صنعت نفت ایالات متحده بسیار نگران کننده خواهد بود…». (٣٩)

با توجه به مطالب مندرج از اسنادسرّی ازطبقه بندی خارج شده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا به مواضع آن دولت درباره ملی شدن صنعت نفت ایران و شرکت نفت انگلیس اشاره رفت. محمد امینی در صفحات ۴٣٩ و ۴۴٠ کتاب «سوداگری با تاریخ، پاسخی به “آسیب شناسی یک شکست” علی میرفطروس» به مطالبی در رابطه با آن مواضع به نقل از زندگی نامه دین آچسُن اشاره کرده است، و در آن رابطه می نویسد:

«دین آچسُن١

وزیرامورخارجه ی ایالات متحد در زندگی نامه ی بلند خویش، حضور در پیدایش٢، بازگویی خویش را از تاریخ دوران ملّی شدن صنعت نفت با چنین برداشتی از مصدّق آغاز می کند که «او مردم فریبی با زرنگی و توانایی های بسیار»٣بود.

آچسُن آشکار می سازد که در گفت و گوهای او و دستیارش مک گی با مصدّق به گاه دیدار وی از واشنگتن در سال ١٣٣٠ و پس از شکست پیشنهاد بریتانیا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، مک گی و مصدق به توافق رسیده بودند و بریتانیا با پافشاری بر نیاز به برکناری مصدق آن توافق را برهم زده است.

«مصدق حتی پذیرفت که [پالایشگاه آبادان] از سوی یک گروه بیطرف مانند یک شرکت هلندی اداره شود…درپیامد این پیش دانسته ها،آن سه[مک گی و دو دستیارش در وزارت امورخارجه] طرح خردمندانه ای را ریختند که برپایه ی آن، شرکت نفت ایران و انگلیس، نفت ایران را برپایه ی همان تقسیم پنجاه پنجاه میان دولت [ایران] و شرکت، مانند دیگر کشورهای خلیج فارس دریافت می کرد… من براین باور بودم که ما مصالح یک توافق را در دست داریم…رُوَن۴[رییس شرکت نفت ایران و انگلیس] برآن بود از آن جا که مصدق به منافع بریتانیا تاخته، با ید شکست بخورد. این سیاست بریتانیا، راه هرگونه عقب نشینی آبرومندانه را بر مصدق بست. نیتزی۵ ومک گی چنین وانمود ساختند که گفت و گوها پایان یافته زیرا مصدق بهای روشنی را برای نفت که بتوان برپایه آن پیشنهادی به بریتانیا بدهند، نپذیرفته است. اما به من گفتند که مصدق هرگز آن بهانه را باور نکرده است. مصدق می دانست که بریتانیا می خواهد تا پایان کار ستیز کند و او اعلام جنگ تا پایان کار را با سربلندی پذیرفت. ١»

کرمیت روزولت در گفت و گویی با خبرنگار لوس آنجلس تایمز در سال ١٩٧٩،گفته بود که جمهوری خواهان، آگاهانه برنامه ریزی براندازی مصدق را پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری در آبان ١٣٣١، آغاز شده بود، با کابینه ی ترومن و دین آجسُن در میان ننهادند.

«آچسُن شیفته ی دکتر مصدق شده بود. او به قدری نسبت به مصدق سمپاتی داشت که من مایل نبودم موضوع را با او مطرح نمایم.همین طورآلن دالِس [مایل نبود]، چون می دانستیم که فاستر دالِس بزودی جای آچسُن راخواهد گرفت.» ٢ (۴٠)

*****

پیشنهاد بانک بین المللی (بانک جهانی)

دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس، «مورخ» خلیل ملکی، از طریق داستان سرائی و تحریف تاریخ چنین جلوه داده است که شاگردخلف خلیل ملکی است. وی دربرخی از نوشته ها و کتابهایش از دکتر مصدق انتقاد کرده است که چرا «پیشنهاد بانک جهانی»(بانک بین المللی) را نپذیرفته است!، بدون اینکه به این موضوع توجه کرده باشد، که پذیرفتن آن پیشنهاد از سوی دکتر مصدق، به معنی خط بطلان کشیدن به هدف اصلی مبارزات نهضت ملی ایران، یعنی حاکمیت ملی و استقلال ایران و «قانون ملی شدن صنعت نفت» بود! و از سوی دیگر قبول آن پیشنهاد در تقابل با ارزش های هویت سیاسی دکتر مصدق قرارداشت.

 ولی آنانکه  باچگونگی شیوه تاریخنگاری که با مسئولیت انجام گیرد، یعنی بجای داستان سرائی برای توضیح و تفسیر اتفاقات و رویدادهای تاریخی، از اسناد و  مدارک استفاده می کنند،  حتمأ بامن همنظر خواهند بود  که «استاد» محترم دانشگاه آکسفورد انگلیس در نگارش بعضی از مسائل تاریخی با مسئولیت عمل نکرده است، والی با توجه به خواست محوری نهضت ملی و محتوی قوانین ملی شدن صنعت نفت و خلع ید،چنین انتقادی را اصولا مطرح نمی کرد.

در رابطه با پیشنهاد بانک بین المللی (بانک جهانی) ، بسیاری از محققین، پژوهشگران و تاریخ نگاران، پس از دست یابی به بخشی از اسناد و مدارک سرّی  آن دوران، طی نوشته های خود، به تایید  و صحیح بودن تصمیمات دکتر مصدق در آن مقطع تاریخی پرداخته اند. برای دقیقتر کردن بحث، نمونه هائی از آن نوشته ها و اظهارات را نقل می کنم.

پرفسور دکترفخرالدین عظیمی، استاد تاریخ دانشگاه کانتی‌کت آمریکا، نویسنده کتاب «حاکمیت ملی و دشمنان آن»، یکی از همان محققین می باشد که درآن کتاب به پیشنهاد بانک جهانی و مخالفت دکتر مصدق با آن پیشنهاد اشاره کرده است. وی در صفحه ۲۳۰ آن کتاب می نویسد: 

پیشنهاد بانک جهانی  “از میان بردن یا اعتبارزدایی از آرمان هایی بود که مصدق به بر کشیدن و تحقق آنها کمر بسته بود. هدف کودتا – که تنها به پشتوانه همدستی و هماهنگی نیروهای بیگانه و یاوران بومی آنها به نتیجه رسید – فقط این نبود که موضوع نفت به دلخواه کشورهای غربی حل شود. هدف اصلی دیگر این بود که آرمانها و تلاشهای ایرانیان برای حصول حاکمیت ملی و پیشرفت به سوی جامعه ای دموکراتیک ناکام بماند.” (۴١)

پرفسور دکترفخرالدین عظیمی در گفتگوئی که با علی ملیحی داشته و متن آن گفتگو در شهروند خردادماه ١٣٨٧ منتشر شده است (به نقل از سایت شهروند، بسیاری از سایتهای اینترنتی نیزآن گفتگو را انتشار دادند)، چنین می گوید:  

«…در مورد راه‌حل‌هایی مانند پیشنهاد بانک جهانی تنها چند نکته را یادآوری می‌کنم. از مدت‌ها پیش از آنکه مفاد پیشنهاد به اطلاع مقامات ایران برسد، انگلیسی‌ها در جریان تمام جزئیات وچند و چون آن بودند و شماری از انگلیسیان با نفوذ از مقامات مهم بانک جهانی بودند. دولت مصدق به مواردی از پیشنهاد بانک ایراد گرفت، از جمله کنترل کامل بانک بر اداره نفت یا این بند که بانک نماینده هر دو طرف ایرانی و انگلیسی خواهد بود یا فروش نفت به شرکت سابق نفت ایران و انگلیس با تخفیف اساسی صورت خواهد گرفت و از این قبیل.
هدف و امید مصدق به کار بردن حداکثر تلاش برای حصول بهترین شرایط ممکن برای ایران بود. او می‌گفت نفت ایران ملی شده است و بانک باید نماینده منافع ایران باشد و حاضر نبود که کسی از اتباع انگلیس در هیات‌مدیره منصوب بانک شرکت داشته باشد. ولی دولت انگلیس و شرکت نفت در این دو مورد کوتاه نیامدند و معاون بانک (رابرت گارنر) می‌خواست قراردادی را با ایران تنظیم کند که از هر جهت مورد قبول شرکت سابق نفت ایران و انگلیس باشد.

