بزرگداشت از آقای عباس امیر انتظام (۴ اکتبر ۲۰۱۴ پاریس)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

اجلاس بزرگداشت آقای عباس امیرانتظام با حضور و پشتیبانی بخشی از شخصیت‌های اپوزیسیون ایران و کنشگران حقوق بشر برای قدردانی از مقاومت‌ها و مبارزات این آزادی‌خواه و طرف‌دار حقوق بشر که با ارزش‌ترین سال‌های زندگی خود را در مخوف‌ترین زندان‌های جمهوری اسلامی گذرانده و کماکان ازحقوق مدنی خود محروم می باشد برگزار شد. در این نشست تعداد کثیری از هم‌میهنان مقیم پاریس حضور داشتند. ایده نیز از دوستداران آقای عباس امیر انتظام ازکشورهای بلژیک، آلمان، سوئد و هلند برای شرکت در این جلسه به پاریس آمده بودند.

سخنان مستقیم اما کوتاه آقای عباس امیر انتظام از تهران، علیرغم بیماری بسیار شدید که نتیجه شرایط سخت و غیر انسانی زندان‌های جمهوری اسلامی می‌باشد حاضرین را به شدت مورد تأثیر قرار داد که با ابراز احساسات خود از او تجلیل به عمل آوردند. این بزرگ داشت به کوشش “سایت رنگین‌کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان” هماهنگی و برگزار شد. در تدارک آن بسیاری از اعضای کمیته ضدسرکوب شهروندان ایرانی در پاریس با خلوص نیت مشارکت عملی داشتند.

عباس امیرانتظام

کمال ارس (آلمان)

  آزرم (نعمت میرزازاده) (پاریس)

  ابوالحسن بنی صدر، (پاریس)

  کورش زعیم (تهران)

 پرویز نویدی، (پاریس)

  رضا علیجانی، (پاریس)

  هدایت متین دفتری، (پاریس) 

 روزبه میرابراهیمی (امریکا)

 فرهنگ قاسمی، (پاریس) 

مطالب مرتبط با این موضوع :

5 پاسخ

  1. جنابان آقایان باور کنید که دردمندم. چرا که فکر می کنم حیف از عباس امیر انتظام که خودش را قر بانی ما کرد. باید گفت شماها همگی شاید به جز روزه امیر ابراهیمی آنهم قدری کمتر، همتان مرا و مار ا مایوس کردید. چرا که من با تلفنم از اکران فیلم گرفتم و بر ای دیگران فرستادم و همه نامید شدند. واقعا باید گفت که سخنان همگیان در مجموع ناامید کننده و خسته کننده بود. گویی اصهاب کهف از آن غار معروف نزول کرده باشند. حرفهای بی محتوای زعیم عالی قدر که آن همه شرافت و کاردانی و لیاقت و علم و هنر و…خلاصه همه هنرها و علم ها را در ایر انیان دیده بود، در حد نژادپرستی! فرهنگ قاسمی که با آنهمه دوستی ای که برایش دارم آن همه تعارف آبکی و الکی به خورد و همه شنوندگانش داد، حتا ما، بنی صدر که خودش هم نمی دانست از چه سخن میگوید چه برسد به ما. و آن شاعر که گویی بر فلک منت گذاشته که از سکنه کره زمین است! پرویز نویدی با کمرویی و خجالتی و ضعیف قدری به اشتباه خود اعتراف کرد. اما حیف و صد حیف که اعتراف نکرد و شاید هرگز نکند که چه جنایتی در سیاهکل شده، جنایتی که فداییان رفتند همچون داعشیان سر چندین پاسبان را بریدند و یا با گلوله کشتند که هر دو یکی ست در حالیکه اسنادش هست که آن بیچاره ها از رده های پایینی بودند که فیش حقوقشان از دو هزار تومان تجاوز نمی کرده. ایکاش روزی این سازمان از تاریخ بابت این جنایت هولناک معذرت بخواهد. همنچنان که شازمان مخوف تروریستی مجاهدین خلق پایه گذار آمریکایی کشی بوده و هستند و هرگز از مردم ایران و آمریکا معذرت خواهی نکردند. و اصوصلا این خط مشی آنها بود که سفارت آمریکا را دوستانشان گرفتند. دوستانی که بعد ها دشمن هم شدند….