مصدق و مشاوران او هم حاضر به پذیرش شرایطی نبودند که، چه به طور واقعی و چه نمادین، بازگشت شرکت نفت تلقی بشود. به‌علاوه فضای آن زمان را نیز باید در نظر گرفت. دولت مصدق و به ویژه شخص او از چپ و راست در فشار بود و حتی هواداران سرشناس انگلستان، مصدق را متهم به آمادگی به سازشگری می‌کردند. این شرایط و تبلیغات واقدامات فرسایشی دامنه‌داری را که در جریان بود نباید نادیده گرفت. مصدق کاملا به دادن غرامتی عادلانه و در چارچوب شرایط متعارف بین‌المللی پایبند بود، ولی مخالفان وحتی بعضی از طرفدارانی که به تدریج موضع مخالفت در پیش گرفتند می‌گفتند ایران هیچ غرامتی نباید بپردازد.

در مورد فضای آکنده از بی‌اعتمادی به انگلستان و نگرانی از ترفندهای آن کشور، هم زمینه تاریخی اینگونه برداشت‌ها را باید در نظر گرفت و هم این واقعیت را که در دوره بحران نفت اقدامات و دسیسه‌های انگلستان دیگر به هیچ وجه خیال و توهم نبود. گذشته از این، رابطه ایران و انگلستان رابطه مبتنی بر احترام متقابل دو کشور هم‌پایه یکدیگر نبود، بلکه عملا رابطه یک کشور استعماری با یک کشور استعمار زده بود. از اینها که بگذریم اگر شرایط ایران آن روز را در نظر بگیریم. متوجه می‌شویم که دولت ایران مانند دیگر دولت‌های جهان سوم، از نظر ساختاری بسیار آسیب‌پذیر بود. تشکیلاتی که مصدق در مقام نخست‌وزیری بر آنها ریاست داشت بسیارشکننده‌تر از حد متعارف بود.

او اگر چه در ظاهر کنترل نیروهای انتظامی و اطلاعاتی و نظامی را در اختیار داشت اما در عمل، وابستگی و شاید وفاداری این نیروها به دربار حوزه امکانات و اقتدار او را بسیار محدود می‌کرد. امپراتوری انگلیس با اینکه از هند و فلسطین بیرون رفته بود ولی هنوز در خاورمیانه نفوذ زیادی داشت. در خود ایران، شمار زیادی از اهل سیاست پیوندهای محکمی با انگلستان داشتند و تشکیلات گسترده‌ای در ارتباط با سفارت و دستگاه اطلاعاتی انگلیس سرگرم زمینه‌چینی برای سقوط دولت مصدق بود.

یکی از مقامات اطلاعاتی پیشین انگلیس که در دوره مصدق در ایران فعال بود. در گفت‌وگویی که چند سال پیش با او انجام دادم صریحا می‌گفت تمام اقداماتی که برای مذاکره با مصدق و حل مسئله نفت صورت گرفت برای حفظ ظاهر بود و هدف اصلی از میان بردن او بود. مصدق ازهمه جزئیات اقدامات انگلیسی‌ها باخبر نبود ولی تردیدی در کلیات نداشت. به این ترتیب، گفت‌وگو بین دو طرف در شرایطی که هیچ اعتماد متقابلی وجود نداشت کار آسانی نبود.

گفت‌وگو بین دو طرف، در شرایطی که یک طرف سرگرم زمینه‌چینی گسترده برای از میان بردن طرف دیگر است، کارچندان ثمربخش یا خوش‌فرجامی نیست.
با این همه، مصدق آماده هر گفت‌و گویی در چارچوب عرف و قوانین بین‌المللی بود و همان طور که گفتم تلاش زیادی هم کرد ولی عوامل گوناگون، به ویژه از میان رفتن همبستگی در صف هواداران او و کینه‌جویی بی‌امان یاران پیشین، امید انگلیسیان را به توفیق در از میان بردن حکومت او روزبه روز بیشتر کرد.( ۴٢) ( تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)

دراسفندماه ١٣٩٣، ضیاء مصباح، یکی از رهروان قدیمی راه مصدق و یاران سیاسی محمد نخشب و حسین راضی (حزب مردم ایران) و از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت ۶۴مین سالگرد ملی شدن صنعت نفت، مقاله ای تحت عنوان «دکترمصدق و پیشنهاد بانک جهانی…» نوشته اند. وی درآن نوشته ترجمه پیشنهاد بانک جهانی را درج کرده اند. و در آن نوشته با اشاره و بازگو کردن «پیشنهاد بانک بین‌المللی و دلائل رد آن از زبان دکتر مصدق»، در رد اظهارات افرادی همچون دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان که از دکترمصدق انتقاد می کنند که چرا پیشنهاد بانک بین المللی را نپذیرفت، به روشنگری پرداخته  است. در آن مقاله می خوانیم:

«با گذشت شصت وچهار سال، کماکان در بعضی نوشته‌ها مشاهده می‌شود که شادروان دکتر محمد مصدق با رد پیشنهاد بانک بین‌المللی بزرگترین خطای دوران زمامداری‌اش را مرتکب شده.

آغازگر این دیدگاه نویسنده‌ی کتاب “استبداد، دموکراسی و نهضت ملی – دکتر همایون کاتوزیان” است که برای توضیح دلایل خود به نوشته‌های حسین مکی که بعداً از مخالفین دکتر مصدق شد استناد کرده و به اظهارات و دلائل نخست‌وزیر ملی ایران در این باره توجه نداشته است.»

و با اشاره به مطالب متن پیشنهاد بانک جهانی و نظرات دکترمصدق درآنباره، خط بطلان بر چنان نظرات انتقادی نویسنده آن «کتاب» کشیده است.و در آن نوشته متذکر می شودکه:

«…آنچه که مانع توافق بر سر پیشنهاد بانک بین‌المللی گردید دو شرط بسیار مهم دیگر بود: یکی بازگشت کارشناسان انگلیسی ودیگری عدم قبول ملی شدن صنعت نفت ایران توسط بانک بین‌المللی.

درباره‌ استخدام کارشناسان انگلیسی از جانب بانک جهانی مسئله بزرگتری وجود داشت، در تابستان ۱۳۳۰ دکتر مصدق اصرار داشت که کارشناسان انگلیسی با همه‌ی حقوق و مزایایی که درشرکت نفت ایران و انگلیس داشتند در استخدام ایران بمانند، در حالی که دشمنان او به سفارت انگلیس و ایران توصیه می‌کردند که شرکت نفت به این کار تن ندهد و در نتیجه دولت ناگزیر شد اجازه‌ی اقامت کارشناسان مزبور را لغو کند.

موضوع اشتغال کارشناسان انگلیسی در صنعت نفت جنوب به دنبال پیشنهاد بانک بین‌المللی اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت و یک مانع عمده برای قبول پیشنهاد به شمار می‌رفت.

در موقع اجرای قانون خلع ید در تیر و مرداد ۱۳۳۰ این موضوع جنبه دیگری داشت، در آن موقع دولت ایران اصرار داشت که کارشناسان انگلیسی وظایف خود را مانند گذشته انجام دهند.

در تاریخ ۲۴ تیر ماه ۱۳۳۰ دکتر[مصدق ـ توضیح از منصوربیات زاده] پیامی به کارمندان و کارگران جنوب فرستاد و از آنها خواست که با نهایت دلگرمی به کار خود ادامه دهند.

همچنین در روز سی مرداد ۱۳۳۰ ایشان درباره‌ی مذاکرات با نماینده‌ی دولت انگلستان گزارشی در مجلس شورای ملی قرائت و در موضوع کارشناسان انگلیسی گفت:

دولت ایران مایل نیست که حتی یک روز فعالیت منظم صنعت نفت متوقف و مختل شود و نهایت علاقه را دارد که از کارشناسان و متخصصین و کارگران و کارمندانی که در امور مربوط به نفت مجرب شده و صنایع نفت ایران را اداره کرده‌اند در شرکت ملی نفت ایران مثل گذشته استفاده شود و حاضر است که نظم حقوقی و مزایای آنان را که به موجب قراردادهایی که با شرکت سابق نفت داشته‌اند محفوظ داشته و سوابق خدمت و بازنشستگی آنها را رعایت کند. ( اشخاصی که تاکنون در خدمت یک شرکت تجارتی بوده‌اند معلوم نیست که چرا حاضر نخواهند شد با همان مزایا در خدمت دولت و برای امری که نتایج و ثمرات آن عاید بشریت می‌شود باقی بمانند.)

در آخر شهریور ماه نیز دولت ایران ورقه‌ای را به عنوان زمینه‌ی مذاکرات تهیه و در آن تسهیلاتی برای فروش و حمل نفت قائل شد تا شاید بدین وسیله با توافق طرفین قضیه‌ی نفت خاتمه پذیرد و این موضوع را به اطلاع شاه ‌رساند و از وزیر دربار می‌خواهد تا آن را شخصاً به سفیر انگلیس تسلیم کند. “متن گزارشی که راجع به اقدامات خود درباره‌ی نفت برای مجلس تهیه کرده بود به علت عدم حضور اکثریت خوانده نشد و چهارم مهر ۱۳۳۰ از رادیو پخش و در روزنامه‌ها منتشر شد.”»( ۴٣)

استاد دکتر علی رشیدی ، یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران در مصاحبه ای با «رادیو فردا» در رابطه با شصتمین سالگرد کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، در رابطه با مخالفت دکتر مصدق با پیشنهاد بانک جهانی می گوید:

«…قبل از همه مسئله مصدق قطع تسلط انگلستان بر ساختار حکومت و دولت در ایران بود. بنابراین مقاومت در مقابل پیشنهادها مثلاً پیشنهاد بانک جهانی یا … غیره و غیره توسط مصدق پایه اصلی‌اش این بود که انگلیس‌ها نمی‌باید در اداره صنعت نفت ایران مستقیماً دخالت داشته باشند که باز پایگاهی برایشان شود برای اعمال نفوذ در امور داخلی ایران. بنابراین این انگیزه بخش بسیار مهم داشته.

البته از نظر اطلاعاتی خب همکاران مصدق نقایصی داشتند که منجر به فرضیات غلطی می‌شد. یکی از آنها این است بین شرکت‌های نفتی مثلاً رقابت وجود دارد. در حالی که طبق قرارداد اکناکاری در ۱۹۲۷ این کارتل بین‌المللی نفت منابع نفتی را که مال هرکس بود را به رسمیت می‌شناخت و بعد در توزیع نفت هم با همدیگر قرارداد داشتند که همکاری کنند. بنابراین فرض اینکه بین آمریکا و انگلیس اختلاف وجود دارد و ما از این اختلاف بخواهیم استفاده کنیم چنین چیزی اصلاً صحت نداشته. کما اینکه تمام نیازهای نفتی انگلیس را در آن سال‌ها شرکت‌های نفتی آمریکایی تأمین کردند.

از طرف دیگر فرض اینکه آمریکا یک پارتنر یا یک بروکر یا دلال یا واسطه بی‌طرف است، صد در صد غلط بوده برای اینکه وزیر دفاع آمریکا در کنگره در ۱۹۴۳ رسماً اعلام کرده که ما در جنگ بین‌المللی دوم نیازهای نفتی انگلستان و اروپا را تأمین کردیم، بعد از جنگ وظیفه دولت انگلستان است که ۴۰ درصد از امتیاز نفت ایران را به ما بدهد، که همینطور که می‌بینیم قرارداد کنسرسیوم ۱۳۳۴ درواقع ۴۰ درصد از کنسرسیوم متعلق به آمریکایی‌ها شده.» (۴۴) (تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)

در بخش بعدی این نوشته با کمک گرفتن از اسناد و مدارک درباره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، از جمله کتابی که اخیرأ جمال صفری، یکی از دوستداران «نهضت ملی»  و وفادار به «راه مصدق» مقیم خارج از کشور، تحت عنوان “مصدق و کاربرد «اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» درپیشبرد اهداف نهضت ملی ایران” (۴۵) انتشار داده است، در رابطه باسیاستهای اتخاذ شده از سوی دکتر مصدق در مقابله با توطئه های دولتهای استعمارگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا،به جوانب دیگر این بحث ادامه خواهم داد!!  

ادامه دارد

دکترمنصور بیات زاده

  آذرماه  ۱۳۹۴ – دسامبر ۲۰۱۵

dr.bayatzadeh@ois-iran.com

 

پانویس:

١ ـ لینک به مجموعه ای از نوشته ها که بخشهای قبلی نوشته «تحریف تاریخ ـ نظرات متناقض و انحرافی خلیل ملکی درباره دکترمصدق!!» نیز در آن مجموعه قرار دارند.

http://www.ois-iran.com/2015/bahman-1393/ois-iran-2020-majmouaaie_dar_naghde_shivahe_tarikhnegarieye_dr_Katouzian-und….htm

شروع این سلسله مقالات در رابطه با مقاله ای بود که آقای دکتر مسعود نقره کارتحت عنوان «”ترور شخصیت” نافرجام» نوشته بودند، که در آن اشتباهات تاریخی وجود داشت.

چون «بیشتر اطلاعات درباره فعالیت های سیاسی خلیل ملکی، نوشته ها و کتابهائی می باشند که آقایان دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان و دکتر امیر پیشداد تا کنون  در آنباره انتشار داده اند، که بسیاری از نویسندگان، فعالین سیاسی و فرهنگی اطلاعات خود را ازکتابها و نوشته های آنان اقتباس می کنند. فکر کردم عاقلانه تر باشد تا بجای نقد نوشته ی «”ترورشخصیت” نافرجام»،… توضیح درباره محتوی آن نوشته، که چرا برخی از مسائل تاریخی در آن نوشته، دقیق نمی باشند و یا اینکه غلط هستند؛ نقد و توضیح خود را متوجه نوشته نویسندگانی بنمایم ، که برای اولین بار این نظرات غلط را در کتابهایشان تحریر کرده اند.