    امیدوار بودم که رضا علیجانی که میشناسمش چیزکی بگوید که گفت! اما حیف همه چیز را نگفت، اما در عین حال که در کشوری در امنیت ماوا گزیده که حکم اعدام ممنوع است اما خشونت پنهانی اسلامیش را لو داد و گفت که بعصی از سران حکومت پهلوی مستحق اعدام بودند. اما با دادرسی و قصاوت.رضا ناخودآگاه قاضل شد و همان حکم اسلامیش را صادر کرد! و خلاصه حتا یکنفرشان، آقایان یکنفرتان جرات با انگشت نشان دادن مقصر اصلی که اسلام ناب و جنایتکار است نداشتید و نخواهید داشت. چرا که هر قدر هم مدعی لاییسیته و دموکرات بودن داشته باشید، باشید تا مغز استخونتان مسلمان است. برای همین شماها با جامعه امروز ایران رابطه ندارید. جامعه ای که با سرعتی عجیب نااسلامی و ضد اسلامی میشود. همین که عنوان شما «بازگشت همه به سوی اوست» نوشته اید معلوم میشود که در سالهای پنجاه خورشیدی تشریف دارید. بیخود نیست که کل جمعتان با این وسایل عجیب و غریب جمعی و خبری سی نفر هم نیست. البته اگر بیشتر بودید مرا تصحیح کنید. در هر حال امروز در ایران مطرح است که بدبختی مردم ما همه و همه از اسلام است. تا شما این مسئله را نشنوید و آنرا در سحنانتان بازتاب ندهید و همچون ابولحسن بنی صدر در پی برپایی یک حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه باشید . انقلاب اسلامی در هجرت چاپ و چوپ کنید وضعتان همین است. در ایران اقبالی نخواهید داشت. شما اصلا به قانون اساسی حکومت اسلامی ایران که قرآن این دستوالعمل قتل و جنایت و حجاب و حقارت است اشاره ای نکردید. اشاره ای هم نخواهید کرد. برای همین همینطور مهجور و منزوی خواهید ماند. شما آیا از خودتان پرسیده اید که چرا این حکومت ضد ایرانی با وجود داشتن بیش از نود درصد مردم ایران به عنوان مخالف و هشتاد در صد مردم ضد باز هم بر قدرت است!!؟ به خاطر همینهاست که گفتم. چرا چپ ایران نمی تواند در چنین فقر سیاهی جایگاهی داشته باشد؟ برای اینکه گذشته ای سیاه دارد البته سیاهترین آن حزب توده است، دیگر اینکه در تمامی دورانها بخش مهمی و شاید مهمترین بخش سیاهش لاس زدن با اسلام و قرآن و شریعت است. همان لاسی که اروپایی ها نیز با اسلام زدند و ثمره اش را دیده و بسیارانی دیگر خواهند دید. امروز اطلاحطلبان حتا بیش از بسیاری دیگر مورد تنفر مردمند. چرا که این اصلاحطلبان مدعی اصلاح در تمامی بزنگاهها معلمان را ، کارگران را، دانشجویان را، بازاریان را، دستفروشان را، کامیونداران را، و معترضان دیماه را و… به ترتیب و یکان یکان تنها گذاشتند. البته این تنها گذاشتنها به خاطر ناپاک بودنشان و ترسشان از رو شدن دستشان و غارتهای پیدا و پنهانشان دخالت در ازاله ی بکارتهاشان و افشا شدنشان بوده و هست، اضافه بر همه ی اینها سرسپرده گیشان نزد ولایت اسلام است که همچون چسب این ملات خود می نماید. اصلا یک انسان سیاسی باید عقیده مذهبیش را بر ای خودش نگه دارد. جناب زعیم که خودش را قطب ملی گرایی میداند و بنده در هر کجا از ایشون به عنوان یک انسان زندانی هم اعاده حیثیت کرده ام و خشونت زندان ایشان را افشاء اما این چه صیقه ایست که « بنام خداوند جان و خرد» سخنرانی کند! و بارها بنده از ایشان شنیده ام. برای همه ی اینها ما در جمع شما دموکرات لاییک نمی بینیم. تازه شماها مثلال درس خواندگان سربون پاریس و برلکی و لندن و برلین هستید. آقایان دیری ست دیر شده به خود آیید. مردم ایران از شما دیری ست عبور کرده اند. میانبر بزنید شاید که از دست شده ها را باز یابید! شاید. با احترام