بسیاری از فعالین و کوشندگان سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ، کتابهائی که آقایان دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در باره فعالیتها و نظرات خلیل ملکی تا کنون  انتشار داده اند را، به عنوان کتابهای «مرجع و منبع»،  مورد استفاده قرار می دهند. اگر اشتباه تاریخی در آن آثار وجود داشته باشد ــ که دارد ــ ، چون بسیاری از وجود آن اشتباهات در آن کتابها اطلاع ندارند ، به «نقل» جملاتی از آن کتابها در نوشته های خود می پردازند و ناخواسته به گسترش «تحریف تاریخ» کمک می کنند. پس ضرورت دارد اگر هدفمان از نقد، دامن زدن به بحث و در نهایت کمک به اصلاح اشتباهات و نقائص و کمبودها می باشد، سمت و سوی  انتقاد خود را در مرحله اول متوجه نویسندگان نوشته هائی نمود که بغلط ، کتابها و آثار آنها از سوی بسیاری ازافراد کم اطلاع  به عنوان کتابهای «مرجع و منبع» پذیرفته شده است. و از آنان خواست که اگر اشتباهاتشان عمدی نبوده، و با توسل به چنان شیوه نگارشی قصد نداشته تا اسناد جدیدی را اختراع کنند تا بعدأ برپایه آن اختراعات خود بعنوان سند، کمک به بازنویسی تاریخ نهضت ملی بنمایند، در جهت اصلاح  ان اشتباهات تاریخی  در کتابهایشان اقدام کنند.».            

٢ ـ کپی نامه ١٨ اردیبهشت ١٣۴۶ خلیل ملکی به دوست عزیز(امیرپیشداد)، ـ بانضمام بخش یادداشت های ناشرین در صفحات ۴١۴ تا ۴١٧ کتاب نامه های خلیل ملکی، که توضیحات خود را با نمره گذاری  مشخص کرده اند. جالب اینکه ناشرین آن کتاب (دکتر امیرپیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان) در زمانی که آن توضیحات را تحریر کرده اند، مجموعه ای از اسناد رسمی ایالات متحده آمریکا و بریتانیا (انگلیس)که بیانگر سیاست های استعماری و توطئه های آن دولتها علیه دولت دکتر مصدق بوده توجه ای نکرده اند. آنهم باین دلیل که هدف ناشرین محترم بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته تا بررسی بیطرفانه گوشه های از تاریخ معاصر وطنمان. روشن است اگر هیچگونه توضیح سیاسی به آن نامه ها اضافه نمی شد، در چنان حالتی هیچگونه انتقادی به عمل کرد آنان نمی توانست وارد باشد!

http://www.ois-iran.com/2014/mehr-1393/ois-iran-6876-namahe_khalil_Maleki-18_ordibehesht_1346.pdf

٣ ـ همان پانویس شماره ٢ .

۴ ـ بندرت کسی در ایران از کشور و یا دولت بریتانیای کبیر نام می برد و یا می برد، اکثریت بسیار بزرگی ازنام انگلیس، استفاده می کردند و می کنند.. انگلستان درابتدا «انگلا لند»، یعنی سرزمین آنجلس ها، شناخته میشد.

تفاوت بین انگلستان و بریتانیای کبیر چیست؟ بر طبق یک گرایش کلی انگلستان و بریتانیای کبیر همواره یکسان تلقی می شوند ، اما اینطور نیست و تفاوتهایی بین این دو وجود دارد.بریتانیای کبیر یک جزیره در سواحل غربی اروپا است که بخش وسیعی از قلمرو پادشاهی متحده (انگلستان) را تشکیل می دهد. نام رسمی داده شده به دو پادشاهی انگلستان و اسکاتلند، همراه با ولز ، بریتانیای کبیر را تشکیل می دهند. با این توضیحات کاملا مشخص است که انگلستان تنها بخشی از بریتانیای کبیر را تشکیل می دهد و نمی توان آن را به تنهایی بریتانیای کبیر نام نهاد.

http://www.ois-iran.com/2015/aban-1394/ois-iran-7294-tafavot…htm

۵ ـ به نقل از صفحات ٢ و ٨ جزوه « نیروی سوم چیست» ؛ و صفحات ١٩١ تا ١٩۴ مقدمۀ محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» ـ چاپ دوم ١٣۶٠ ـ اروپا.

برای کسب اطلاعات بیشتر در آنمورد به مطلب زیر مراجعه کنید:

ـــ  آیا مُوضع دکتر همایون کاتوزیان در پشتیبانی از نخست وزیری دکترعلی امینی در سال ١٣۴٠، درمغایرت با دست آورد های ملی شدن صنعت نفت و تز معروف به «نیروی سوم» نیست؟ ـ دکتر منصور بیات زاده    

http://www.ois-iran.com/2011/shahrivar-1390/ois-iran-1159-dr_mansur_bayatzadeh-aya_dr_homa_katouzian.htm

 ۶   ” حاکمیت ملی ” و  ” حاکمیت مردم (حاکمیت ملت) ” دو  مقوله سیاسی هستند که معانی آنها کاملا متفاوت است ! بخش اول ـ دکتر منصور بیات زاده   

www.ois-iran.com/ois-iran-186.htm

www.ois-iran.com/pdf186.pdf

٧  ـ ” حاکمیت ملی ” و  ” حاکمیت مردم (حاکمیت ملت) ” دو مقوله سیاسی هستند که معانی آنها کاملا متفاوت است ! در ٣ بخش ـ دکتر منصور بیات زاده 

 www.ois-iran.com/ois-iran-186.htm

http://www.ois-iran.com/pdf187.pdf

www.ois-iran.com/ois-iran-188.htm

٨ ـ  «نامه اسفند ١٣۴١» خلیل ملکی به دکتر مصدق تحت عنوان«پدر بزرگوار ملت ایران»،  برگرفته از صفحات ۴۶٣ تا ۴٨۶ کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی … ـ چاپ دوم ١٣۶٠ اروپا ـ از انتشارات «کوشش برای پیشبرد نهضت ملی ایران» .

http://www.ois-iran.com/2014/aban-1393/ois-iran-6882-namahe_esfande_1341-Khalil_Maleki_be_dr_Mossadegh.pdf

٩ ـ احسان طبری ـ مردم برای روشنفکران، شماره ی ١٢، مورخ ١٩/٨/١٣٢٣ ـ به نقل از جلد دوم خاطرات دکتر انور خامه ای ـ  صفحات ١٣٧ و ١٣٨ ـ انتشارات هفته ،

ـــ  احسان طبری: «… بهمان ترتیب که ما برای انگلستان در ایران منافعی  قائلیم و بر علیه آن صحبت  نمی کنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد.». به نقل از «مردم برای روشنفکران»، شماره ی ١٢ ، مورخه ی ١٩/ ٨/١٣٢٣ مسئله ی نفت/ به نقل از صفحات ٢١٧  تا ٢١٩ کتاب  گذشته، چراغ راه آینده است.

ـــ  و نوشته ای تحت عنوان  “توضیحی کوتاه درباره دلایل پیوند مفاهیم«آزادی و استقلال » دربین طرفداران «راه مصدق» ـ تأ ملی بر گفتار دکتر همایون کاتوزیان در باره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢  ـ  دکتر منصور بیات زاده” .   

http://www.ois-iran.com/2010/mordad-1389/ois-iran-1148-tozihi_darbarahe_esteghlal_wa_azadi.htm

١٠ ـ  جلد دوم خاطرات انورخامه ای ـ «فرصت بزرگ از دست رفته»، صفحات ١٣۴ و ١٣۵ ـ  چاپ اول ـ ایران انتشارات هفته، چاپ دوم ـ انتشارات نوید ـ ساربروکن / آلمان

١١ ـ  گذشته، چراغ راه آینده است ـ پژوهش گروهی: جامی چاپ دوم: پائیز ١٣٧١ ، صفحه ٢٢١ .

١٢ ـ  قانون ۴ ماده ای « تحریم امتیازنفت» مصوبه مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری

« ماده یکم –  هیچ نخست وزیر، وزیر و اشخاصی که کفالت از مقام آنها  و یا معاونت می کنند، نمی تواند راجع به امتیاز نفت یا  هیچ یک  از نمایندگان رسمی  و غیر رسمی دولت مجاور  و  غیرمجاور  و یا نمایندگان شرکت‌های  نفت و هر کسی غیر از اینها مذاکراتی که اثر قانونی دارد بکند و  یا اینکه قرار دادی امضاء نماید.

ماده دوم – نخست وزیر و وزیران میتوانند برای فروش نفت و روشی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج و اداره میکند، مذاکره نمایند  و از جریان مذاکرات باید مجلس شورای ملی  را مستحضر نمایند.

ماده سوم- متخلفین از مواد فوق به حبس مجرد از سه تا هشت سال و انفصال دائمی از خدمات دولتی محکوم خواهند شد.

ماده چهارم- تعقیب متخلفین از طرف دادستان دیوان کشور محتاج به این نیست که مجلس شورای ملی آنها را تعقیب نموده باشد و اجازه دهد. دادستان مزبور وظیفه ‌دار است که متخلفین از این قانون را بر طبق قانون محاکمه وزراء  مصوب ١۶ و  ٢٠  تیر ماه ١٣٠٧ تعقیب نماید.».

به نقل از صورت مذاکرات مجلس شورایملی دوره چهاردهم قانونگذاری ، ١١ آذر ١٣٢٣. و همچنین صفحات ١۴۶ و ١۴٧ جلد دوم خاطرات دکتر انورخامه ای

 ١٣ ـ  دکتر خسرو شاکری طی تحقیقات و پژوهش های خود موفق می شود مقاله «سروته یک کرباس» به قلم خلیل ملکی که در سه شماره روزنامه «رهبر» شماره های ۴٣٨ ـ ۴٣٧ ـ ۴٣۶ ارگان مرکزی حزب توده ایران، در آذرماه ١٣٢٣ به چاپ رسیده بود، به دست آورد.

 به همت دکترخسرو شاکری  مقاله«سروته یک کرباس» که همچنین محتوی آن بخشی از تاریخچه زندگی سیاسی خلیل ملکی می باشد در شماره ٧ ـ ۶ «کتاب جمعه ها»، صفحات ١٠٩ تا ١١٩، درسال ١٣۶۵ ـ درخارج از کشور ـ تجدید  چاپ می شود. 

اگرچه تعدادی از تاریخ نویسان ازجمله “پژوهش گروهی جامی” (کتاب:گذشته، چراغ راه آینده است)، انورخامه ای … جملاتی از آن مقاله را در آثار خود نقل کرده اند، و لی افکارعمومی جامعه فرهنگی و سیاسی ایران با متن کامل آن نوشته آشنائی نداشتد. و بسیاری از فعالین سیاسی و فرهنگی در نوشته های خود، از آن نقل قو هائی که در آن کتابها درج شده بود، نقل می کردند.

 ــ دکترخسرو شاکری در اول بهمن ١٣۶۴ نوشته ای  در نقد مقاله «سرو ته یک کرباس» تحت عنوان «خلیل ملکی و مصدق» تحریر می نماید و در آن نوشته به روشنگری در رابطه با  جوانب سیاست و عملکرد خلیل ملکی می پردازد، وحتی او را «سازشکار و دلال» سیاسی می نامد. ــ آن نوشته همچنین در شماره ٧ ـ ۶ «کتاب جمعه ها» ، صفحات ٩٨  تا ١٠٨ ،چاپ شده است.

 ــ آن دو نوشته باضافه ی مقدمه ای از سوی هیئت تحریریه نشریه اینترنتی جنبش سوسیالیستی ـ نشریه سازمان سوسیالیست های طرفدار راه مصدق، در شبکه اینترنتی قرار داده شده است.

http://www.ois-iran.com/2015/shahriwar-1394/ois-iran-7190-saro_tahe_yek_karbas-wa-Kalil_Maleki-wa-dr_Mossadegh.htm

١۴ ـ  کتاب «گذشته، چراغ راه آینده است» ـ پژوهش گروهی: جامی، چاپ دوم: پائیز ١٣٧١ ، صفحه  ٢٣١، به نقل از روزنامه رهبر ـ شماره ۵١٩ رهبر ـ مورخه ی  ٨/١/ ١٣٢۴ تحت عنوان «توازن منفی ». 

 ــــ  تاریخنگار و مورخ مسئول، منصف و بیطرف، رویدادها، نظرات و عقاید را آنطوری که اتفاق افتاده و مطرح شده اند، تحریر و تفسیرمی نماید و ازتحریف، تقلب، تملق، دروغ ، تزویر عوامفریبی اجتناب می ورزد! ـــ درنقد اظهارات و ادعاهای آقای دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان ــ بخش پنجم (بخش پایانی) ـ دکتر منصور بیات زاده

http://www.ois-iran.com/2011/azar-1390/ois-iran-1163-dr_mansur_bayatzadeh-bakhshe_panjom_naghde_dr_katouzian.htm

١۵ ـ اشاره به نمونه دیگری از شیوه تاریخنگاری استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس در وارونه جلوه دادن وقایع تاریخی ـ که در حقیقت ، چیزی جز «تحریف تاریح» نیست!

دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان نویسنده کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» در مقدمه ای که بر خاطرات سیاسی خلیل ملکی نوشته است، در صفحات ٣٨ و ٣٩ و ۴٠  آن کتاب متذکر شده است که:«ملکی و یارانش بهیچ وجه طرفدار تقاضای شوروی نبودند». در حالیکه خلیل ملکی طی مقاله «سروته یک کرباس» از خواست امتیاز نفت شمال ایران توسط  «کفتارادزه» معاون وزارت امور خارجه دولت بلشویکهای حاکم بر روسیه، پشتیبانی کرده است و در آن رابطه به نقد نظرات دکتر مصدق که با خواست امتیاز دولت شوروی مخالف بوده، پرداخته است .برای آشنا شدن با استدلالات دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان،کپی آن صفحات با مقدمه ای درآنباره در شبکه اینترنتی قرار داده شد.   

www.ois-iran.com/2015/aban-1394/ois-iran-7295-B-Katouzin-Maleki.pdf

١۶ ـ فرصت بزرگ از دست رفته ـ جلد دوم خاطرات دکتر انورخامه ای ـ چاپ اول ـ ایران ـ انتشارات هفته ـ چاپ دوم ـ انتشارات نوید ـ ساربروکن ـ آلمان غربی

١٧ ـ در باره ادعای کاذب دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان مبنی بر:

« ملکی و یارانش بهیچ وجه طرفدار تقاضای شوروی نبودند»!! ـ دکتر منصور بیات زاده

http://www.ois-iran.com/2015/azar-1394/ois-iran-7310-eddeaye_kazeb…pdf

١٨ ــ  لغومعاهدات استعماری ١٩٠٧ و ١٩١۵،معاهداتی که دولت روسیه تزاری باتفاق دولت انگلیس در رابطه با تقسیم ایران بین خود، منعقد کرده بودند. اما، پس از پیروزی انقلاب اکتبردر سال  ١٩١٧ ، دولت کمونیستی حاکم برروسیه برهبری لنین، ترتسکی و استالین تمام قراردادهای استعماری دولت تزاری، از جمله قرداد ١٩٠٧و ١٩١۵را بطور یکجانبه ملغی کردند.