  2. با سلام خودتان یکبار گوش کنید از این برنامه چه چیزی دستگیرتان می شود که بدرد و خصوصا بدرد امروز ما بخورد. همه اش و آنچه خوب خوب درش هست حشویات است. تعارفات است

  3. آقایانی که در غرب آزاد نشسته اید لطف کنید و این «بزرگداشت» تان را با بزرگداشتهای یهودیان و دیگر غربیها برای مردان زجر دیده و زندانی کشیده شان برقرار می کنند مقایسه کنید تا بفهمید که کجای کار هستید. من اولا به عنوان همسر یکی از کسانیکه بر این برنامه نظر نوشته و حتما چون به به نگفته منتشر نشده اعلام می کنم که درست است که زنان ما در طول تاریخ اسلام نحس سرکوب شده اند، اما شماها احساس تنهایی نکردید که حتا یک زن در بینتان نبود. و دیگر اینکه در تمامی این سخنرانیها حتا چند جمله درخور هم نبود. همه گویی مجبور بودند چیزی بگویند و گفتند و رفتند. حیف از آن مرد بزرگ که وارثانی چون ما دارد.

  4. بله شبنم خانوم، پیش از هر چیز نامت را درست ننوشتی. اما مشکل ما اصلا و ابدا حاکمیت نیست. مشکل ما مشکل فرهنگی بسیار ژرف است. مشکل ما کتاب نخواندن است، مشکل ما همین آقایان هم هستند. من با نظر دردمند که اولین نظر است هم موافقم. چنانکه میدانی پدر و مادر من از فداییان بوده و حالا هم هستند. اینان همچون مسلمانان و شیعه ها همچنان در خم یک کوچه اند. آنان در کرب بلا گیر کرده اند و این فداییان در سیاهکل که باید نامش را سیاهکار نامید گیر کرده اند. واقعا چه جرثومه ای لعنتی ای ست ایدئولوگی. شاید اما چنانکه تو هم گفتی این سایت نمونه محکمی ست که اگر تداوم یابد و کسانی نیز از آن الهام بگیرند کاری نیکویی ست. همینکه نظر هایی اینگونه را منتظر کرده دری ست به سوی روشنایی راهنما. راستی این آقای شاعر چرا اینقدر باد در غبغب می اندازد.ایکاش واقعا نویدی در مورد سیاهکل اظهار پشیمانی کرده بود. از بابت انتشار نظراتی حتا مخالف باید از این سایت سپاسگزاری کرد.