١٩ ــ کپی نامه دکتر مصدق به ماکسیموف سفیر کبیر اتحادجماهیر شوروی در ایران در رابطه مخالفتش با واگذاری امتیاز نفت شمال ایران به آن کشور. به نقل از صفحات ٧٢ تا ٧۵ کتاب نامه های دکتر مصدق ـ جلد اول ـ گرد آورنده: محمد ترکمان  

http://www.ois-iran.com/2015/aban-1394/ois-iran-7295-namahe_dr_Mossadegh_be_safire_Shorawie….pdf

٢٠ ـ  اسامی شرکت کنندگان در تحصن دربار عبارت بودند از:

دکتر محمد مصدق ،٢ ـ احمد ملکی (مدیر روزنامه ستار ه)، ٣ ـ یوسف مشار اعظم،۴ ـ  شمس الدین امیر علایی، ۵ ـ  دکتر سیدعلی شایگان ، ۶ ـ سید محمود نریمان، ٧ ـ دکتر کریم سنجابی، ٨ ـ دکتر کاویانی *، ٩ ـ دکتر مظفر بقایی کرمانی(روزنامه شاهد)، ١٠ ـ حسین مکی، ١١ ـ عبدالقدیر آزاد خراسانی(مدیر روزنامه آزاد و مؤسس حزب استقلال)، ١٢ ـ  سید ابوالحسن حائری زاده، ١٣ ـ عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، ١۴ ـ ابوالحسن عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، ١۵ ـ دکتر سیدحسین فاطمی(مدیر روزنامه باختر امروز)، ١۶ ـ دکتر سید محمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامه کشور)، ١٧ ـ ارسلان خلعتبری ، ١٨، مهندس احمد زیرک زاده، ١٩ ـ حجت الاسلام سید جعفر غروی، ٢٠ـ  حسن صدر.

* ـ در بسیاری از نوشته ها و کتاب ها  از دکتررضا کاویانی و در بعضی ها  از دکترمحمد حسن کاویانی نام برده شده است.  

٢١ ـ  نام اعضای کمیسیون نفت عبارت بودند از: دکترمصدق ـ دکتر سید علی شایگان ـ ابوالحسن حائری زاده – الهیار صالح ـ سیدحسین مکی ـ جمال امامی ـ جواد گنجه ای ـ هدایت الله پالیزی ـ ناصرذوالفقاری ـ  جواد عامری ـ علی اصغر سرتیپ زاده ـ عبدالرحمن فرامرزی ـ دکتر حسن علوی ـ میر سید علی بهبهانی ـ خسرو قشقائی ـ دکتر نصرت الله کاسمی ـ محمدعلی هدایتی ـ  فقیه زاده (به نقل از : ابراهیم صفائی ـ اشتباه بزرگ  ملی شدن نفت ـ صفحه ١٠٣ و خاطرات دکتر انورخامه ای ـ جلد سوم ـ صفحه ٢۶٠ و همایون کاتوزیان ـ مصدق و نبرد قدرت درایران ـ صفحه ١٨۵).

٢٢ ـ قانون ملی شدن صنعت نفت:

ـــ بمناسبت پنجاه وهفتمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت  ــ بقلم : دکتر منصور بیات زاده

http://www.ois-iran.com/ois-iran-1103-bemonasebate-57tomin-salgarde-melli-shodane-sanate-naft.htm

ـــ  آرشیو ملی ـ سازمان اسناد و کتابحانه ملی جمهوری اسلامی ایران

http://www.nlai.ir/tabid/2598/mid/5853/ctl/asnad/Default.aspx?Subjectmid=5850&SubjectID=13092

ـــ مذاکرات مجلس جلسه ١٧٧ ـ روز یک شنبه ١٣ مرداد ١٣٣٠ به نقل از انتشارات مصدق ـ شماره ۵ ،تاریخ چاپ آن کتاب ١٩ آبانماه ١٣۴٨ . و

ـــ  به نقل از صورتجلسه مذاکرات مجلس (جلسۀ ١٨۵ ـ روزیکشنبه ١٧ شهریورماه ١٣٣٠)، مندرج در کتاب انتشارات مصدق ـ شماره ۵ ـ نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق ـ جلد دوم ـ دفتر اول ـ خلع ید از شرکت سابق نفت ـ صفحات ٨٢ و ٨٣ ـ  تاریخ چاپ کتاب: ١٩آبانماه ١٣۴٨.    

٢٣ ـ طرح ۹ ماده ای قانون ملی شدن نفت در ایران،

دکتر مصدق تصویب قانون ٩ ماده ای خلع ید از شرکت نفت را بدرستی پیروزی بزرگی در مبارزات استقلال طلبانه نهضت ملی ایران تلقی کرده است. در زیر به متن آن طرح که از سوی مخبر کمیسیون مخصوص نفت  ـ حسین مکی در مجلس قرائت شد، به نقل از مذاکرات مجلس، جلسه ١۴١ ـ شنبه هفتم اردیبهشت ماه ١٣٣٠ اشاره می کنم.:

مادۀ ١ ـ  به منظور ترتیب اجرای قانون مورخه ۲۴ و ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ راجع به ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور هیأت مختلطی، مرکب از پنج  نفر نمایندگان مجلس سنا و پنج  نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی به انتخاب هر یک از مجلسین، و وزیر دارایی وقت یا قائم مقام او و یک نفر به انتخاب دولت تشکیل میشود.

مادۀ  ٢ ـ  دولت مکلف است با نظارت هیأت مختلط ، بلافاصله، از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران خلع ید کند و چنان چه  شرکت برای تحویل فوری به عذر وجود ادعایی متعذر شود، دولت می تواند تا میزان بیست و پنج درصد از عایدات جاری نفت را، پس از وضع مخارج بهره برداری، برای تأمین مدعی به شرکت در بانک ملی ایران، یا بانک مرضی الطرفین دیگر ودیعه گذارد.

مادۀ  ٣  ـ دولت مکلف است با نظارت هیأت مختلط  به مطالبات و دعاوی حقۀ دولت و همچنین به  دعاوی حقۀ شرکت رسیدگی نموده، نظریات خود را به مجلسین گزارش دهد، که پس از تصویب مجلسین به موقع اجرا گذاشته شود. 

مادۀ ۴ ـ  چون از تاریخ ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ که ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس سنا نیزرسیده است، کلیه درآمد نفت و محصولات نفتی حق مسلم ملت ایران است، دولت مکلف است با نظارت هیأت مختلط به حساب شرکت رسیدگی کند و نیز هیأت مختلط باید از تاریخ اجرای این قانون تا تعیین هیأت عامله، در امور بهره برداری دقیقا نظازت نماید.

مادۀ ۵  ـ  هیأت مختلط باید هرچه زودتر اساسنامه شرکت ملی نفت را که در آن هیأت عامله و هیأت نظارتی از متخصصین پیش بینی شده باشد، تهیه و برای تصویب به مجلسین پیشنهاد کند 

مادۀ ۶  ـ  برای تبدیل تدریجی متخصصین خارجی به متخصصین ایرانی، هیأت مختلط مکلف است، آئین نامه فرستادن عده ای محصل به طریق مسابقه، در هر سال برای فراگرفتن رشته های مختلف معلومات و تجربیات مربوط به صنایع نفت به کشور های خارج را، تدوین و پس از تصویب هیأت وزیران به وسیلۀ وزارت فرهنگ به موقع اجرا گذارد. مخارج تحصیل این محصلین از عوائد نفت پرداخته خواهد شد.