  5. من یک سری کار هنری میکنم و در این ایران تخریب شده هستم. ایران جنگ زده و مفلوک و بیمار و بی آب و بی هوا حتا برای تنفس. در این هشتاد سالگی احساس غبنی بزرگ می کنم که چرا در این سرزمین زاده شدم و چرا مرا ختنه کردند و چرا پسرانم را و نوه هایم را ختنه کردند. تعجب نکنید، چرا که این سنت برایم امضای بیشرفی ست بر بدن یک انسان و سرسپردن نزد آن زنباره و شیرخوارباره بزرگ محمد ابن عبدالله و آن کارد کش و شمشیر کش قهار علی ابن ذوالفقار. اما دردمندانه مطالب این صفحه که گفته شده را دوستان ضبط و برایم فرستادند برای همین من دیگر فقط اطمینان حاصل کردم که این صفحه همان است که بر کلید یو اس دارم. اما پیش از پرداختن مختصر به گفته های این آقایان بدون خانم! باید بگویم که خوب است که این سایت یک کناره درست کند و فهرست مثلا مطلب مهم یک ماه گذشته را ریز بنویسد که کمتر جا بگیرد. چرا که جریانتان سرعت دارند و گاهی اهمیت چیزی بیشتر است و اینهمه وقت صرف پیدا کردم مطلب نمی شود. و آما مطلب من هم شاید مثل دیگران است و آن اینکه تمامی نکبت و نحوست کشور ما از اسلام می آید و عجیب است که این آقایان یک نفرشان نه فهم و نه جرآت حتا اشاره ای بدان را نداشتند. من به عنوان کسی که مسلمان بوده ام و قرآن و سیره پیامبر و علی و ائمه را صد بار مرور کرده ام تا بدانم در کدام منجلاب سیاه و چه گرداب متعفنی در حال سرگیجه ایم گرفتاریم… با این دانسته ها اعلام می کنم که تمامی آنچه در این چهل سال و بیشتر از آن در این ۱۳۸۲ سال همه اش اسلام ناب بوده و هست. هر کس بگوید نیست و اسلام چیز دیگری ست دروغ محض می گوید.برای همین من باور دارم که تمامی آنهایی که در این سوگ نشستند و از اسلام تبرای نکردند همشان سر در گرو این مذهب دارد. مذهبی اگر نه ضد بشر و ضد حیات که دیگران هم نوشته اند ولی دست کم شدیدا ضد ایران و ضد ایرانی. برایم بسیار حیرت آور بود وقتی سخنان دستبوس خمینی ابوالحسن بنی صدر را با آن قیافه ی حق به جانب می دیدم و می شنیدم. ایشون که برای گم کردن نشان نعل وارونه می زند و سخنش را با بسم الله الرحمن الرحیم نمی آغازد انگاری یادش رفته امام امام گفتنهایش را و انگار یادش رفته که شیعه ی امامی ست که سر نهصد نفر را در یک روز میبرد و پیامبر ش که با یک بچه ی شیرخوار تجاوز می کند در سه سالگی، و در عین حال فرمان آن گردن زدنها را صادر می کند حتا زدن گردن دوست دختر آن بچه ای که بر تفخیذ و وطی و دخول کرد احسنه ی یهودی را. رضا علیجانی نیز همینطور و متین دفتری و حتا آن شاعر ناپلئونی نیز و آن سیاهکل زاده و خلاصه گویی حتا یک نفرشان و یک نفرتان از درون جامعه خبر نداشتید و حتا با همه مصیبت هایی که کشیده اید اسلام چنان دخل درون و بیرونتان را آورده که یارای جیک زدن ندارید. همسرم به من می گوید که از بنی صدر پرسیده شود که آیا بازهم از موی سر من اشعه صاتع می شود یا نه؟ و هم می پرسد که آیا هنور هم در پی برپایی جمهوری اسلامی دوم است و آیا هنور هم خودش را با آن پیامبر بچه باز مقایسه میکند و «جمهوری اسلامی در هجرت» را بروز می دهد و یا در یخچال گذاشته تا به موقع درش آورد و آنرا دوباره به خورد ما دهد. آما یک چیز مرا و مارا خوشحال و خوشبخت می کند. حتا اگر لحظه ای هم باشد غنیمت است و برای دل خوش کردن ست و آن اینکه خوشبختانه همین دیروز قرآن نیمه سوز را در یکی از کوچه های جنوب شهر تهران یافته اند. و این یک از هزاران است. آنهایی که عادت کرده اند و قسم به این کتاب نحس می خوردند هم همیشه با مقاومت سخت شنونده روبرویند. و در پایان حیف از امیر انتظام که شماها برایش یادبود گذاشتید. آن مرد بزرگ که همچون شمع سوخت و مصرف شد و در انزوا مرد. حالا برویم برای همتایش نلسون ماندلا که دست کم اسیر دست آدمهایی «متمدن» بود کف بزنیم ، که خب خوب است. اما آیا شما غرب نشینها در شناساندن این مرد شریف کوشا بوده اید؟ آیا در فرانسه و انگیس و…اروپا کوچه ای خیابانی و مدرسه ای به نام او شده و خواهد شد؟؟؟. شرافت هیتلر بیش از خمینی و خامنه ای و خاتمی و اصلاحطلب و اصولگرا بوده و هست…بود. چرا که آنها پیرو مردی نبودند که با دختر بچه سه ساله تفخیذ کند و در در سن شش سالگی بر او وطی و دخول نماید. مردم ایران دارند به صورتی گسترده اینرا می فهمند اما گویی شماها آقایان بدون خانم هیچکدامتان از این ماجرا بویی نبرده اید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.