مادۀ ٧ ـ  کلیه خریداران محصولات معادن انتزاعی از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران هر مقدار نفتی را که از اول سال مسیحی ۱۹۴۸ تا تاریخ ۲۹اسفند ۱۳۲۹ ( ۲۰ مارس ۱۹۵۱ )از آن شرکت  سالیانه خریداری کرده اند می توانند از این به بعد هم به نرخ عادلۀ بین المللی، همان مقدار را سالیانه خریداری نمایند  و برای مازاد آن مقادیر، در صورت تساوی شرایط در خرید حق تقدم خواهند داشت.

مادۀ ٨ ـ  کلیه پیشنهاد های هیأت مختلط  که برای تصویب مجلس شورای ملی تهیه می شود باید قبلا به کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی تسلیم و در صورت موافقت کمیسیون، گزارش آن به مجلس شورای ملی هم تقدیم گردد. 

مادۀ ٩ ـ  هیأت مختلط باید ظرف سه ماه از تاریخ تصویب این قانون به کار خود خاتمه دهد و گزارش عملیلت خود را طبق ماده ۸ به مجلس تقدیم کند و در صورتی که احتیاج به تمدید مدت باشد با ذکر دلایل موجهه در خواست تمدید نماید.

ـــــــــــــــــــــــــــ

ـــ به نقل از صفحات ٢٠۵ و ٢٠۶ کتاب معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق ـ محمد جعفری قنواتی ـ نشرقطره، چاپ اول: ١٣٨٠.

ــــ کپی متن مذاکرات مجلس جلسه ١۴١ ـ شنبه هفتم اردیبهشت ماه ١٣٣٠،در باره طرح قانون خلع ید ــ  را به نقل از انتشارت مصدق ـ شماره ۴  ـ کتاب نطق های دکترمصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورایملی ، صفحات ١٣٧ تا ١۴٣ ـ چاپ سی تیر ١٣۴٨ را در شبکه اینترنتی قرار داده ایم. تا خوانندگان به چگونگی بحث در باره آن موضوع در مجلس شورای ملی آشنا شوند.

http://www.ois-iran.com/2015/aban-1394/ois-iran-7295-A-copiye_mozakerate_141_majles.pdf

٢۴ ـ  نامه دکتر مصدق به «موریسون»، وزیر امورخارجه وقت دولت انگلیس، به نقل از نامه های دکترمصدق، گردآورنده: محمد ترکمان، جلد اول، چاپ دوم: ١٣۵٧، نشر هزاران، صفحات ١۶۵ و ١۶۶
www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-pandj(5)-namahe-dr.mossadegh-be-wazire-omore-kharejahe-engelestan-16-ordibehesht-1330.htm

و
ــ کتاب«دکترمحمد مصدق و راه مصدق» ـ بقلم دکتر منصور بیات زاده ، صفحه ١١١

http://www.rahe-mossadegh.ois-iran.com/

٢۵ ـ  نطق دکتر مصدق در٢٠ تیرماه ١٣٣٠ در مجلس شورای ملی ــ به نقل از مذاکرات مجلس ـ جلسه ١۶٧ ـ به نقل از نطق ها و مکتوبات دکترمصدق ـ انتشارات مصدق، جلد ۵ ـ چاپ  ١٩ آبانماه ١٣۴٨ ـ صفحه ٣۵.

٢۶ ـ [ *] ـ دکتر خسروشاکری در نوشته ی “خلیل ملکی و مصدق” که در نقد مقاله «سروته یک کرباس» نوشته است،آقای فینچ را “وابسته امور کارگری سفارت آمریکا” در تهران معرفی کرده است.( صفحه ١٠٣ کتاب جمعه ها شماره ۶ و ٧ ـ سال ١٣۶۵، چاپ خارج از کشور).

همچنین مقاله “سروته یک کرباس” به قلم خلیل ملکی  ـ در شماره ٧ ـ ۶ «کتاب جمعه ها» در خارج از کشور، چاپ شده است.

سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق آن دو نوشته را با مقدمه ای از سوی هیئت تحریریه نشریه اینترنتی جنبش سوسیالیستی از طریق سایت آن سازمان انتشارداده است.

http://www.ois-iran.com/2015/shahriwar-1394/ois-iran-7190-saro_tahe_yek_karbas-wa-Kalil_Maleki-wa-dr_Mossadegh.htm

و

http://www.ois-iran.com/2015/shahriwar-1394/ois-iran-7190-saro_tahe_yek_karbas-wa-khalil_maleki-wa-mossadegh.pdf

٢٧ ـ  پاسخ دکتر مصدق  به نامه مورخ ٢۵ اسفند ١٣۴٠ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور. صفحات ٢٩۵ و ٢٩۶ کتاب نامه های دکترمصدق » محمدترکمان ـ نشر هزاران ـ جلد اول ـ چاپ دوم ـ ١٣٧۵

٢٨ ـ  پاسخ دکتر مصدق  به نامه حسین راضی دبیرکل حزب مردم ایران به نقل از صفحات  ٢٩۶ و ٢٩٧  نامه های دکتر مصدق ـ جلد اول  

٢٩ ـ  پاسخ دکتر مصدق  به پیام چهارمین کنگره سالانه سوسیالیست های ایرانی در اروپا،به نقل از صفحه  ٢٩٧ همان کتاب 

٣٠ ـ  دستخط دکترمصدق درخردادماه ١٣۴٣ خطاب به کارگران در رابطه با ٢٩ خرداد روز خلع ید از شرکت سابق نفت،به نقل از صفحه ٣٣٢ همان کتاب.

 ٣١ ـ  پاسخ دکتر مصدق به نامه خانم پروانه فروهر در تاریخ ٢٠فروردین ١٣۴٣ به نقل از صفحه ٣١۶ همان کتاب.  

٣٢ ـ  پا سخ دکتر مصدق به نامه مهندس جهانگیر حق شناس در تاریخ ٢٨ اسفند ١٣۴٣به نقل از صفحه ٣۴٠ همان کتاب.        

٣٣ ـ  به نقل از صورتجلسه مذاکرات مجلس (جلسۀ ١٨۵ ـ روزیکشنبه ١٧ شهریورماه ١٣٣٠)، مندرج در کتاب انتشارات مصدق ـ شماره ۵ ـ نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق ـ جلد دوم ـ دفتر اول ـ خلع ید از شرکت سابق نفت ـ صفحات ٨٢ و ٨٣ ـ  تاریخ چاپ کتاب: ١٩آبانماه ١٣۴٨.   

٣۴ ـ  گزارش آقای نخست وزیر(دکتر مصدق) راجع به جریان مسافرت ـ به نیویورک و شرکت در جلسه شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت دولت انگلیس …

به نقل از مذاکرات مجلس جلسه ٢٠۶ ـ روز یکشنبه سوم آذر ماه ١٣٣٠ مندرج در کتاب انتشارات مصدق ـ شماره ۵ ـ نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق ـ جلد دوم  ـ دفتر اول ـ خلع ید از شرکت سابق نفت ، صفحات ١٠١ تا ١٠٣ .

٣۵ ـ  ادامه گزارش دکتر مصدق از سفر به ایالات متحده آمریکا در مجلس شورای ملی ـ نقل از مذاکرات مجلس جلسۀ ٢١٢ روز سه شنبه ١٩ آذر ماه ١٣٣٠ ـ به نقل از انتشارات مصدق ـ جلد ۵ ـ دفتر اول ـ خلع ید از شرکت سابق نفت ، صفحات ١١٨ تا ١٢١ ، تاریخ چاپ کتاب: ١٩ آبانماه ١٣۴٨. 

٣۶ ـ دکتر مصدق ـ در مقدمه کتاب « خاطرات و تألمات»، در رابطه با بخش سوم آن کتاب می نویسد: 

بخش سوم  کتاب « خاطرات و تألمات» راجع بانتقاداتی است که شاهنشاه اخیرأ از من و کارهای دولت من در چند فصل از کتاب «مأموریت برای وطنم» و بیش از همه در فصل پنجم فرموده اند که هر کدام را درفصل مخصوص بخود نقل میکنم و جوابی که مقتضی است میدهم. ـ   

منبع: کتاب خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق ـ صفحات  ٣٣٧ تا   ٣٩٢

http://www.ois-iran.com/2012/dey-1390/ois-iran-5826-khaterat_va_taalomat_dr_mossadegh.pdf

٣٧ ـ سوداگری با تاریح ـ جلد یکم ـ پاسخی به «آسیب شناسی یک شکست» ـ علی میرفطروس و ناراستی ها درباره ی دکترمحمّد مصدّق ـ  نویسنده: محمد امینی ـ چاپ نخست ٢٠١٢ میلادی ١٣٩١ هجری خورشیدی ـ ٢۵٧١  ایرانی خورشیدی ناشرـ شرکت کتاب ـ ایالات متحد آمریکا.

ــــ  کتاب مک گی (١٩٩٧) که محمد امینی از آن نا م برده است، حدودأ ۶ سال پیش از انتشار کتاب “نامه های خلیل ملکی” (٢٠٠٣) منتشر شده است.

٣٨ ـ  به نقل از صفحات ١٢۴ تا ١٢٧ کتاب «در پیشگاه حقیقت» ـ ف. مهرآئین.چاپ سوئد ـ سال ١٣٧٢

ف. مهرآئین با کمک گرفتن از اسناد و مدارک و یکسری خاطرات و مصاحبه های فعالین سیاسی آن دوران، کتابی تحت عنوان: «در پیشگاه حقیقت» درباره مبارزات نهضت ملی برهبری دکتر مصدق و مخالفین آن نهضت، ازجمله حزب توده،شرکت نفت انگلیس، دربارشاه و دولتهای انگلیس و ایالات  متحده آمریکا در ۴٠٢ صفحه نوشته و آنرا در دیماه سال ١٣٧٢ در کشور سوئد انتشار داده است.

٣٩ ـ اسنادسرّی ازطبقه بندی خارج شده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا در رابطه با مواضع آن دولت درباره ملی شدن صنعت نفت ایران و شرکت نفت انگلیس

ف. مهرآئین در بخش ضمائم کتاب «در پیشگاه حقیقت»ــ ضمیمۀ شماره ۶ ــ ،بخشی از مطالب کتابی که دکتر انورخامه ای بنام  «مصدق و اقتصاد بدون نفت» نوشته بود و در آن تعدادی از اسناد سرّی از طبقه بندی خارج شده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا را چاپ و تفسیرکرده بود،درج میکند.

مطالب نقل شده از کتاب انورخامه ای («مصدق و اقتصاد بدون نفت») بدین خاطر که  حاوی مطالبی در باره چگونگی سمت و سوی سیاست دولت آمریکا و نظرات نمایندگان شرکت های نفتی آن کشور درباره ملی شدن صنعت نفت ایران و بخصوص نقش «مک گی» معاون وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا، فردی که  در فرموله کردن و بمرحله اجرا درآوردن  سیاست آن دولت نقش تعیین کننده ای داشته است، می تواند به روشن شدن جوانب بحث در باره مواضع آن دولت درباره مبارزات نهضت ملی وموضوع ملی شدن صنعت نفت و در آن رابطه، بی اساس بودن انتقاد خلیل ملکی از دکتر مصدق مبنی بر:

«… مصدّق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس همآهنگ ساخت…»، کمک کند. برای آگاهی علاقمندان به مسائل تاریخی، کپی صفحات ٢٨۶ تا  ٣١۶ کتاب «در پیشگاه حقیقت» را در شبکه اینترنتی قرار داده شده است.

http://www.ois-iran.com/2015/azar-1394/ois-iran-7301-asnade_serrie_USA_Mossadegh….pdf

۴٠ ـ  محمد امینی، صفحات ۴٣٩ و ۴۴٠ کتاب «سوداگری با تاریخ، پاسخی به “آسیب شناسی یک شکست” علی میرفطروس». در آن صفحات کتاب که مطالب نقل شد، ۵ زیر نویس در صفحه ۴٣٩ و ٢ زیر نویس در صفحه ۴۴٠ آن کتاب که مربوط به مطالب نقل شده بود، وجود داشت. چون به مطالب زیر نویس ها در این نوشته اشاره نشده است، کپی آن دو صفحه در شبکه اینترنتی قرار داده شد.

www.ois-iran.com/2015/azar-1394/ois-iran-7312-safha…pdf

۴١ ـ علی امینی نجفی ــ نگاهی به کتاب “حاکمیت ملی و دشمنان آن”ـ نهضت ملی مردم ایران که پس از شهریور ۱۳۲۰ شکل گرفت، مرحله ای مهم و بنیادین در مبارزات ضداستعماری مردم خاور زمین بود. اگرچه این جنبش سرانجام با کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شکست خورد، اما طی چند سال توانسته بود بر ارکان و مناسبات استعماری ضربه سهمگینی وارد سازد. 

http://www.ois-iran.com/2014/esfand-1392/ois-iran-6545-hakemate_melli-wa_doshmanane_an-azimie.htm

۴٢ ـ مصدق و ملی‌کردن نفت درگفت‌وگو با دکتر فخرالدین عظیمی

http://www.andishe89.blogfa.com/post-28.aspx

و

مصدق و ملی‌کردن نفت درگفت‌وگو با دکتر فخرالدین عظیمی ـ به نقل از سایت اندیشه    

www.ois-iran.com/2015/aban-1394/ois-iran-7296-goftegho…htm

۴٣ ـ  دکتر مصدق و پیشنهاد بانک جهانی: (به مناسبت ۶۴مین سالگرد ملی شدن صنعت نفت) ـ  ضیاء مصباح

http://www.ois-iran.com/2015/esfand-1393/ois-iran-7059-Z-Mesbah_dr_Mossadegh_wa_pishnahade_Banke_Jahani.htm

۴۴ ـ  رشیدی: ۲۸ مرداد درسی گران‌بها پیش روی ملت ایران گذاشت

مصاحبه امیر مصدق کاتوزیان مخبر رادیو فردا با دکترعلی رشیدی، معاون پیشین بانک مرکزی ایران، استاد دانشگاه در تهران و عضو شورای رهبری جبهه ملی ایران

http://www.ois-iran.com/2015/shahriwar-1394/ois-iran-7184-dr_Ali_Rashidi-kodetaye_25_mordad_1332.htm

۴۵ ـ  “مصدق و کاربرد «اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» درپیشبرد اهداف نهضت ملی ایران ـ جمال صفری

http://www.ois-iran.com/2015/mordad-1394/ois-iran-7171-moghadamehe_ketabe_Mossadegh…-Jamal_Safari.htm

 دکتر منصور بیات زاده

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.